تأملی بر «پروسه کابل»
- انتشار: ۱۲ حوت ۱۳۹۶
- سرویس: اجتماعیدیدگاه
- شناسه مطلب: 37695
چهارشنبه هفته گذشته، شاهد نشست دوم « پروسه كابل» بوديم. در اين نشست، نمايندگان نزديك به سى كشور و سه سازمان بينالمللى، به منظور اجماعسازى منطقهاى و بينالمللى براى ايجاد صلح و ثبات در افغانستان، شركت كرده بودند.
در این نشست به قول مقامات حکومت، طرح جامع صلح براى طالبان و پاكستان پيشنهاد گردید؛ طرحى كه گفته ميشود محصول كار مشترك شوراى عالى صلح، شوراى امنيت و وزارت امور داخله است.
اين طرح بر روى گامهاى عملى صلح، چگونگى گفتگوهاى صلح و موقف صريح و روشن حكومت افغانستان در برابر طالبان و پاكستان تمركز داشت. بخشهایی از اين طرح كه توسط ریيسجمهور محمد اشرف غنى اعلام گرديد، عبارت بودند:
– شناخت طالبان به عنوان حزب سياسى.
– بازنگرى در قانون اساسى.
– رهايى زندانيان طالبان وحذف نام آنان از ليست تحريمها.
طالبان اما بسته پیشنهادی حکومت را شدیداً رد کرد و نشست کابل را توطئه حکومت کابل خواندند و همچنان بر تداوم جنگ و خشونت تأکید نمودند .
بعداز سال 2001 به مدت هفده سال است كه در رابطه به مسايل امنيتى، نظامسازى و بازسازى و نوسازى افغانستان چه در داخل و چه در بيرون از آن، در پايتختهاى كشورهاى قدرتمند جهان، نشستهاى بينالمللى با سر و صداهاى بسيار بالا داير شدهاند، به نحويكه ميتوان گفت، كشور ما مشهور به سرزمين كنفرانسها شده است و در ضمير نا خودآگاه تك تك شهروندان ما، از نخبگان حاكم تا شهروندان عادى، اين باور غلط متاسفانه نهادينه شده كه حل مشكل كشور را تنها بايد در بيرون مرزها جستجو كرد و از طريق كمك خارجىها بر مشكلات فايق آمد وتا نشستى داير ميشود، از حاكمان و نخبگان سياسى تا شهروندان عادى ورسانههاى صوتى وتصويرى همه جشن مىگيريم و به به و چه چه مىكنيم، بر بنياد همين باور است كه ما افغانها در اين نشستها، مصرانه از عالم و آدم درخواست مىكنيم براى اينكه كشور ما به پاى خود ايستاد شود، به ما كمك كنند.
واقعيتهاى روى زمين اما نشان ميدهد كه تاكنون هيچ يك از اين نوع نشستها نتوانستهاند مشكل كشور ما را حل كنند. اكنون بيش از 70 درصد كشور ما به شدت ناامن است و هراسافكنان بیش از پیش مشغول ايجاد رعب و وحشتند و اركان دولت عموما به صورت فراقانونى كار مىكنند. واگرايى ملى در عالىترين سطوح حاكميتى تا پایينترين لايههاى اجتماعى بيداد مىكند.
وضعيت معيشت و اشتغال بيش از پيش كساد و با ركود و جمود سرسامآور مواجه است. ضريب اميد به بهبود شرايط و شور زندگى، به شدت رو به كاهش است.
اينكه كشور ما مورد توجه جامعه جهانى است و تقريبا اجماع جهانى وجود دارد مبنى بر اينكه در افغانستان صلح و ثبات به وجود بيايد و يك نظام سياسى مردمسالار و مبتنى بر حقوق شهروندى و حامى آزادىهاى سياسى و مدنى نهادينه گردد؛ جاى بسيار خوشحالى است و طبعا ميتواند يكى از عوامل تاثیرگذار در تحقق آن اهداف باشد، اما اجماع جهانى به تنهايى، هر گز نميتواند عامل كافى و تام و تمام براى رهاندن كشور ما از وضعيت نامطلوب كنونى، بسوى وضعيت آرمانی باشد. ترديد نبايد كرد كه تنها عامل تعيينكننده در ترسيم و تثبيت سرنوشت مطلوب سياسى ما، خود ما افغانها هستيم. به هر مقدار كه ما افغانها، از خود بلوغ و نبوغ نشان دهيم و از فرهنگ فاخر سياسى- اجتماعى -فرهنگى و عقلانيت و منطق برخوردار باشيم، به همان پيمانه ميتوانيم بر فرهنگ منحط قبيله محور و تبارسالار پیروز شویم و از فرهنگ مبتذل تكفير و تعرض و تجاوز به حقوق فردى و جمعى انسان ها، فاصله بگيريم و از مواهب ملت شدن و همگرايى ملى در ساحت فرهنگ غنى انسانى، بهرهمند شويم.
ما افغانها اعم از هیئت حاکمه ، پوزيسيون ، اپوزيسيون وشورشيان دهشتافكن، تا زمانيكه از فرهنگ بىمايه قوم و قبيله و توهمات تبارى و گرايشات تكفيرى و تفسيقى عبور نكردهايم و تا زمانيكه اين قابليت را به وجود نياوردهايم كه واجد فرهنگ رفيع و منيع انسانى باشيم، تا دهها سال ديگر و با دهها اجماع جهانى ديگر هم نميتوانيم به يك ملتى با فرهنگ فراگير ملى تبديل شويم و از مواهب صلح و ثبات و پيشرفت و توسعه و دولت قانونمند ملى، برخوردار گرديم.
ما بايد قابليت پيدا كنيم تا توان حركت به سوى افقهاى روشن را داشته باشيم. ما بايد ظرفيت ملى ايجاد كنيم تا ظرفيت استفاده از ظرفيتهاى بينالمللى را داشته باشيم.
علی احمدی
نظرات(۰ دیدگاه)