خروج امریکا از افغانستان و پایان قرن امریکا/بایدن در تلاش برای ترمیم آبروی رفته!

  • انتشار: ۲۹ ثور ۱۴۰۰
  • سرویس: بین المللدیدگاه
  • شناسه مطلب: 113174

نماد گرایی در سیاست بین المللی نقش مهمی بازی می کند حتی زمانیکه مافوق نیازمندی های استراتژیک حرکت می کند. پرچم های امریکا از پایگاه های نظامی این کشور در افغانستان در حال پایین کشیدن است و این روند تا یازده سپتامبر سال جاری میلادی به پایان خواهد رسید. کاخ سفید تصمیم گرفت این پیام قوی را مخابره کند که دو باطلی که تروریست ها بیست سال پیش باز کردند اکنون قرار است به طور دائم بسته شود و سربازان امریکایی به خانه برگردند. اما چه زمانی نمادگرایی متوقف می شود و واقعیات سیاسی طعم تلخ خود را نشان خواهد داد؟

تصمیم جو بایدن به خروج کامل نیروهای امریکایی از افغانستان و عکس العمل های فراوان نسبت به آن را می توان از راه های متعدد مورد بررسی قرار داد. اولین نکته اینکه در زمان دونالد ترامپ، امریکا درصد بالایی از نفوذ قدرت نرم خود که در زمان باراک اوباما ذخیره شده بود را مصرف نمود. شعار «امریکا را دوباره عالی کن!» که در زمان تبلیغات انتخاباتی ترامپ انتخاب شده بود یک شعار کاملا پوپولیست و به طور قاطع ساده در ذات خود و غالب در میان سفید پوستان و طبقه کارگر امریکایی ها به شمار می رفت به چهره امریکا در سراسر دنیا آسیب بزرگی زد.

میزان آسیبی که این شعار به حیثیت امریکا در جهان وارد کرد می تواند با تصویری که از فان تای فوک، دخر نه ساله و برهنه ویتنامی که در سال ۱۹۷۲ میلادی برای نجات خود از بمب های ناپالم در جنگ ویتنام به سوی دوربین می دود، قابل مقایسه باشد. رئیس جمهور جو بایدن اکنون بیشترین تلاش خود را به کار بسته است تا تصویر «شهر درخشان بر تپه» را دوباره بازسازی کند و این پیام را مخابره نماید که فصل تازه ای در سیاست خارجی امریکا باز شده است.

همان طور که قبلا هم بارها گفته ام تصمیم امریکا مبنی بر مواجه باز با طالبان و القاعده مشکلی نداشت. بلکه اگر برای نابودی تروریزم، افغانستان را به عنوان مثالی واقعی از یک شهر خبیث تنها می گذاشتیم، چیزی که قبلا در شهر رقه سوریه افتاق، روند مبارزه با تروریزم ممکن نبود. متاسفانه طالبان به حیات در افغانستان ادامه می دهد در حالیکه القاعده در صحنه بین المللی بازگشتی دوباره دارد به ویژه در یمن. در رأس همه اینکه داعش به فعالیت در یمن، لیبی و جنوب صحرای آفریقا ادامه می دهد. این روند به این نتیجه غیر قابل انکار منجر می شود که امریکا بدون ایجاد حتی یک صلح شکننده و نظم و قانون افغانستان را ترک می کند و حتی این درک را نیز به طالبان دیکته نکرده که هرگونه رفتار سلطه طلبانه و جنگ ستیزانه با عکس العمل نظامی پاسخ داده خواهد شد.

از دیدگاه استراتژیک اگر به قضیه نگاه شود، می توان گفت مقاومت طولانی مدت طالبان در برابر قوی ترین نیروی نظامی دنیا یعنی امریکا و ناتو اعتماد به نفس و روحیه آنها را تقویت کرده است. طالبان از عملیات های هدفمند نظامی امریکا و ناتو جان سالم به در برده است. اینکه طالبان خود را یک نیروی شکست ناپذیر می پندارند، روحیات متافیزیک تندروانه آنها را تقویت کرده و این خود نگرانی هایی را در مورد رسیدن به صلح در دوازده سپتامبر و بعد از آن ایجاد کرده است.

برخی ها ممکن است تصمیم جو بایدن را یک تصمیم واقع بینانه بدانند چراکه بایدن عضوی از مکتب فکری اوباما ست. در تازه ترین کتابم به نام «سیاست خارجی امریکا در مدیترانه شرقی: سیاست قدرت و ایدئولوژی زیر خورشید» به شدت از دیدگاهی که این مباحث را درست می دانند، حمایت کرده ام. چه کسی با درنظرداشت تلفات جانی فراوان و هزینه های مالی زیادی که امریکا از حادثه یازده سپتامبر سال ۲۰۰۱ به بعد در افغانستان خرج کرده، می تواند به صداقت ایالات متحده نسبت به افغانستان پس از طالبان شک کند؟ بایدن به تمام این موارد پایان خواهد داد و چیزهایی که بریتانیا، فرانسه، یونان و امپراطوری های پارسی طی قرن ها نتوانستند محقق سازند را عملی خواهد کرد. نمی توانید منطقه ای را که به صورت باز روش های متعارف تفکر سیاسی را رد می کنند، را فتح کنید، منطقه ای که مراکز شهری توسعه یافته کمی دارد و به سرزمینی افتخار می کند که کنترل آن برای هر ارتشی که تصور کنی سخت است.

چنین رویدادی توسط قوی ترین ارتشی که بشریت تاکنون به خود دیده در خور توجه است. خروج کامل نیروهای امریکایی از افغانستان به معنای ختم اصطلاح رایج «قرن امریکایی» که با ورود امریکا به جنگ جهانی اول شروع شد، قلمداد می شود. سیستم بین المللی دهه هاست که چند قطبی بوده است اما اکنون تاریخ دانان آینده روز خروج کامل امریکا از افغانستان را نشانه پایان این دوره به حساب خواهند آورد.

آینده برای افغانستان چه چیزهایی خواهد داشت؟

نشانه ها اما خوب نیستند. افغان ها با استفاده از خودیاری عملیاتی و کارآمد به شدت با بازگشت طالبان به محور اصلی جلوگیری کنند. در گام اول، افغان ها می بایست میهن پرستی را بر علاقه های قبیله ای و جناحی ترجیج دهند.
افغان ها باید از خودیاری کارآمد و عملیاتی استفاده کنند و به شدت با بازگشت طالبان در صحنه اصلی مخالفت کنند. این بدان معنی است که ، برای اولین بار ، میهن پرستی افغانستان باید بر وفاداری به قبایل یا جناح ها پیروز شود. به عبارت دیگر ، چالش برانگیزترین کار افغانستان کاوش در اعماق سیستم وستفالی و ظهور به عنوان یک کشور ملی متعارف است. به عبارت دیگر، جنجالی ترین کار برای افغانستان کشف اعماق سیستم وستفالن و ساخت یک ملت می باشد.

آینده برای بقیه سیستم بین المللی چه دارد؟

با استناد به سخنان رئیس جمهور امریکا و مشاورین نزدیکش، روشن است که امریکا روی یک سیستم بازدارندگی مضاعف در قبال چین و روسیه تمرکز خواهد نمود. دشمنی ها افزایش خواهد یافت. اما همان طور که در مقالات و سخنرانی های خود گفته ام این مساله سبب ایجاد ثبات سیستماتیک می شود تا بی ثباتی. عرصه بین الملل درگیر فعالیت های متضاد مداوم خواهد بود و شرایط چند قطبی به آنچه در تئوری ارتباطات بین المللی «ناهنجاری سیستماتیک» خوانده می شود، نزدیک تر خواهد بود.

پایان قرن امریکا یک حقیقت است. اما این هرگز به این معنی نیست که ایالات متحده امریکا قوی ترین و تاثیرگذارترین کشور غربی در سیاست بین المللی نخواهد بود. افزایش تضاد بین امریکا و روسیه و چین به این معناست که واشنگتن با استفاده از احیای اهداف ژئواستراتژیک خود در ترانس آتلانتیک می تواند در برابر فشار سیستماتیک و تنوع بخشی مقاومت کرده توانایی های قدرت نرم و سخت خود را تقویت نماید. بایدن بیش از همه توانایی رسیدن به این انتقال بزرگ از طریق نرم ترین روش های ممکن را دارد.

منبع

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟