یک مرد جنگی به از صدهزار
- انتشار: ۱۴ جدی ۱۳۹۸
- سرویس: دیدگاه
- شناسه مطلب: 73169
کاش ما یک همچو جنرالی میداشتیم که نامش لرزه بر اندام دشمنانمان میانداخت.
واکنشها به شهادت جنرال قاسم سلیمانی جالب است، همه سعی دارند یکی به نعل بزنند و یکی به میخ!
از یکسو همدردی با ایران میکنند و از سوی دیگر نمی خواهند با آمریکا سرشاخ شوند. یعنی بین قاتل و مقتول یک راه میانه را انتخاب کنند.
اتفاقا همانها که مدعی جهاد و مبارزه اسلامی هستند، بیشتر اینگونه اند. البته همه ما میدانیم که بسیاری از اینها در دل خود تقیه میکنند!
بیانیهها را خواندم و خندیدم، چقدر رهبران جهادی و جنگندههای افغانستان و چریکهای مدعی و جنرالان کهنهکار بیچاره و بزدل شدهاند. این عقیم شدگی نتیجه صلح لیبرال برای ماست. دلار میدهد در عوض عقیمت میکند، طوری که هر وقت دلش خواست به خانهات میآید و تو باید بدو بدو بروی و پشت سرش بایستی.
چگونه میتوان از استقلال و آزادی سخن گفت وقتی سایه ترس در تک تک کلمات مشهود است؟ تاریخ به خاطر می سپارد که سیاستمداران ما آنقدر ترسو و عقیم بودند که جرات نداشتند قاتل را محکوم کنند، چه اینکه با او همنوا شدند و دم تکان دادند.
آمریکا یک حمله تروریستی انجام داد و یکی از ۱۰۰ مرد قدرتمند جهان را کشت. این واقعیت است!
مرگ سرخ حاج قاسم روی تمام معادلات منطقه و جهان تاثیر گذاشت، مگر میشود بگوئیم اتفاقی نیفتاده؟
همانقدر که قتل چه گوارا جهان را تکان داد و او پس از مرگش بیشتر زنده شد، همانقدر مرگ قاسم سلیمانی تکان دهنده بود. او هر چه بود یک سرباز بود که تا آخرین لحظه برای ملتش جنگید و من او را میستایم، چرا که یک مرد جنگی به از صدهزار!
نویسنده: سید جمال الدین سجادی
نظرات(۰ دیدگاه)