جواب سگ را سگ ‌کش می‌دهد

  • انتشار: ۳ عقرب ۱۳۹۶
  • سرویس: اجتماعیدیدگاه
  • شناسه مطلب: 32410

از حدود دو سال به این سو چندین مرتبه اماکن، مراسم و تجمعات شیعیان مورد حملات خونینی قرار گرفته است، در حملات به مساجد و تجمعات شیعیان تاکنون صد ها تن جان باخته است و بسیاری نیز زخمی شده است. در این رابطه نویسنده نکاتی را بیان کرده است که خواندن آن خالی از لطف نیست.

1 – جغرافیای جنگ نو؛ با طرفیت داعش (صرف نظر از این که خیالی باشد یا واقعی، ابزاری باشد یا اصیل)، منحصربه افغانستان نیست. افغانستان بخشی از جغرافیای جنگ است. این جنگ، با شروع کنندگی و جنبه تهاجمی داعش، دست کم در برخی لایه‌های خود، آشکارا مذهبی است. من فکر می‌کنم این روشن است و جنگ مذهب علیه مذهب واقعیتی است که باید به رسمیت شناخت و آن را تدبیر کرد.

2 –   باید بین مهاجم و مدافع فرق گذاشت. این جنگ لزوما دو طرفه نیست. به تعبیر دیگر، در این جنگ مذهبی، هر دو طرف به یک اندازه ملامت نیستند. طرف مدافع نه تنها ملامت نیست، که شایسته حمایت، دفاع، و همراهی است، حتی اگر به آن سوی تعلق نداشته باشیم. بدون شک من با ایزدی‌های عراق همباور/ همکیش نیستم و نبودم، اما در ظرف زمانی تهاجم داعش بر آن‌ها عاطفه ام جانب آن‌ها بود. طبعا، وقتی خودم در معرض این تهاجم هستم، نباید در باره مشروعیت و حتی ضرورت دفاع تردید کنم.

3 –  داعش از اهل سنت نمایندگی نمی‌کند. شاید بتوان گفت تنها از یک قرائت از یک گرایش وهابی نمایندگی می‌کند. شاید بتوان گفت: داعش یک گرایش نوبنیاد است. داعش نه تنها از اهل سنت نمایندگی نمی‌کند بلکه دشمن مذاهب اهل سنت است. خطر داعش برای مذهب چهارگانه اهل سنت، مخصوصا مذهب حنفی، مذهب اکثریت قریب به اتفاق اهل سنت افغانستان، به درجات بیشتر است. خطر داعش برای اهل سنت تهاجم به روح مذهب آنان است؛ در حالی که دشمنی آن با شیعیان درجه‌ای سطحی‌تر، یعنی حذف و سرکوب فیزیکی پیروان را شامل می‌شود. طبعا پیروان تشیع حذف شدنی نیستند و تهاجم داعش تنها عصبیت مذهبی آنان را تشدید می‌کند و بسیار بسیار دشوار است که بتواند دگرگونی مذهبی در جامعه اهل تشیع به وجود آورد. به تعبیر دیگر، دشمنی داعش در ارتباط با اهل تشیع، متوجه شیعه است، در حالی که دشمنی داعش در ارتباط با اهل تسنن در درجه اول متوجه اصل مذهب است و در درجه بعد البته دستش در حذف فیزیکی پیروان مذهب تسنن هم بازتر است. از این زاویه شاید بتوان شواهدی اقامه کرد که قربانیان سنی داعش حتی بیشتر از قربانیان غیر سنی آن باشد. داعش یک شیعه را به حیث یک دشمن می‌کشد و قربانی نزد همکیشان خود شهید و قهرمان محسوب می‌شود، در حالی که قربانیان سنی به مثابه خائن کشته می‌شود.

4 –  ضربه داعش به جامعه اهل سنت، دست کم در جغرافیای ظهور خود، عراق و شام، فوق العاده ویرانگر بوده است. دو شهر مهم عراق و سوریه، رقه و موصل، از شمار شهرهای آباد بودند. موصل دومین شهر بزرگ عراق، شاید آبادترین شهر بود. شهری با اکثریت اهل سنت که مورد توجه رژیم حاکم سابق، رژیم بعث به رهبری صدام حسین بود. به هر درجه ای که صدام نجف، کربلا، بصره و دجیل و دیگر نواحی شیعه‌نشین بغداد را، و به هر مقدار که کردستان، اربیل و سلیمانیه و حلبچه و دیگر نواحی کردنشین را مجازات کرد، در جهت عکس آن به شهرهای چون موصل و فلوجه و تکریت؛ یعنی نواحی موطن عرب‌های سنی عراق توجه ویژه مبذول داشت. دوستی عراقی داشتم که پس از سقوط صدام از کل عراق دیدار کرده بود. او می‌گفت وضعیت آبادانی نواحی شیعه نشین و سنی نشین عراق از نظر آبادانی غیر قابل مقایسه است.  نتیجه عملکرد داعش در عراق آن شد که شهرهای موطن عرب‌های سنی را از صدر لیست به ذیل لیست آورد و آن‌ها را به صورت مخروبه‌ای تحویل داد. همین داستان در مورد رقه هست. داعش عروس فرات را تحویل گرفت و شهر اشباح را باز پس داد.

5 –  با همه دشمنی که داعش با اهل سنت دارد و همه پیامدهای ویرانگری که برای جامعه اهل سنت دارد، ظرفیت جامعه اهل سنت برای مبتلا شدن به این ویروس خطرناک بیشتر است. جامعه اهل سنت در معرض آن است که فریب بخورد و با داعش همنوا شود. در چنین شرایط دشواری  جامعه تکفیر شده باید در دو جبهه مبارزه نفسگیر کند. جبهه اول روشنگری برای جامعه اهل تسنن است. این روشنگری ابعاد گوناگون دارد. از رعایت حرمت جامعه اهل سنت و احترام به مقدسات شان تا افشاگری هویت داعش شامل این وظیفه سخت می‌شود. جبهه دوم مبارزه مربوط به داخل جامعه در معرض تکفیر، در این‌جا جامعه اهل تشیع، می‌شود. این جامعه نباید گردن کج زیر تیغ کین بنشیند. نباید منتظر بماند که دیگران نفس و نفیس خود را برای دفاع از آنان فدا کنند. آنان باید واقع‌گرا باشند. آنان باید کمربندهای دفاع و حتی تهاجم را محکم ببندند.  البته تهاجم در شرایط فعلی افغانستان فاقد موضوعیت است به دلیل آنکه داعش فاقد مرکزیت در دسترس است، اما داستان دفاع و آمادگی دفاعی داستان خوب و شایسته نیست، داستان بود و نبود این مردم است. تجربه عراق و سوریه نشان داد که جاده بقا تنها از مسیر حشد و پیشمرگه و حزب الله و هسته‌های مقاومت مردمی می‌گذرد.

جواب سگ را سگ‌کش می‌دهد. این ضرب المثل هزارگی برای امروز ما واجد معناست.

محمد رضا صادقی

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟