ترور یک تروریست!

  • انتشار: ۲۲ اسد ۱۴۰۱
  • سرویس: دیدگاهسیاست
  • شناسه مطلب: 132273

کشته شدن حقانی های طالبان شاید ادامه پیدا نماید. بعد از کشته شدن ایمن الظواهری که مهمان وزیر داخله طالبان یا خلیفه “حقانی ها” بود، حاکی از شکاف عمیق سیاسی و حزبی در درون امارت طالبانی است. حقانی ها جناح مقابل را (قندهاری ها) و جناح ملا برادر و ملایعقوب بچه ملاعمر رهبر سابق طالبان را در این رویدادها مقصر میدانند. بویژه اینکه حقانی ها که تحت تاثیر آموزه های مدارس حقانی در پاکستان هستند، اغلب دارای تفکر تکفیری و تروریستی هستند که تاکنون رهبران زیادی را از همین گروه طالبان کشته اند و در یک سال گذشته تاکنون این دو گروه سه بار در ارگ باهمدیگر درگیری نظامی داشته اند و همین الان ملایعقوب وزیر دفاع و سراج الدین حقانی وزیر داخله در هیچ نشست مشترکی شرکت کرده نمی توانند زیرا امکان درگیری نظامی میان دو طرف وجود دارد و آنها به خون همدیگر تشنه هستند.
مدارس دینی کابل نیز سرنوشت غمباری را تجربه میکند. در دوران جمهوریت اغلب این مدارس دینی در کنترل ملاهای تاجیک و اغلب پنجشیری بودند و جریانهای وهابی و تکفیری در میان آنها نیز نفوذ داشتند. از جمله حزب التحریر شاخه افراطی که متاثر از آموزه های جهادی و مصری اخوان المسلمین بودند، نیز غالب مسلمانان را به دلیل ترک جهاد تکفیر میکردند و عملیاتهای استشهادی را در برخی مناطق کابل بر علیه چهره های پر نفوذ انجام میدادند و از جمله کشته شدن عالم منور الفکر چون ایاز نیازی امام مسجد وزیر اکبرخان توسط همین جریانهای افراطی انجام گرفته بود.
اما پس از تسلط طالبان بر کابل جای مولوی های پنجشیری با مولوی های گروه حقانی عوض شد و مدارس دینی کابل در انحصار گروه حقانی و مولوی های که از مدارس دینی حقانی پاکستان وارد کشور شده بودند، قرار گرفته است. اکنون نفوذ شبکه حقانی در کابل بر سه پایه استوار است
۱- مدارس دینی کابل و دارالعلوم ها و حتی دانشگاهها که اغلب در کنترل این گروه قرار گرفته است.
۲- امنیت و پلیس طالبان که زیر نظر مستقیم وزیر داخله قرار دارند و امنیت پایتخت و استخبارات طالبان را رهبری می کنند.
۳- حمایت لجستیکی و تدارکاتی مدارس حقانی پاکستان و استخبارات ارتش آن کشور آی.اس.آی که از گزوه حقانی جانبداری میکنند.
این سه عامل باعث شده تا گروه حقانی، در امارت طالبانی دست برتر را داشته باشد و برای جریان ملابرادر چنان عرصه را تنگ کرده اند که برخی رهبران جریان دوحه که از نظر حقانی ها “امریکایی” قلمداد می شوند، هنوز از دوحه به کابل برگشته نتوانسته اند و از ترس جان خود هنوز در قطر باقی مانده اند.
از این روی، کشته شدن ایمن الظواهری جناح حقانی ها را به شدت در تنگنا قرار داده و آنها تحت فشار حامیان بین المللی خود از جمله پاکستان قرار خواهند گرفت. حتی این احتمال نیز وجود دارد که جریان دوحه و طالبان ملابرادر در همکاری با سازمان سیا رهبران شبکه حقانی متمرد و ناسازگار با سیاستهای آمریکا را یکی پس از دیگری حذف کنند و در آن صورت پاکستان نیز جز همراهی کار دیگری از پیش برده نمی تواند.
تاکنون جریان شبکه حقانی مانع سه تحول بزرگ در راستای اجرای توافق با آمریکا و طالبان شده اند. طالبان در تلاش بود، لویه جرگه قومی یا بزرگان خود را راه اندازی نمایند ولی جریان شبکه حقانی با آن مخالفت کرد و آن را تبدیل به تجمع سراسری علمای کشور کردند که مدارس حقانی در آن نقش انحصاری داشتند.
شبکه حقانی مولوی های طرفدار خود را که اغلب درس خوانده های مدارس حقانی پاکستان بودند، را جمع کرده و تمام آجندای را که ملابرادر در صدد تصویب آن بودند از جمله تصمیم گیری در مورد مدارس دخترانه، حقوق زنان و تشکیل حکومت فراگیر که هرسه از مواد توافقنامه صلح آمریکا و طالبان نیز هست، را ملغی نموده و مصوبات خاص خود را به اجرا گذاشتند.
لذا لویه جرگه دایر نشد، در مورد ساختار حکومت توافق صورت نگرفت و رهبری طالبان هنوز برای برخی جناحهای آن قابل پذیرش نیست و تعدادی از مولوی های حقانی مولوی عبدالحکیم حقانی را خلیفه میدانند و برخی دیگر سراج الدین حقانی را مطرح میکنند.
پس در مجموع طالبان به شدت در ماههای آینده درگیر مشکلات درونی خود خواهند شد و احتمال اینکه برعلیه هم به اقدام مسلحانه دست یازند، دور از ذهن نیست.
آمریکا هرچند تاکنون منتظر جناح ملابرادر نشسته است ولی کشته شدن رهبر القاعده ایمن الظواهری در کابل و تحت حمایت امارت طالبان دولت بایدن را در کنگره آمریکا و در افکار عمومی مردم آن کشور به شدت در منگنه قرار میدهد و به همین دلیل کاسه صبر آمریکا نیز به سر آمده و در انتخابات پیش روی دولت بایدن باید دست پر داشته باشد والا همانند رقیب خودش دونالد ترامب انتخابات را از کف خواهد داد.

پس این احتمال که امریکا برای دست پر داشتن در انتخابات آمریکا به تغییرات تاکتیکی در افغانستان روی آورد، نیز دور از ذهن نیست. احتمال دارد آمریکا به تغییر دوباره رژیم در این کشور دست یازد و این بار به نیروهای مخالف طالبان اتکا نماید و انتظار تغییر از طالبان را فراموش نماید
اما اتاق فکر طالبان یعنی همان فاشیستهایی که در امریکا حضور دارند و به نفع طالبان چانه زنی میکنند، را نباید دست کم گرفت خلیل زاد و همراهان افغانی و آمریکایی آن که عموماً دمکراسی در افغانستان را به نفع قوم و تبار خود نمی دانند، در صدد حفظ وضعیت موجود دادن فرصت بیشتر به طالبان میباشند.
اما پرزدنت بایدن خود از افغانستان و مناسبات پیچیده قومی آن به شدت خسته است او تاکنون دوبار تمایل خود برای فیدرالیزم در افغانستان را ابراز داشته است و اگر بخواهد تغییری بنیادی در سیاستهای خود در قبال افغانستان روی آورد، احتمال دارد که این بار نظام فیدرال را برای افغانستان مطرح نماید.
باشد تا دیده شود که چه میشود؟

احمدی رشاد

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟