نوحه شام غریبان [صوت و متن مقتل و اشعار نوحه شام غریبان]

  • انتشار: ۲۹ دلو ۱۳۹۸
  • سرویس: اطلس پلاس
  • شناسه مطلب: 78364

نوحه شام غریبان که به اولین شب پس از شهادت امام حسین علیه السلام و اصحاب ایشان اختصاص دارد، یکی از جانسوزترین مصیبت های این واقعه است و در شب یازدهم ماه محرم و در مجالس عزاداری خوانده می شود.

در این مطلب مجموعه ای از مقتل و اشعار نوحه شام غریبان به همراه صوت آنها را گردآوری کرده ایم.

مقتل و نوحه شام غریبان

در شام غریبان امام حسین علیه السلام که بعد از شهادت ایشان است اتفاقات زیادی برای اهل بیت مطهر ابی عبدالله و شهدای کربلا علیهم السلام اتفاق افتاد. در ادامه برخی از مصیبت های نوحه شام غریبان را به همراه متن مقتل و ترجمه و صوت آنها مشاهده خواهید کرد.

مقتل اسب دواندن بر پیکر مطهر شهدا

یکی از اتفاقات شام غریبان، اسب دواندن بر پیکر مطهر شهدای است. سید بن طاووس در الملهوف ١٨٢ درباره این رویداد از نوحه شام غریبان آورده است:

ثُمَّ نادى عُمَرُ بنُ سَعدٍ فی أصحابِهِ : مَن یَنتَدِبُ لِلحُسَینِ علیه السلام فَیُوطِئَ الخَیلَ ظَهرَهُ ؟ فَانتَدَبَ مِنهُم عَشَرَهٌ ، وهُم : إسحاقُ بنُ حَوبَهَ الَّذی سَلَبَ الحُسَینَ علیه السلام قَمیصَهُ ، وأخنَسُ بنُ مَرثَدٍ ، وحَکیمُ بنُ طُفَیلٍ السَّبیعِیُّ ، وعُمَرُ بنُ صَبیحٍ الصَّیداوِیُّ ، ورَجاءُ بنُ مُنقِذٍ العَبدِیُّ ، وسالِمُ بنُ خَیثَمَهَ الجُعفِیُّ ، وصالِحُ بنُ وَهبٍ الجُعفِیُّ ، وواحِظُ بنُ غانِمٍ ، وهانِئُ بنُ ثُبَیتٍ الحَضرَمِیُّ ، واُسَیدُ بنُ مالِکٍ لَعَنَهُمُ اللّه ُ ، فَداسُوا الحُسَینَ علیه السلام بِحَوافِرِ خَیلِهِم ، حَتّى رَضّوا ظَهرَهُ وصَدرَهُ . قالَ الرّاوی : وجاءَ هؤُلاءِ العَشَرَهُ حَتّى وَقَفوا عَلَى ابنِ زِیادٍ لَعَنَهُ اللّه ُ ، فَقالَ اُسَیدُ بنُ مالِکٍ أحَدُ العَشَرَهِ: نَحنُ رَضَضنَا الصَّدرَ بَعدَ الظَّهرِ بِکُلِّ یَعبوبٍ شَدیدِ الأَسرِ فَقالَ ابنُ زِیادٍ لَعَنَهُ اللّه ُ : مَن أنتُم ؟ قالوا : نَحنُ الَّذینَ وَطِئنا بِخُیولِنا ظَهرَ الحُسَینِ حَتّى طَحَنّا حَناجِرَ صَدرِهِ .قالَ : فَأَمَرَ لَهُم بِجائِزَهٍ یَسیرَهٍ . قالَ أبو عُمَرَ الزّاهِدُ: فَنَظَرنا إلى هؤُلاءِ العَشَرَهِ ، فَوَجَدناهُم جَمیعا أولادَ زِنىً، وهؤُلاءِ أخَذَهُمُ المُختارُ ، فَشَدَّ أیدِیَهُم وأرجُلَهُم بِسِکَکِ الحَدیدِ ، وأوطَأَ الخَیلَ ظُهورَهُم حَتّى هَلَکوا.

ترجمه:
سپس عمر بن سعد ، میان یارانش ندا داد که : چه کسى حاضر است بر حسین ، اسب بدواند؟ از یارانش ، این ده تن حاضر شدند : اسحاق بن حَوبه ـ که پیراهن امام علیه السلام را به تاراج برده بود ـ ، اخنس بن مرثد ، حَکیم بن طُفَیل سبیعى ، عمر بن صبیح صَیداوى ، رجاء بن مُنقِذ عبدى ، سالم بن خَیثمه جُعفى ، صالح بن وَهْب جُعفى ، واحِظ بن غانِم ، هانى بن ثُبَیت حضرمى و اسید بن مالک . اینان ـ که خدا لعنتشان کند ـ با سُم اسب هایشان ، حسین علیه السلام را چنان لگدکوب کردند که پشت و سینه اش را خرد کردند .این ده تن ، [پس از پایان کار] آمدند و در برابر ابن زیاد ـ که خدا لعنتش کند ـ ایستادند و از میان آنان ، اسید بن مالک گفت :ما بودیم که پشت و سپس سینه[ى او] را با همه اسب هاى بزرگ و تیزتک ، خرد کردیم .ابن زیاد ـ که خدا لعنتش کند ـ گفت : شما که هستید؟ گفتند: ما کسانى بودیم که بر پشت حسین ، اسب دواندیم تا آن که سینه و گلوى حسین را آسیاب کردیم .ابن زیاد ، فرمان داد جایزه اندکى به آنان بدهند .ابو عمر زاهد مى گوید : ما به این ده تن نگریستیم و همه آنان را زنازاده یافتیم . مختار ، آنان را دستگیر کرد و با زنجیرهاى آهنین ، دست و پاهایشان را بست و بر پشتشان اسب دواند تا به هلاکت رسیدند.

مقتل غارت خیمه های امام حسین علیه السلام (نوحه شام غریبان)

در مقتل الحسین للخوارزمی: ج ٢ ص ٣٧ و الفتوح ابن اعثم کوفی: ج ۵ ص ١٢٠ درباره این مصیبت آمده است:

أقبَلَ الأَعداءُ حَتّى أحدَقوا بِالخَیمَهِ، ومَعَهُم شِمرُ بنُ ذِی الجَوشَنِ، فَقالَ : اُدخُلوا فَاسلُبوا بِزَّتَهُنَّ .فَدَخَلَ القَومُ َأَخَذوا کُلَّ ما کانَ بِالخَیمَهِ حَتّى أفضَوا إلى قُرطٍ کانَ فی اُذُنِ اُمِّ کُلثومٍ ـ اُختِ الحُسَینِ ـ فَأَخَذوهُ وخَرَموا اُذُنَها، حَتّى کانَتِ المَرأَهُ لَتُنازَعُ ثَوبَها عَلى ظَهرِها حَتّى تُغلَبَ عَلَیهِ . وأخَذَ قَیسُ بنُ الأَشعَثِ قَطیفَهً لِلحُسَینِ علیه السلام کانَ یَجلِسُ عَلَیها فَسُمِّیَ لِذلِکَ قَیسَ قَطیفَهٍ وأخَذَ نَعلَیهِ رَجُلٌ مِنَ الأَزدِ یُقالُ لَهُ: الأَسوَدُ، ثُمَّ مالَ النّاسُ عَلَى الوَرسِ وَالخَیلِ وَالإِبِلِ، فَانتَهَبوها.

ترجمه:
مقتل الحسین علیه السلام خوارزمى: دشمنان پیش آمدند تا به گرد خیمه ها حلقه زدند. شمر بن ذى الجوشن نیز با آنها بود. او گفت: به درون خیمه ها بروید و جامه ها و متاعشان را بگیرید.
مردم وارد شدند و هر چه در خیمه ها بود برداشتند تا جایى که گوشواره امّ کلثوم خواهر حسین علیه السلام را هم گرفتند و گوشش را دریدند. حتّى جامه رویینِ زنان را به زور مى‌کشیدند و مى‌بردند. قیس بن اشعث قطیفه اى را برداشت که حسین علیه السلام بر روى آن مى‌نشس. او از این رو «قیسِ قطیفه» نامیده شد. همچنین مردى از قبیله اَزد به نام اسود، کفش هاى ایشان را برداشت و سپس مردم به سوى وسایل زنان و اسبان و شترها رفتند و آنها را به تاراج بردند.

مقتل غارت جامه ها و لوازم امام حسین علیه السلام

در لهوف سید بن طاووس ص ١٧٧ درباره این مصیبت روز عاشورا آمده است:

ثُمَّ أقبَلوا عَلى سَلَبِ الحُسَینِ علیه السلام، فَأَخَذَ قَمیصَهُ إسحاقُ بنُ حوبهَ الحَضرَمِیُّ لَعَنَهُ اللّه، فَلَبِسَهُ ، فَصارَ أبرَصَ ، وَامتَعَطَ شَعرُهُ … وَ رُوِیَ أَنَّهُ وُجِدَ فِی قَمِیصِهِ مِائَهٌ وَ بِضْعَ عَشْرَهَ مَا بَیْنَ رَمْیَهٍ وَ طَعْنَهِ سَهْمٍ وَ ضَرْبَهٍ.
وَ قَالَ الصَّادِقُ ع وُجِدَ بِالْحُسَیْنِ ع ثَلَاثٌ وَ ثَلَاثُونَ طَعْنَهً- وَ أَرْبَعٌ وَ ثَلَاثُونَ ضَرْبَه وأخَذَ سَراویلَهُ بَحرُ بنُ کَعبٍ التَّیمِیُّ لَعَنَهُ اللّه، ورُوِیَ أنَّهُ صارَ زَمِنا مُقعَدا مِن رِجلَیهِ . 
وأخَذَ عِمامَتَهُ أخنَسُ بنُ مَرثَدِ بنِ عَلقَمَهَ الحَضرَمِیُّ لَعَنَهُ اللّه، وقیلَ: جابِرُ بنُ یَزیدَ الأَودِیُّ لَعَنَهُ اللّه، فَاعتَمَّ بِها، فَصارَ مَعتوها، وأخَذَ نَعلَیهِ الأَسوَدُ بنُ خالِدٍ 
وأخَذَ خاتَمَهُ بَجدَلُ بنُ سُلَیمٍ الکَلبِیُّ لَعَنَهُ اللّه، فَقَطَعَ إصبَعَهُ علیه السلام مَعَ الخاتَمِ، وهذا أخَذَهُ المُختارُ، فَقَطَعَ یَدَیهِ ورِجلَیهِ ، وتَرَکَهُ یَتَشَحَّطُ فی دَمِهِ حَتّى هَلَک. 
وأخَذَ قَطیفَهً لَهُ علیه السلام ـ کانَت مِن خَزٍّ ـ قَیسُ بنُ الأَشعَثِ لَعَنَهُ اللّه ُ
وأخَذَ دِرعَهُ البَتراءَ عُمَرُ بنُ سَعدٍ لَعَنَهُ اللّه، فَلَمّا قُتِلَ عُمَرُ بنُ سَعدٍ، وَهَبَهَا المُختارُ لِأَبی عَمرَهَ قاتِلِهِ . 
وأخَذَ سَیفَهُ جُمَیعُ بنُ الخلقِ الأَودِیُّ، وقیلَ : رَجُلٌ مِن بَنی تَمیمٍ ، یُقالُ لَهُ : الأَسوَدُ بنُ حَنظَلَهَ لَعَنَهُ اللّه ُ . 
وفی رِوایَهِ ابنِ سَعدٍ : أنَّهُ أخَذَ سَیفَهُ الفلافِسُ النَّهشَلِیُّ ، وزادَ مُحَمَّدُ بنُ زَکَرِیّا : أنَّهُ وَقَعَ بَعدَ ذلِکَ إلى بِنتِ حَبیبِ بنِ بُدَیلٍ ، وهذَا السَّیفُ المَنهوبُ لَیسَ بِذِی الفَقارِ ؛ فَإِنَّ ذلِکَ کانَ مَذخورا ومَصونا مَعَ أمثالِهِ مِن ذَخائِرِ النُّبُوَّهِ وَالإِمامَهِ ، وقَد نَقَلَ الرُّواهُ تَصدیقَ ما قُلناهُ وصورَهَ ما حَکَیناهُ .

ترجمه:
آن گاه ، به تاراج کردن جامه هاى امام حسین علیه السلام روى آوردند . اسحاق بن حَوبه حضرمى ـ که خدا لعنتش کند ـ ، پیراهن امام علیه السلام را برد و آن را پوشید ؛ امّا پیسى گرفت و مویش ریخت . . . روایت شده که در پیراهن حضرت صد و ده و اندی جای تیر و شمشیر و نیزه پیدا شد. امام صادق فرمود: در پیکر حسین علیه السلام جای سی و سه نیزه و سی و چهار زخم شمشیر بود. 
بحر بن کعب تَیمى ـ که خدا لعنتش کند ـ ، شلوار امام علیه السلام را به غارت برد و نقل شده که از دو پا ، فلج و زمینگیر شد . 
اَخْنَس بن مَرثَد بن علقمه حضرمى ـ که خدا لعنتش کند ـ ، عمامه امام علیه السلام را برداشت و گفته شده که جابر بن یزید اَوْدى ـ که خدا لعنتش کند ـ ، عمامه را برد و به سرش پیچید و سبک مغز و کم عقل گردید . اسود بن خالد هم کفش هاى امام علیه السلام را تاراج کرد و بَجدَل بن سُلَیم کلبى ـ که خدا لعنتش کند ـ ، انگشتر امام علیه السلام را برداشت . او انگشت ایشان را که انگشتر داشت ، قطع کرد . [بعدها ]مختار ، او را دستگیر کرد و دست و پاهایش را برید و او را وا نهاد تا در خونش بغلتد و هلاک شود . 
قطیفه خز امام علیه السلام را قیس بن اشعث ـ که خدا لعنتش کند ـ غارت کرد و زرهِ کوتاه (تن پوشِ) امام علیه السلام را عمر بن سعد ـ که خدا لعنتش کند ـ برداشت و هنگامى که عمر بن سعد به قتل رسید ، مختار ، آن را به قاتل وى ، ابو عمره ، بخشید . 
جُمَیع بن خلق اَوْدى ، شمشیر امام علیه السلام را برد و گفته شده که مردى از بنى تمیم ، به نام اسود بن حنظله ـ که خدا لعنتش کند ـ ، آن را به تاراج برد در روایت [محمّد] ابن سعد نیز آمده است که فلافِس نَهشَلى ، شمشیر ایشان را برد و محمّد بن زکریّا افزوده است که پس از آن ، شمشیر به دست دختر حبیب بن بُدَیل افتاد . 
این شمشیرِ به تاراج رفته ، غیر از شمشیر ذو الفقار است که با دیگر چیزهاى مشابهش ، جزو گنجینه نبوّت و امامت ، مصون و محفوظ ، نگاهدارى مى شود . راویان نیز در تصدیق همین نقل ، مطالبى مشابه آن ، گزارش کرده اند.

اشعار نوحه شام غریبان

نوحه شام غریبان

نوحه شام غریبان:

مونده برای ما چشم تری فقط
از خیمه های ما، خاکستری فقط
نمونده اکبری، نمونده اصغری
تو خاک و خون تنی ، بالای نی سری
ای خدا
چرا دارن اسبا رو ، نعل تازه می زنن
عرش خداست سینه ای که میخوان پامال کنن
یا رب خودت صبرم بده
پامالِ این اسبا شده
سینه ای که پیغمبرت بوسه زده
(شام غریبان امشبه، تازه شروع کربلای زینبه)

با سیلی گونه ها ، سرخ و سیاه شده
پاهای بچه ها ، با خون خدا شده
یکی نشسته و نمیتونه پا شه
یکی رو نیزه ها ، دنبال باباشه
قافله
قدم قدم پا به پا ، همسفر نیزه هاست
همش زمین میخوره ، عمه حواسش کجاست
زینب میگه با سوز و آه
کشتن حسین و بی گناه
انگار دلش مونده هنوز تو قتلگاه
(شام غریبان امشبه، تازه شروع کربلای زینبه)

شاعر: محمدمهدی سیار و میلاد عرفان پور

نوحه شام غریبان

نوحه شام غریبان:

جهان به روضه مهیاست شام عاشوراست
چقدر خون به دل ماست شام عاشوراست
به زخم های شما اسب ها دوانیدند
نه مرهم و نه مداواست شام عاشوراست
کجاست نی که حکایت کند جدایی را؟
سر تو بر سر نی هاست شام عاشوراست
به جاست، علقمه گرتا ابد ببارد خون
فرات تشنه ی سقاست شام عاشوراست
خیام دشمن تو پر شد از غنیمت ها
سر خیام تو دعواست شام عاشوراست
چگونه یاری طفلان کند غل و زنجیر
به پای زینب کبراست شام عاشوراست
چه حکمت ست عذاب خدا نمی آید
دگر چه جای مداراست شام عاشوراست
چه ها شده ست خدایا که جن و انس و ملک
پی تسلی زهراست شام عاشوراست

شاعر: میلاد عرفان پور

روضه شام

نوحه شام غریبان:

با صدای روضه خوان رفتم به جایی سوخته
روضه خوان می خواند اما با صدایی سوخته
بازهم شرمنده، در دستم ندارم بیشتر
واژه هایی آتشین، زلف رهایی سوخته
حرف سنگین است، سنگین، روضه خوان سربسته گفت:
کاش کوچکتر نبود از تیر نایی سوخته…
گفت: می بینم یکی افتاده عریان، بعد گفت:
کودکانی مانده اند و خیمه هایی سوخته…
کودکان در انتظار ذوالجناح، از دورها
ذوالجناح آمده ولی با یال هایی سوخته…
کاش میشد کور بودیم و نمی¬دیدم که:
دختری با گیسوان و دست و پایی سوخته…
آخر کار است و باید ذکر یا زهرا گرفت
عطر زهرا می وزد از کربلایی سوخته…

شاعر: جواد شیخ الاسلامی