از قیام امام حسین بیاموزیم!

درس هشتم| پاسداری از ارزش‌های اسلامی

  • انتشار: ۲۶ اسد ۱۴۰۰
  • سرویس: دیدگاهدین و اندیشه
  • شناسه مطلب: 118983

پاسداری از اسلام و ارزش‌های اسلامی یکی دیگر از درس‌های عاشورا در عرصه رفتار سیاسی است. یادآوری این نکته لازم به نظر می‌رسد که امروزه در فلسفه سیاسی، در باره نقش حکومت در تأمین سعادت، اخلاق و معنویت گفت‌وگو بسیار است. برخی بر این باوراند که این‌گونه امور در قلمرو مسائل خصوصی افراد جای دارد. از این روی، حکومت در این باره هیچ مسؤولیتی ندارد؛ امّا در اندیشه سیاسی اسلام، با دلیل‌های بسیار ثابت می‌شود که این‌گونه امور جزو قلمرو حکومت است. نه تنها حاکم و کارگزاران حکومتی باید به اسلام و ارزش‌های اسلامی باور داشته باشند؛ بلکه موظف به تبلیغ و پاسداری از آن نیز می‌باشند.

بر همین اساس هنگامی که اسلام و ارزش‌های آن از سوی امویان مورد تهاجم قرار گرفته بود و یزید و کارگزارانش به روشنی بر خلاف احکام اسلام و دستورهای آن عمل می‌کردند؛ آن‌هم به نام اسلام و به نام خلیفه مسلمانان، امام ‌حسین(ع) برای نجات اسلام از توطئه دشمنان آن قیام کرد؛ اگر امام ‌حسین(ع) قیام نمی‌کرد، بدون تردید دیری نمی‌پایید که از اسلام جز نامی باقی نمی‌ماند. حکومت یزید تنها نام و ظاهری از دین باقی می‌گذاشت؛ طوری که با بی‌بندوباری، ستم، تبعیض و فساد او سازگاری داشته باشد.

در خلافت معاویه و یزید دگرگونی باورها و ارزش‌ها تا آن‌جا پیش رفت که مدعیان خلافت و جانشینی پیامبر(ص) نابودی دین همان پیامبر را در سر می‌پروراندند. این واقعیت تلخ از گفت‌وگوی مغیره بن شعبه با معاویه، کاملاً آشکار است.

مغیره، با انتقاد از معاویه، از او می‌خواهد که با مردم به عدالت رفتار کرده و با بنی‌هاشم بد رفتاری نکند، معاویه در پاسخ می‌گوید:
هیهات، هیهات، مغیره گوش کن، ابوبکر به خلافت رسید و پس از آن‌که مرد، نامش نیز از بین رفت. هم‌چنین عمر و عثمان حکومت کردند و مردند و نامی از آن‌ها باقی نماند. امّا محمّد هاشمی، هر روز پنج نوبت به نام او در جهان اسلام ندا می‌کنند و “اشهد ان محمّداً رسول الله” می‌گویند.
ای مغیره! پس از آن‌که سه خلیفه بمیرند و نام محمّد این‌گونه زنده باشد دیگر چه عملی باقی خواهد ماند، جز آن‌که نام محمّد هم دفن شود.
از این قضیه و امثال آن که در زندگی معاویه و به ویژه پسرش یزید فراوان است می‌فهمیم که آنان با اسلام و ارزش‌های آن از ریشه مخالف بوده‌اند و چنان‌چه قیام عاشورا نبود خدا می‌داند سرنوشت اسلام به کجا می‌انجامید.

در این فضا، مفهوم سخن بلند امام حسین (ع) بهتر درک می‌شود. وقتی والی مدینه از امام خواست که با یزید بیعت کند، امام در پاسخ او فرمودند:
«انّا لله و انّا الیه راجعون و علی الاسلام السّلام اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید.» هنگامی که امّت به زمامداری چون یزید گرفتار آید، باید از اسلام برای همیشه چشم پوشید.

امام حسین(ع) در بسیاری از موارد از جمله در نامه‌ای که از مکّه به مردم بصره نوشته است؛ هم‌چنین به هنگام رویارویی سپاه امام(ع) با سپاه حرّ نیز پاسداری از اسلام را وظیفه همه مسلمانان دانسته و از آنان می‌خواهد که او را در این راه یاری دهند. در نامه آن بزرگوار به سران قبائل بصره چنین آمده است: «شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبر(ص) فرا می‌خوانم؛ زیرا در وضعیتی قرار گرفته‌ایم که سنّت پیامبر(ص) از میان رفته و جای آن را بدعت گرفته است. اگر دعوت مرا بپذیرید شما را به راه سعادت راهنمایی می‌کنم.»
امام، در جای دیگر می‌فرماید: «لو لم یستقم دین جدّی الاّ بقتلی فیا سیوف خذینی.» اگر دین جدّم جز به کشته شدن من استوار نمی‌ماند پس ای شمشیرها مرا فرا گیرید.

امام حسین (ع) با عمل خود و این سخنان به ما می‌آموزد که اگر برای پاسداری از اسلام راهی به جز فداکاری و ایثار و کشته‌شدن نباشد باید جان خود را فدای اسلام کرد. نه تنها امام‌حسین(ع) که همه یاران او هدفی جز پاسداری از اسلام نداشتند. از باب نمونه، در آن هنگام که دست راست قمر بنی‌هاشم قطع شده بود، فریاد می‌زد: «به خدا سوگند اگر چه دست راست مرا قطع کردید؛ ولی تا زنده هستم از دین خودم حمایت خواهم کرد.»

پس درس هشتمی که از قیام امام حسین (ع) می‌آموزیم این است که ارزش اسلام بالاتر از جان ماست؛ هرگاه خطری اسلام و ارزش‌های آن را تهدید کند، باید از آن محافظت کرد؛ حتّی اگر به قیمت دادن جان باشد.

سید اسحاق شجاعی

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟