نوحه علی اکبر علیه السلام [متن اشعار روضه و نوحه شهادت علی اکبر]

  • انتشار: ۲۸ دلو ۱۳۹۸
  • سرویس: اطلس پلاس
  • شناسه مطلب: 78263

نوحه علی اکبر علیه السلام یکی از جانسوزترین مصیبت های روز عاشورا است. در این مطلب مقتل علی اکبر علیه السلام را که از منابع معتبر نقل شده به همراه ترجمه مقتل و نوحه این شهید بزرگوار کربلا گرد آورده ایم. همچنین فایل های صوتی نوحه علی اکبر و مقتل خوانی رهبر معظم انقلاب اسلامی برای علی اکبر علیه السلام را مشاهده می کنید.

مقتل علی اکبر علیه السلام

این متن مقتل علی اکبر علیه السلام در منابع الإرشاد شیخ مفید، ج ٢ ص ١٠۶، مثیر الأحزان ابن نما حلی: ص ۶٨، إعلام الورى طبرسی: ج ١ ص ۴۶۴ نقل شده است که متن آن را در ادامه می خوانید:

ولَم یَزَل یَتَقَدَّمُ رَجُلٌ رَجُلٌ مِن أصحابِهِ فَیُقتَلُ، حَتّى لَم یَبقَ مَعَ الحُسَینِ علیه السلام إلّا أهلُ بَیتِهِ خاصَّهً. فَتَقَدَّمَ ابنُهُ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام ـ واُمُّهُ لَیلى بِنتُ أبی مُرَّهَ بنِ عُروَهَ بنِ مَسعودٍ الثَّقَفِیِّ ـ وکانَ مِن أصبَحِ النّاسِ وَجهاً، ولَهُ یَومَئِذٍ بِضعَ عَشرَهَ سَنَهً، فَشَدَّ عَلَى النّاسِ، وهُوَ یَقولُ: 
أنَا عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ بنِ عَلِیّ نَحنُ وبَیتِ اللّه ِ أولى بِالنَّبِیّ 
تَاللّه ِ لا یَحکُمُ فینَا ابنُ الدَّعِیّ أضرِبُ بِالسَّیفِ اُحامی عَن أبی 
ضَربَ غُلامٍ هاشِمِیٍّ قُرَشِیّ
فَفَعَلَ ذلِکَ مِراراً وأهلُ الکوفَهِ یَتَّقونَ قَتلَهُ، فَبَصُرَ بِهِ مُرَّهُ بنُ مُنقِذٍ العَبدِیُّ، فَقالَ: عَلَیَّ آثامُ العَرَبِ ، إن مَرَّ بی یَفعَلُ مِثلَ ذلِکَ إن لَم اُثکِلهُ أباهُ، فَمَرَّ یَشتَدُّ عَلَى النّاسِ کَما مَرَّ فِی الأَوَّلِ، فَاعتَرَضَهُ مُرَّهُ بنُ مُنقِذٍ، فَطَعَنَهُ فَصُرِعَ، وَاحتَواهُ القَومُ فَقَطَّعوهُ بِأَسیافِهِم. فَجاءَ الحُسَینُ علیه السلام حَتّى وَقَفَ عَلَیهِ، فَقالَ: قَتَلَ اللّه ُ قَوماً قَتَلوکَ یا بُنَیَّ ، ما أجرَأَهُم عَلَى الرَّحمنِ وعَلَى انتِهاکِ حُرمَهِ الرَّسولِ! وَانهَمَلَت عَیناهُ بِالدُّموعِ، ثُمَّ قالَ: عَلَى الدُّنیا بَعدَکَ العَفاءُ. وخَرَجَت زَینَبُ اُختُ الحُسَینِ مُسرِعَهً تُنادی: یا اُخَیّاه وَابنَ اُخَیّاه، وجاءَت حَتّى أکَبَّت عَلَیهِ، فَأَخَذَ الحُسَینُ علیه السلام بِرَأسِها فَرَدَّها إلَى الفُسطاطِ، وأمَرَ فِتیانَهُ فَقالَ: اِحمِلوا أخاکُم، فَحَمَلوهُ حَتّى وَضَعوهُ بَینَ یَدَیِ الفُسطاطِ الَّذی کانوا یُقاتِلونَ أمامَهُ.

ترجمه:
یاران امام حسین علیه السلام یکى یکى پیش مى‌آمدند و مى جنگیدند و کُشته مى‌شدند تا آن که جز خانواده اش کسى با حسین علیه السلام نماند. آن گاه پسرش على اکبر علیه السلام ـ که مادرش لیلا، دختر ابى مُرّه بن عُروه بن مسعود ثقفى بود ـ قدم به میدان نهاد. او از زیباروى ترینِ مردمان و آن هنگام هجده ـ نوزده ساله بود. او به دشمن حمله بُرد و چنین خواند: من على پسر حسین بن على ام به خانه خدا سوگند که ما به پیامبر صلى الله علیه و آله نزدیک تریم. و به خدا سوگند که پسر بى نَسَب (ابن زیاد) نمى‌تواند بر ما حکم براند. با شمشیر مى‌زنم و از پدرم حمایت مى کنم؛ شمشیر زدنِ جوان هاشمىِ قُرَشى. او این کار را بارها به انجام رساند و کوفیان از کُشتن او پروا مى‌کردند که مُرّه بن مُنقِذ عبدى او را دید و گفت: گناهان عرب بر دوش من باشد اگر بر من بگذرد و چنین کند و من پدرش را به عزایش ننشانم! على اکبر علیه السلام مانند بار اوّل، بر دشمن حمله بُرد که مُرّه بن مُنقِذ راه را بر او گرفت و نیزه اى به او زد و بر زمینش انداخت. سپاهیان، گِردش را گرفتند و او را با شمشیرهایشان تکّه تکّه کردند. امام حسین علیه السلام به بالاى سر او آمد و ایستاد و فرمود: «خداوند بکُشد کسانى را که تو را کُشتند اى پسر عزیزم ! چه گستاخ بودند در برابر [ خداى ] رحمان و بر هتک حرمت پیامبر!» . سپس اشک از چشمانش روان شد و فرمود : «دنیاى پس از تو ویران باد !». زینب علیهاالسلام خواهر امام حسین علیه السلام به شتاب بیرون دوید و ندا داد: اى برادرم و فرزند برادرم! آن گاه آمد تا خود را بر روى [پیکر] على اکبر علیه السلام انداخت. امام حسین علیه السلام سر او را گرفت و [ او را بلند کرد و ] به خیمه اش باز گرداند و به جوانان [ خاندان ]خود فرمان داد و فرمود: «برادرتان را ببرید!» . آنان او را بُردند و در خیمه اى گذاشتند که جلوى آن مى جنگیدند.

مقتل خوانی رهبر انقلاب اسلامی برای علی اکبر علیه السلام

فایل صوتی مقتل و نوحه علی اکبر علیه السلام

اشعار نوحه علی اکبر علیه السلام

نوحه علی اکبر

نوحه علی اکبر:

دیدم اعضای تنت را جگرم سوخت علی
پاره های بدنت را جگرم سوخت علی

ناگهان زانویم افتاد زمین چون دیدم
طرز چانه زدنت را جگرم سوخت علی

چه کنم عمه نبیند بدن حمزه ای اَت
مُثله دیدم بدنت را جگرم سوخت علی

لخته خونی که برون از گلویت آوردم
ریخت خون دهنت را جگرم سوخت علی

باورم نیست که جسمت ز نظر پنهان است
نیزه بینم کفنت را جگرم سوخت علی

یوسفم ،کاش که می شد به میان حرمت
ببرم پیرهنت را جگرم سوخت علی

آن لبانی که اذان گفت، بهم ریخته است
خُرد بینم دهنت را جگرم سوخت علی

داغ پرپر شدنت جای خود، امّا بینم
داغ بی سر شدنت را جگرم سوخت علی

این همه نیزه میان بدنت گم شده است
با که گویم محنت را جگرم سوخت علی

از همان دور شنیدم رجزت را پسرم
این حسین و حسنت را جگرم سوخت علی

نعره حیدری و ناله یا زهرایت
می شنیدم سخنت را جگرم سوخت علی

نشد آخر لب عطشان تو را آب دهم
چه کنم سوختنت را جگرم سوخت علی

گر نیایند جوانان حرم یاری من
که بَرَد خیمه تنت را جگرم سوخت علی

(محمود ژولیده)

نوحه علی اکبر

نوحه علی اکبر:

قد رعنای تو چون سرو سپیدار شده
کربلا محو رخ احمد مختار شده

دور تا دور سرت آیینه می چرخانم
بسکه گیسوی بلند تو دل آزار شده

تا کمی راه روی این دل من می لرزد
قد طوبایی زهراست پدیدار شده

چشم بد دور از آن قد رشیدت پسرم
قامتت شانه به شانه با علمدار شده

گر ترک خورده لبت غصه مخور ای بابا
تشنه ی وصلی و هنگامه ی دیدار شده

تا صدای تو شنیدم که پدر زود بیا
گفتم ای وای علی بی کس و بی یار شده

نیزه ها رفت چو بالا به سر خویش زدم
وسط معرکه این یاس گرفتار شده

کوچه ای باز شدو هر که زره آمدو زد
ماجرای تو شبیه درو دیوار شده

زشکافی که به پهلوی تو خورده پیداست
نوک نیزه اثرش چون نوک مسمار شده

دشمن آن بغض علی را سر تو خالی کرد
تن تو طعمه هر گرگ جگر خوار شده

بین محراب دو ابروی تو از هم شد باز
صورتت جلوه ای از حیدر کرار شده

خیز و زیر بغلم گیر و سوی خیمه ببر
ای جوانم ز غمت دیده ی من تار شده

اربا اربایی و کس معنی آن کی فهمد
این عبا تا به ابد محرم اسرار شده

(قاسم نعمتی)

نوحه علی اکبر:

گیسو به خاک می کشی ای مصطفای من
پای تنت به لرزه فتاده ست پای من

قرآن من ورق ورق افتاده ای به خاک
ذبح عظیم من شده ای در مِنای من

در خون جاری از تن خود دست و پا مزن
ای وسعت ضریح تنت کربلای من

از بس صدا زدم ولدی حنجرم گرفت
شاید محل دهی تو به سوز صدای من

هرگز مجال نیست سخن با دهان پُر
خون لخته مانع است بخوانی برای من

آئینه بودی آینه بندان شدی علی
زهرا و حیدر و نبی، مجتبای من

از بس که نیزه خورده، تنت وا شده ز هم
ای پیکر سوا شده و جابجای من

خون محاسنم همه بر گردنت پسر
از بس که بوسه ات زدم این شد حنای من

(حسین قربانچه)