صدای مرد کچالو فروش
- انتشار: ۸ اسد ۱۳۹۸
- سرویس: تیتر 2دیدگاه
- شناسه مطلب: 67578
تازه به دفتر رسیدهام، فیسبوک و بیبیسی و سایت چندین روزنامه و خبرگزاری داخلی را باز کردهام تا ببینم از دیشب تا حالا چه اتفاقاتی روی داده است.
در همهجا خبر از جنگ و مرگ و بحران است. گو اینکه کار اصلی تمام زندگان، خبر دادن از مرگ دیگران است. شاید هم خبر دادن از مرگ دیگران، تنها نشانه زندگی در زمانه ما است.
کسانی هم بر روز اول مبارزات مرده و بیروحورونق انتخابات ریاستجمهوری زوم کردهاند که نفرتانگیزتر و تهوعآورتر و امیدکُشتر از آمار مردگان در حملات انتحاری و جنگهای میدانی در میدان جنگی به وسعت افغانستان است.
در این میان، این صدای خسته و غمناک کچالوفروش دورهگردی است که از پسکوچههای کارته4 کابل برمیخیزد و با عبور از پنجره غربی دفتر کارم، گوش جانم را همانند لالایی مادران، با مهری مستیآور و زندگیبخش، مینوازد. این صدا بر پایه هیچیک از معیارهای زیباییشناسی، زیبا و گوشنواز نیست، اما از روحی زیبا و بیزیان برمیخیزد؛ روحی که مثل غنی و عبدالله و دیگر دلالان و دجالان سیاسی، دنی و دلآزار و دروغگو نیست و بار رنجی مقدس بر دوش دارد؛ رنج یافتن یک لقمه نان پاکیزه و لذتبخش از پسکوچههای کارته4، برای خانوادهای که هرچه رنج میکشد، از ریا و ریاستطلبی شیاطین سیاسی و سالوس و صیادسرشتی شیادان انتخاباتی است.
صدای مرد کچالوفروش سرگردان در پسکوچههای کارته4، صدای رنجمویههای دلانگیز و امیدآفرین زندگی است. این صدا هرچه بلندتر باشد، زندگیبخشتر است.
نویسنده: راحل موسوی
نظرات(۰ دیدگاه)