درسی از بازی قبیله سالاران

  • انتشار: ۱۶ جوزا ۱۴۰۱
  • سرویس: دیدگاهسیاست
  • شناسه مطلب: 130933

هنوز یک سال تمام از سقوط تراژیک جمهوری اسلامی افغانستان نگذشته است، اما بسیاری از مقامات آن در حال برگشت به دامن امارت بوده و هر روزه با طالبان جلسه و بگو بخند دارند. این خائنان از نتیجه کار خود راضی به نظر می رسند، البته چرا راضی نباشند؟!!! آنان به هدفی که داشتند بطور کامل رسیدند. قراین متعدد بر توطئه کثیف قبیله سالاران اشاره دارد که بعد از توافق آمریکا با طالبان تصمیم را برای تحویل تمام و کمال دولت به طالبان گرفته بودند. قدم به قدم از یک طرف کشور را تحویل میدادند و از طرف دیگر ژست مبارزه می‌گرفتند، تا بر چشم مردم و مخالفان طالبان خاک بپاشند. بعد از توافق آمریکا با طالبان و مشخص شدن زمان خروج نیروهای بین المللی از افغانستان، سران قبیله‌گرای جمهوری بخوبی می‌دانستند که حکومت جمهوری با آن وضعیت آشفته و فساد گسترده دوام نمی‌آورد. بنابر شواهد متعدد که فعلا آشکار شده، از همان زمان غنی و حلقه نزدیکش تصمیم به تحویل دولت گرفته و برنامه را طوری پیشبردند که همزمان با خروج نیروهای ناتو دولت سقوط کند. این کار دو فایده مهم برای قبیله سالاران داشت:
۱- تمام امکانات، تجهیزات و منابع مالی و تسلیحاتی دولت بطور کامل به طالبان می‌رسید که نماینده قبیله بودند. دولت غنی با تحویل زود هنگام کابل سعی کرد جناح حقانی را که همخونی نزدیکتر با آنان داشت، حاکم کند. تحویل پایتخت به حقانیها خود شاهد اضافه بر این نقشه خبیثانه است. واگذاری بدون مقاومت مراکز نظامی و ولسوالیها در مرحله اول، واگذاری قول اردوها و ولایات در مرحله دوم و تحویل پایتخت با از هم پاشاندن دولت در آخر، تکمیل کننده این توطئه بود. در طی اجرای این توطئه شرم‌آور، غنی مشغول برگزاری جلسات، سفرهای نمایشی، پول پاشی و سرگرم کردن سران جبهه شمال بود. انتصاب بسم الله محمدی به وزارت دفاع در همین راستا قابل تفسیر است؛ زیرا وجود یک فرد تاجیک و با سابقه جهادی همه را به جدیت غنی در مبارزه با طالبان واقعی نشان می‌داد. چنین بود که دولت جمهوری به پایان آمد و تمام دار و ندار آن بدون مقاومت به امارت واگذار گردید.
۲- واگذاری زودهنگام دولت به طالبان فرصت را از سران جبهه شمال گرفت، تا آنان نتوانند نیروهای نظامی و مردمی وفادار به خود را سامان دهند. در همان ایام غنی، محب و فضلی مشغول نمایش دفاع از جمهوریت بودند و در عین حال زی‌های قبیله را به ولایات گسیل کرده و با خنثی‌سازی مقاومت های محلی خودجوش، ولایات را یکی پی دیگر تحویل میدادند.
این توطئه برای حاکمیت مطلق قبیله اولین نبود و آخرین نیز نخواهد بود.
این خیانت و توطئه رذیلانه، یک درس مهم برای عدالت‌خواهان کشور دارد. درس مهمی که به قیمت جان صدها هزار هموطن به دست آمده، این است: به قبیله سالاران ابدا نباید اعتماد کرد، حتی اگر درون کعبه و برروی قرآن و در حضور عام بر اجرای عدالت و مشارکت برابر تعهد دهند و سند امضا نمایند. جبهه مقاومت فعلی و عدالت‌خواهان پراکنده در کشور این درس را نباید هرگز فراموش کنند. برای این که این درس فراموش نشود توافق به کمتر از فدرالیسم یا استقلال خراسان باز گشت به همان جای است که توطئه از آنجا شروع شد. قناعت به معاونت و ماموریت بازتولید همان سنت صد ساله است که بنای آن نابودی زبان، فرهنگ و هویت خراسانی است. خوب است همه همواره این را بیاد داشته باشند که قبیله سالاران به کم‌تر از اضمحلال دیگران و تشکیل ابر قبیله افغان راضی نمی‌شوند. بنابراین اگر مبارزه مسلحانه در شرایط فعلی برای همه ممکن و به مصلحت نیست، راه مبارزه منفی و افشای خیانت و جنایت باز است.
پس اگر در زمان حال، استبداد را نمی‌توانیم به زیر کشیم، بر ما است که برای آن دست نزنیم و آب به آسیاب آن نریزیم!

ناطقی بلخابی

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟