تیوری فاطمیون هراسی و تولید ادبیات نفرت زای قومی

  • انتشار: ۷ حمل ۱۴۰۰
  • سرویس: دیدگاهسیاست
  • شناسه مطلب: 109137
  1. لشکرکشی حلقات ارگ به بهسود، درظاهر، برای سرکوب فرمانده علیپور بود اما داستان و پیامد این لشکرکشی، عمق یک بحران ستبر فرهنگی ـ اجتماعی و تیوری های منظومه ای را آشکار کرده است: تحریک و تهیج نفرت قومی با تیوری فاطمیون هراسی.
  2. حدیثی در زبان عربی وجود دارد که می گوید: “الناس علی دین ملوکهم”. مفهوم این روایت، این است که مردمان یک ملت و قوم و جامعه براساس الگوی فکری، منش، روش واخلاق رفتاری زمامداران خویش می اندیشند و عمل می کنند. تحلیل محتوا و تطبیق مفهومی این گزاره را می توان در سرنوشت سیاسی و سرشت اخلاقی پروسه دولت ـ ملت سازی منبعث از اندیشه و نظریه ی نخبگان فکری ـ سیاسی افغانستان همانند سازی و مقایسه نمود.
  3. داستان از آنجا آغاز می شود که زمانی آقای غنی در یک گفتگوی رسانه ای گفته بود که در زندان های کشور، عدالت قومی رعایت نشده، چرا که تمامی زندانیان از یک گروه قومی وزبانی هستند. مفهوم این سخن، نگاهی معطوف به ذهنیت قوم محورانه را دراندیشه ی یک چهره تکنوکرات ـ دولتمرد سیاسی آشکار می کند؛ نگاهی متاثر از نوعی نمادسازی درحوزه ی مفاهیمی مانند سیاسی سازی قومیت. درک این سخن، زمانی عینیت و اهمیت پیدا می کند که دریابیم آقای غنی را یکی از شناخته شده ترین طراحان دولت سازی پس از بن و از اندیشورزان عرصه پژوهش “بازسازی دولت های ناکام: چارچوبی برای ترمیم دوباره دنیای شکسته”، بشناسیم.
  4. اشرف غنی، چهره ای با چنین پیش زمینه ی فکری و پیشنیه ی تولید ادبیات سیاسی که با مفهوم سازی های کلامی منحصر به خود، ارزشها و نشانه های قومیت سیاسی را سنخیت تیوریک می بخشد، اکنون نزدیک به ۷سال است دربالاترین جایگاه قدرت، مدیریت و رهبری سیاسی ـ ملی تکیه زده است. در همین دوره است که بیش از پنجهزار نفراز خطرناکترین تروریست ها با فرمان همین ریس جمهور از زندان ها آزاد شده اند. درظاهر، توجیه سیاسی ساده و سیاست پسندی وجود دارد: فشار آمریکا و پرداخت هزینه ی صلح؛ موضوع اما پیچیده تر ازآن است که در بیانیه های سیاسی دفتر ریاست جمهوری رسانه ای می شود.
    بنابراین، درک مفهوم ادبیات نمادینی که در روان خودآگاهِ نخبگان فکری و اندیشه گران تیوری پرداز ماشین قومیت ساز سیاسی شکل گرفته، بصورت معناداری مارا به فرضیه ی معطوف به ناعادلانه خواندن شمارگان قومی زندانیان آدرس می دهد.
  5. تحلیل مفهموی لشکرکشی در بهسود را نیز می توان درچارچوب کلان تیوری قومیت سازی سیاسی مبتنی بر دیگرهراسی فهم کرد. بدین تعبیرکه، ما براساس تیوری دولت سازی نخبگانِ نظریه ساز، با دو مفهوم معنادار رو بروییم: “قوم مرکزگزین” و “اقوام مرکزگریز”. مفهوم نخستین، بصورت یک اصل اسطوره ای درهیات یک گروه قومی “اکثریت” تعریف می شود که از آن، به تعبیر روستار ترکی، “قوم دولت ساز” یاد می گردد و با این تحلیل نظری، این قوم محور وهسته ی بنیادین امرِدولت ـ ملت سازی تلقی می شود. مفهوم دومی اما در ذیل پاره های قومی مفهوم”غیر/غیره” قالب بندی می گردد که درساختار دولت ـ ملت سازی به عناصر پیرامونی و مکمل طبقه بندی می شوند.
  6. لشکرکشی به بهسود را می توان در یک فراگرد تحلیلی ـ تیوریک، با همین مفروضات هندسه سیاسی، تبیین نمود. بنابراین، سرکوب علیپور با حداکثر ۲۰۰ نفر تحت امرش، مطئنن نه آن میزان اهمیت نظامی را دارد و نه آن هدف استراتژیک و تهدید ژئوپلیتیکی تلقی می شد که ضرورت به گسیل نمودن یک لشکرعظیم زرهی را با زبده ترین نیروهای کماندو و با پشتیبانی یک اسکادران هوایی داشته باشد. تحقیر و تخفیف هزاره ها در پی این لشکرکشی می تواند روح قدرت جویی سیاسی شان را تضعیف کند
  7. ادبیات “فاطمیون هراسی”، به مثابه هیولای هفتسرِنامیرا، ساده ترین پیام این لشکرکشی است که درآستانه ی پایان عمر سیاسی زمامداران ارگ به آمریکا، طالبان و توده های قومی، بویژه پشتون ها مخابره می شود. فاطمیون، خطرِاستراتژیکی تعبیر، تلقین و تبلیغ می شوند که گویا معادله ی ژئوپلتیکِ فرایند دولت ـ ملت سازی مبتنی برمفروضه ی محوریت قوم مرکزگزین را تهدید می کنند.
  8. توفان فراگیری که همصدا با ارگ و مقامات نظامی و سخنگویان آن، به شکل گسترده درمیان بسیاری از روشنفکران و سیاستگران و جوانان و حتا زنان یک قوم، درهمگانی سازی حس نفرت قومی علیه علیپور وقومش همه گیر شده، ریشه درهمین پیش فرض نطری ـ تحلیلی دارد.
    موجی که این روزها درپی این لشکرکشی ایجاد شده، عصبیت بدوی کیش قومی، روح و وجدان اخلاقی نفرت پراکن هارا سرشار ازهزاره ستیزی/ دگرستیزی و خشونت ذهنی ساخته است. این نوع خشونت، معطوف به آموزه ها و رفتارهای سیاسی زمامداران و نخبگانی ست که بصورت همسازگرا، درتولید آگاهانه و مستمرِ”غیریت سازی قومی” نقش ایفا می کنند و ریشه درهمان تیوری دولتسازی مبتنی بر غلبه ی قوم مرکز گزین دار؛ آنگونه که حتا درحس لطیف زنانگی گروهی از دختران و بانوان هم، روان زمخت نفرت قومی را نهادمند ساخته است. نمونه اش داستان “شکیلا زدران” کارمند موسسه افغان ـ سویدن بود که خواستار قتل علیپور و طرفدارنش شده بود. دو روز پیش بانوی دیگری در پست فیسبوکی خود اعلام کرده بود که، هرکس علیپور را بکشد، به زنِی آن قاتل درخواهدآمد…
  1. بخشی از جوانان هزاره نیز درواکنشی احساسی، درگیر نفرت پراکنی قومی شده اند. رشد ادبیات نفرت و عصبیت های قومی، بدون شک هزاره هارا بیش ازسایر اقوام درمعرض انزوای سیاسی، چرخه ی درون گرایی و کوچک شدن پویایی و مناسبات اجتماعی قرارخواهد داد و این روند، افق توسعه سیاسی، رشد فرهنگی و موثریت آن هارا درحوزه ی قدرت، مشارکت و تعامل پویای ملی و برون قومی نیز، محدود خواهد کرد.

حمزه واعظی

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟