همیشه درگیر حاشیه هاییم!

  • انتشار: ۲۳ میزان ۱۴۰۰
  • سرویس: دیدگاهگوناگون
  • شناسه مطلب: 122502

غرب در کشور آمد، پشتون ها جذب نهادها، موسسات و دانشگاه های زیر اثرِ غربی ها شدند. در نهادهای استخباراتی شامل شدند، از درون طالبان، حزب التحریر و داعش، برای غربی ها جاسوسی کردند و اعتماد خلق کردند. حتی در سفارتخانه های کشورهای غربی کارمند شدند و پس از سقوط حکومت تحت الحمایه‌ی غرب، به کشورهای غربی، بدون ادعا و اکت و اطوار غربی رفتند. این ها مردم مختلف بودند، بیسواد، با سواد، استاد دانشگاه، موتروان، آشپز و …! ولی هزاره ها فقط پوشش شان غربی شد و راهی خیابان شدند، در نشست های مدنی شرکت کردند، کتاب خواندند و در پل سرخ کافه گردی کردند، به خدا و پیامبر فحش دادند، و با الاخره پس از سقوط کابل، یک شبه تمامِ آرزوی های شان برباد شد. با من موافقید که ما در این سالها تمامِ اکت و ادای ما بر محوریت روشنفکری می چرخید، آن هم روشنفکری قلابی که فقط گرسنگی و حرمان را در پی داشت و جز بیچارگی برای ما حاصل نیاورد.

همین روزها یکی از استادان روابط بین الملل، آن هم از کمپ مهاجرت، از نا امیدی نوشته بود و از سقوط بی محاسبه‌ی کابل گفته بود؛ اما او از خود نپرسیده بود که سالها تدریس روابط بین الملل برای او و مردم بیچاره اش در سرزمین قاتلی به نام افغانستان چه نتیجه ای داشته است؟! گذشته از این، یخن همان استاد را محکم بگیرید که چرا خودش روابطی ایجاد نکرده و امروز آن گونه در کنار دیگران در کمپ حضور دارد؟ یقین دارم که آن استاد این سالها فقط در کتابخانه اش گم بوده است و سلاید اش را تهیه کرده است. این خزعبلات همین گونه در ذهنم آمد و نوشتم. شما هم این خزعبلات را جدی نگیرید، اینها هم جیغ از حاشیه به متن است و دیگر هیچ.

میثم صحرا

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟