۱۵ نکته به مناسبت ۱۵ آگست

  • انتشار: ۲۵ اسد ۱۴۰۱
  • سرویس: دیدگاهسیاست
  • شناسه مطلب: 132361

۱. سقوط کابل در چنین روزی برای مردم، مسئولان و حتی آمریکا و طالبان غیر منتظره و خارج از برنامه‌های پیش‌بینی شده رقم خورد و رجعت غیر قابل تصور صورت گرفت.

۲. عوامل سقوط متعدد و چند لایه است، اما نقش اشرف غنی در سطح داخلی و آمریکا و توافق‌نامه دوحه در سطح بین المللی بسیار برجسته و شرم آور است. آمریکا با پنهانی‌کاری و دور زدن دولت- ملت افغانستان و اشرف غنی در طول ۷ سال با تخریب اجماع، اعتماد، همدیگر پذیری و تضعیف حلقات اصلی طرفدار جمهوری، مهمترین ضربات را بر پیکر نظام جمهوری کوبیدند.
۳. حیثیت آمریکا بیش از گذشته خدشه دار گردید؛ آمریکا شریک قابل اعتماد نیست، شعارهای حقوق بشری آمریکا دروغ است و در مبارزه با تروریسم برخورد دوگانه می‌کند.

۴. اتحادیه اروپا و دیگر متحدین و اعضای ناتو هیچ جایگاهی در مناسبات بین المللی ندارند و به عنوان اقمار آمریکا صرفا با اراده آمریکا ورود و خروج می‌کنند.

۵. رقبای منطقه‌ای و سنتی آمریکا( روسیه، ایران و چین) موفق شدند که آمریکا را در زمین افغانستان شکست دهند.

۶. پاکستان ثابت کرد که هم در رقابت باهند، هم در ایجاد بالانس بین ایران و عربستان و هم در تعامل با قدرت‌های بزرگ، موفق عمل کرده و به نتیجه مورد نظر در زمین افغانستان دست یابد.
۷. بلحاظ امنیتی خط دیورند دیگر برای پاکستان محلی از اعراب ندارد بلکه دیورند معکوس و کنترل مزار شریف، قندوز و میمنه برای پاکستان مسئله است.

۸. در سطح داخلی، سقوط کابل سومین خیزش جنوب در طی یک قرن گذشته بود در راستای تصاحب تام و تمام قدرت. بار نخست علیه حبیب الله کلکانی( سقوی اول) ۱۹۲۹، بار دوم علیه مسعود( سقوی دوم) ۱۹۹۶ و این بار علیه سقویان سوم( دار و دسته عبد الله)
۹. در رقابت قومی بر سر قدرت سخت، تاجیکان به چند دلیل بازنده اصلی محسوب می‌شوند: تاجیکان در یک سده گذشته پشتون‌ها را به چالش کشیده اند، در بن بیشترین قدرت را به خود اختصاص دادند و در بیست سال گذشته بدنه اصلی نظامی و بوروکراسی را تشکیل می‌دادند.

۱۰. از بُعد قدرت نرم، هزاره‌ها بازنده اصلی محسوب می‌شوند. هزاره‌ها در فضای نسبتا دموکراتیک و متکثر دو دهه گذشته برای نخستین بار در دو سده اخیر موفق به باز تعریف هویت خود به عنوان مشعل‌دار دانش و موتور محرک توسعه کشور شده بودند و در توسعه فرهنگی نقش اصلی را بازی می‌کردند.
۱۱. توسعه فرهنگی دو دهه گذشته و مبارزات مدنی و عاری از خشونت زنان در یک سال گذشته، نشان می‌دهد که علاوه بر اقوام و در مواردی احزاب سیاسی، زنان به عنوان یک کتله، بازیگر غیر قابل انکار ظهور کرده اند که نادیده گرفتن آنها بیش از اقوام هزینه داشته است.
۱۲. حکومت سرپرست طالبان، عدم مشارکت دیگر اقوام و بازگشت تعدادی از چهره‌های نظام قبلی متعلق به یک قوم، شکاف‌های قومی در کشور را بیش از گذشته عمیق‌تر ساخته است.
۱۳. پیروزی طالبان نشان داد که رخدادهای سیاسی در افغانستان خارج از فرضیات و سناریوهای تحلیل‌گران رخ می‌دهد و مدل انقلاب روستایی برای چندمین بار است که موفق به تسخیر مرکز می‌شود و این امکان در آینده نیز وجود دارد. دینامیک حمایت خارجی و سطح توان شورشیان علیه دولت مرکزی دو جانبه است و رستاخیز طالبانی از ۲۰۰۵ به این طرف بهترین گواه این امر است.
۱۴. تجارب عبور از منازعه در دیگر نقاط جهان، باید راهنما و مدرس بازیگران داخلی سیاست افغانستان، نیز باشد که در نهایت همدیگر پذیری، پرهیز از خشونت و پذیرش تهداب‌های قانونی و ساختاری منطبق بر ظرفیت‌ها و توانایی‌های داخلی راه اصلی پایان جنگ و زندگی توام با صلح و رفاه است.

۱۵. طالبان در یک سال گذشته بر فرضیه تغییر خط بطلان کشیده با انحصار قدرت، اعمال محدودیت بر زنان، رسانه‌ها و اقلیت‌ها و حضور چهره‌های مثل الظواهری در کابل، خود به عدم شناسایی بین المللی، بحران اقتصادی و گسترش جبهات مقاومت دامن زده است ولی دود بحران به چشم ملت می‌رود که ۹۷ درصد زیر خط فقر هستند.

عرفانی خواتی

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟