سیاست قمچین و علفِ نوکر پرورى !

  • انتشار: ۹ جدی ۱۴۰۰
  • سرویس: دیدگاهسیاست
  • شناسه مطلب: 125857

عبدالحى حبیبى در صفحه ٢٣۵ کتابش مینویسد: (دولت صفوى و دولت تیمورى هند را بر سر قندهار، نزاع بود، و هر دو دولت بر مسئله جلب پشتیبانى خوانین قبایل پشتون، از هر وسیله ممکن استفاده میکردند).

در آغاز قرن ١٨، شهر قلات و مقر، نقطه سرحدى بین دولت هاى صفوى و مغولى قرارداشت، خوانین هر دو قوم از فرمانروایان ایران و هند القاب دریافت مینمودند. در مقابل آنها وظیفه جمع آورى مالیات را بدوش داشتند. آنها نیروهاى نظامى را از میان قبایل شان انتخاب نموده و در خدمت دولت هاى مذکور قرار میدادند و همچنان از مرز ها دفاع میکردند.

غلام محمد غبار مینویسد: سران قبایل این مناطق از رقابت دولت هاى صفوى و بابرى استفاده شخصى نموده، گاهى ازاین طرف و گاهى از آن طرف پول و امتیاز حاصل میکردند، که این کار وسیله تقرب شان به دربار و افزایش ثروت و قدرت شان در میان مردم میگردید. و در رقابت و خصومت شان نیز بى اثر نبود.

مسلماً قدرتهاى آن زمان و ابرقدرت هاى امروز از اختلاف اینها نیز سود برده، یکى را علیه دیگر تحریک و سرکوب نموده اند تا زنجیره چاکرى تداوم یابد. و در غلامى از همدیگر سبقت گیرند.

فرهنگ نوکرپرورى استعمارگران همواره چنین بوده که از قمچین و علف در تهدید و تطمیع، چاکران شان سود مى برند. زمانیکه غلامى را مطرح مى کنند، او را با القاب و عناوین زیبا مى نوازند و مادامیکه تاریخ غلامى اش منقضى شده، با شلاق صد بد و بیراه بر پیکرش مى کوبند.

جز بى خبران و فراموشکاران، یاد همه ما است که کرزى نابکار، آن اجیر بیمقدار سیا را در سالهاى اول نوکرى اش چقدر نوازش دادند. مرد شیک پوشش نامیدند و چپن و قره قلى اش را در موزیم گذاشتند، اما آن گاه که از چشم شان افتاد، سخنان جدى سیاسى اش را هم شوخى اول اپریل گفتند.

همچنان زمانیکه غنى احمدزى را خلف کرزى ساختند، متفکر جهانش نامیدند. اما حالا که خورشید اقبالش به زوال گرائیده و براى اربابش پشیزى نمى ارزد، جزِ مفسدین طراز اول دنیا در سال ٢٠٢١ قرار دادند.

حالا نوبت نوکر نَو است تا آهو را بگیرد به دَو!
اکنون ملاغنى برادر، این مردک غبى، بیسواد و روستایى را که الف در جگرش نیست و جز قتل و کشتار و جنایات در کارنامه اش ندارد، جزء ١٠٠ شخصیت تأثیر گذار سال ٢٠٢١ برگزیده اند و خلیلزاد گربه دست آموز واشنگتن اورا بعد از عمرى ددمنشى و خون آشامى، وطن دوست خواند. یاد تان است که همین مردک نامرد، هشت سال تمام قلاده اسارت آى اس آى به گردنش آویخته بود و همچنان است.

دیر یا زود، روزى میرسد که تاریخ مصرف غنى برادر هم تمام میشود و خواهیم دید که او را هم با القاب زشت و زننده طرد کنند و یکى دیگر از قبیله را که شاید امروز در غُنداق است و یا چهارغوک مى کند، در طویله هاى خیبر پشتونخوا آموزش و پرورش دهند و روزى در رأس گله اى عوام کالانعام سوار کنند و بقول معروفِ روز از نو، روزى از نو، چند صباحى کام دل از وى نیز برکشند.

و اینست توالى و استمرار تاریخ پُر افتخار پنجهزار ساله قبیله !

محمد عارف منصوری

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟