جامعه شناسی فرهنگی مرجعیت

  • انتشار: ۱۲ سرطان ۱۳۹۸
  • سرویس: تیتر 2دیدگاه
  • شناسه مطلب: 65380
مراجع تقلید

بدون تردید، نهاد مرجعیت، یکی از نهادهای مهم و تأثیرگذار جهان تشیع است. خواستگاه فرهنگی مراجع معظم تقلید نیز یک واقعیت جامعه‌شناختی است. هرچه مرزها بیشتر و جمعیت کشورها و انکشاف این جوامع بیشتر شده، به مراتب شناخت این جوامع مشکل‌تر شده‌است.

در گذشته، شیوۀ زندگی، تنوع‌غذایی و جغرافیای زندگی مسلمانان، سنتی و تا حدود زیادی یک‌سان بود. موضوعات فقهی نیز بسیار محدود و در حد همان زندگی سنتی و روستایی خلاصه می‌شد. کافی بود یک مجتهد، آشنا به شیوۀ زندگی روستایی بوده و احکام فقهی آنان را استنباط، تدوین  و بیان کند.

در دو قرن اخیر، تحولات شگرف اجتماعی و سیاسی رخ  داده‌است. مرزهای نوین جغرافیایی، فرهنگی و سیاسی به وجود آمده‌است. متناسب با آن، خواستگاه فرهنگی مردم نیز متفاوت و متنوع شده‌است. کسی که در ایران متولد شده با توجه به پیشنیه فرهنگی و تاریخی و شکل زندگیِ که دارد، با یک شخص عراقی فرق می‌کند. این دو نفر از دو کشور با یک شخص افغانستان از نظر فرهنگی، اجتماعی و پیشینۀ تاریخی بسیار فرق می‌کند. مسلمانان زیادی در کشورهای اروپایی، آمریکا و اروپا با فرهنگ و اقلیم متفاوت زندگی می‌کنند که نوع نگاه، شخصیت و خواستگاه فرهنگی شان با سه کشور یاد شده فرق بسیار دارد. افزون بر همۀ این موارد، سرعت علم و تکنولوژی، موضوعات نوین را به وجود آورده که نیازمند احکام فقهی جدید است.

این‌جاست که خواستگاه فرهنگی اشخاص در روابط، تصمیم‌گیری‌ها و نوع نگاه او به زندگی و جهان از دیگران فرق می‌کند. هرشخص در هر فرهنگی که به دنیا آمده، به آن فرهنگ تعلق دارد. خاطرات، دغدغه‌ها و آرزوهای او در جهت بهبود زندگی جامعه خودش شکل می‌گیرد. این موضوع حتی در یک کشور به خورده فرهنگ‌ها نیز سرایت می‌کند.

تاریخ زندگی شخصیت‌ها از جمله مراجع تقلید نیز بازگوکننده این واقعیت است. بدون تردید، مراجع ایران برای ایران و مراجع عراق برای عراق کار کرده‌است. ده‌ها مسجد، مدرسه، کتابخانه، شفاخانه و کارهای عام‌المنفعه، در ایران و عراق، محصول و دستاورد نهاد مرجعیت شیعه می‌باشد.

در قم، مسجد اعظم با ظرفیت پذیرش چند هزار نفر در کنار حرم از سوی آیت‌الله العظمی بروجردی ساخته‌ شده‌است که روزانه، مَدرَس مراجع تقلید بوده و نماز پرشکوه در آن اقامه می‌شود. در فاصله دو هزار متری آن، مسجد امام حسن عسکری (ع) قرار دارد که در سال‌های اخیر از سوی آیت‌الله صافی گلپایگانی با هزینه چند هزار میلیارد بازسازی و توسعه داده شده‌است. توجیه و تحلیل این هزینه این است که این مسجد به سفارش امام یازدهم (ع) ساخته شده و محل برگزاری نماز جماعت بازاریان است. اما از نظر فاصله باحرم و ده‌ها مسجد دور و بر، نمی‌توان توجیهی برای آن یافت. با آن‌هم مجوز بازسازی و اعمال هزینه، با پشتوانه فرهنگی و شناخت آیت‌الله صافی می‌باشد. شاید اگر آیت‌الله صافی، ایرانی نبود و شخصیت او در جامعه ایران شکل نگرفته بود، با این هزینه، صدها مسجد در کشورهای دیگر ساخته بود. (البته مواردی که عرض شد از باب مثال است و در مثال مناقشه نیست)

این‌جاست که ما با واقعیت و ضرورت مرجعیت بومی پی‌می‌بریم تا وی بتواند با درآمد حاصله از وجوهات، نیازمندی جامعه و مردم خود را برطرف ساخته و مورد رجوع پرسش‌های قابل فهم مردم باشد. خدمات آیات عظام محقق کابلی و محمداسحاق فیاض و… با ساختن ده‌ها مجتمع فرهنگی، مدرسه علمیه، مساجد، حسینیه و شفاخانه در شهرها و وولسوالی‌ها براساس تعلق خاطر به جامعۀ خود و درک اولویت‌های شان‌، قابل تحلیل است. درک اولویت، براساس آگاهی، شناخت و اعلمیت به دردها، شرایط و نیازمندی‌های یک جامعه به وجود می‌آید.

از نظر فرهنگی و نوع برخورد با مذاهب و ادیان دیگر در جامعه نیز، نگاه مرجعیت به جامعۀ خودش بستگی دارد. مثلاً برای برخی مراجع قم که چند هزار کیلومتر با پیروان مذاهب دیگر فاصله دارند، مهم‌ترین دغدغه این است که مراسم مذهبی بسیار باشکوه برگزار شود و دهه‌های عزاداری بیشتر تولید و در محافل شان به مباحث مذهبی دامن زده شود. اما برای مراجعی که در همسایگی ادیان و مذاهب مختلف مانند لبنان و افغانستان قرار دارند، قضیه فرق می‌کند. مرحوم امام موسی صدر و علامه سید محمدحسین فضل‌الله در لبنان با رویکرد تعامل با پیروان مذاهب مختلف وارد جامعه شده و فتواهای ماندگاری داشتند. آنان، توانستند پیروان مسیحی، اهل‌سنت و شیعه را در مسیر اخوت و همسویی اجتماعی بکشانند. در افغانستان آیت‌آلله واعظ‌‌‌زاده بهسودی، سمینار بررسی شخصیت امام ابوحنیفه را برگزار می‌کند؛ چیزی که قم و نجف در عالم خیال هم بدان پرداخته نخواهد شد.

بنابراین، اعلمیت به شرایط، دردها و نیازمندی‌های رجوع‌کنندگان به یک مرجع، باتوجه به نکات یاد شده، قابل فهم و تحلیل است؛ چیزی که در گذشته‌ها چندان مورد نیاز نبوده و معنا نداشت. این‌جانب بارها گفته‌ام اعلمیت، تنها در فقه و اصول نیست. چه بسا مراجعِ اعلم در حوزه فقه و اصول که نسبت به شناخت جامعه دیگر، اعلم که هیچ حتی عالم هم نباشند. درک و تحلیل این موضوع، یکی از ضروریات جامعه ماست. 

نویسنده: محمدحسین فیاض

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟