تجلیل شاعران بزرگ اهل‌سنّت از شخصیت و قیام امام حسین (ع)

  • انتشار: ۲۹ اسد ۱۴۰۰
  • سرویس: دیدگاهدین و اندیشه
  • شناسه مطلب: 119109

قیام و شهادت امام حسین (ع) در نزد عالمان و شاعران و دانشمندان اهل‌سنّت جایگاهی کمتر از دانشمندان شیعه ندارد. بسیاری از این دانشمندان درباره شخصیت و قیام امام حسین (ع) کتاب نوشته، شعر گفته و اظهار نظر کرده‌اند. از باب نمونه سه مورد اشعار شاعران بزرگ اهل‌سنّت را که در رثای امام حسین (ع) سروده‌اند به شما تقدیم می‌کنیم.

  1. ابن ادریس شافعی، پیشوای یکی از مذاهب اربعه اهل‌سنّت که علاقه و ارادت بسیاری به اهل بیت‏ (ع) داشت، در باره واقعه عاشورا، اشعار زیبایی سروده است که ترجمه برخی ابیات آن چنین است:
    «این حادثه از حوادثی است که خواب مرا ربوده و موی مرا سپید کرده است.
    دل و دیده مرا به خود مشغول ساخته و مرا اندوهگین کرده و اشک چشمم جاری و خواب را از آن پرانده است.
    دنیا از این غم خاندان پیامبر (ص) متزلزل شده و قامت کوه‌ها از آن حادثه ذوب شده است.
    آیا کسی هست که از من به حسین پیامی برساند، اگرچه دل‌ها آن را ناخوش دارند؟ !
    حسین کشته‌ای است‏ بدون جرم و گناه که پیراهن او به خونش رنگین شده، عجب از ما مردم آن است که از یک طرف، به آل پیامبر (ص) درود می‌فرستیم و از سوی دیگر، فرزندان او را به قتل می‌رسانیم!
    اگر کسی گمان می‌کند که من در دوستی اهل بیت پیامبر به راه خطا می‌روم، اعلام می‌کنم که من هرگز از این راه باز نخواهم گشت.
    اهل بیت پیامبر در روز محشر، شفیعان من هستند و اگر نسبت‏ به آنان بغضی داشته باشم، گناه نابخشودنی کرده‌ام .» (نامه دانشوران ناصری، ج ۹، ص ۲۹۸ ).
  2. علامه محمّداقبال لاهوری، دانشمند و شاعر معروف اهل‌سنّت شبه قاره هندوستان در وصف امام حسین‏ (ع) و فلسفه قیام عاشورا، تحت عنوان «رمز قرآن از حسین‏ آموختیم‏» این‌گونه سروده‏ است:
    آن امام عاشقان، پور بتول
    سرو آزادی ز بستان رسول
    الله الله بای بسم الله، پدر
    معنی ذبح عظیم، آمد پسر
    چون خلافت رشته از قرآن گسیخت
    حریت را زهر اندرکام ریخت
    خون آن سرو، جلوه خیرالامم
    چون سحاب قبله باران در قدم
    بر زمین کربلا بارید و رفت
    لاله در ویرانه‌ها کارید و رفت
    تا قیامت قطع استبداد کرد
    موج خون او چمن ایجاد کرد
    بهر حق در خاک و خون گردیده است
    پس بنای «لا اله‏» گردیده است
    مدعایش سلطنت‏ بودی اگر
    خود نکردی با چنین سامان سفر
    دشمنان چون ریگ صحرا، لا تعد
    دوستان او به یزدان هم عدد
    سرّ ابراهیم و اسماعیل بود
    یعنی آن اجمال را تفصیل بود
    عزم او چون کوهساران استوار
    پایدار و تند سیر و کامکار
    تیغ بهر عزّت دین است و بس
    مقصد او حفظ آیین است و بس
    خون او تفسیر این اسرار کرد
    ملّت‏ خوابیده را بیدار کرد
    تیغ «لا» چون از میان بیرون کشید
    از رگ ارباب باطل، خون کشید
    نقش «الا الله‏» بر صحرا نوشت
    سطر عنوان نجات ما نوشت
    رمز قرآن از حسین آموختیم
    ز آتش او شعله‌ها افروختیم
    شوکت نام و فر بغداد رفت
    سطوت غرناطه هم از یاد رفت
    تار ما از زخمه‌اش لرزان هنوز
    تازه از تکبیر او ایمان هنوز
    ای صبا! ای پیک دورافتادگان!
    اشک ما بر خاک پاک او رسان
    (کلیات اشعار اقبال لاهوری، به تصحیح احمد سروش، ص ۷۴ و ۷۵).
  3. عطار نیشابوری (متوفای ۶۱۸ ق)، عارف و شاعر بزرگ در مصیبت نامه خود در باره امام حسین‏ (ع) چنین سروده است:
    کیست‏ حق را و پیمبر را ولی
    آن حسن سیرت، حسین بن علی
    آفتاب آسمان را معرفت
    آن محمّد صورت و حیدر صفت
    نه فلک را تا ابد مخدوم بود
    زآن که او سلطان ده معصوم بود
    قره العین امام مجتبی‏
    شاهد زهرا، شهید کربلا
    گیسوی او تا به خون آلوده شد
    خون گردون از شفق پالوده شد
    صد هزاران جان پاک انبیا
    صف زده بینم به خاک کربلا
    با جگرگوشه پیمبر این کنند
    وانگهی دعوی داد و دین کنند
    هر که در رویی چنین آورد تیغ
    لعنتم از حق بدو آید دریغ
    (اشک خون، ص ۲۸، به نقل از امامان اهل بیت (ع) در گفتار اهل سنت).
  4. شیخ رضا طالبانی کرکوکی (متوفای ۱۳۲۷ ق)، از شاعران مشهور پارسی‌گوی کرد عراق، در تمجید امام حسین‏ چنین می‌سراید:
    لافت‏ از عشق حسین‏ است‏ و سرت برگردن است
    عشق بازی، سر به میدان وفا افکندن است
    گر هواخواه حسینی، ترک سرکن چون حسین
    شرط این‏ میدان‏ به خون‏ خویش بازی کردن است
    از حریم کعبه کمتر نیست دشت کربلا
    صد شرف دارد بر آن وادی، که گویند ایمن است
    ای من و ای من فدای خاک پاکی کاندرو
    نور چشم مصطفی و مرتضی را مسکن است
    زهره زهرا نگین و خاتم خیرالوری
    زور زهر مرتضی و حیدر خیبر کن است
    سنّیم، سنّی ولیکن حبّ آل مصطفی
    دین و آیین من و آباء و اجداد من است

شیعه و سنّی ندانم، دوستم با هرکه او
دوست‏ باشد، دشمنم‏ آن‏را که‏ با او دشمن است
(دیوان شیخ رضا طالبانی کرکوکی، ص ۱۱۲ ).

  1. این هم غزلی معروف و بسیار زیبا از مولانا جلال الدین محمّد بلخی:
    کجایید ای شهیدان خدایی
    بلاجویان دشت کربلایی
    کجایید ای سبک روحان عاشق
    پرنده‏‌تر ز مرغان هوایی
    کجایید ای شهان آسمانی
    بدانسته فلک را در کشایی
    کجایید ای زجان و جاه رهیده
    کسی مر عقل را گوید کجایی؟
    کجایید ای در مخزن گشاده
    کجایید ای نوای بی‌نوایی
    در آن بحرید کین عالم کف اوست
    زمانی پیش دارید آشنایی
    کف دریاست صورت‌‌های عالم
    ز کف بگذر اگر اهل صفایی
    (دیوان شمس تبریزی)

سید اسحاق شجاعی

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟