بیدل بیبدیل/ بیگانه از خویشان
- انتشار: ۳ عقرب ۱۳۹۶
- سرویس: دیدگاهفرهنگ و هنر
- شناسه مطلب: 32467
اگر اندکی به شعر و شاعری علاقه داشته باشید، قطعاً اسم «عبدالقادر بیدل» را شنیده اید. امروز چهارم صفر برابر با سيصد و هشتمین سالروز درگذشت این شاعر بیبدیل و شهير سبك هندي و ادب فارسي است.
تاریخ وفاتش را از سنگ مقبرهاش انتخاب کردم که 1131 هجری حک شده است در حالی که مورخین سال درگذشت بیدل را 1133 هجری نوشته اند. بیدل که با کنیه و القابی چون «ابوالمعانی» و «میرزا» نیز شناخته میشود در سال 1054 هجری در منطقه «پتنه» در ایالت «بهار» هند متولد شد.
برخی او را از ترکهای جغتایی برلاس بدخشان افغانستان دانسته اند ولی از آنجا که نویسنده این سطور به صورت مستقل تحقیقی در این زمینه انجام نداده، به صحت و سقم آن کاری ندارد. به هر حال، اوج شکوفایی بیدل، در دوره یکی از شاهان بابری یا گورکانی هند به اسم «محمداعظم» فرزند «اورنگ زیب» بود.
این اعجوبه دهر در اندک زمانی که دوره شباب و جوانیاش را در بر میگیرد، چنان در سبک هندی مهارت پیدا کرد که هیچ شاعری پیش و بعداز او، نتوانسته مقام و جایگاه او را احراز کند. در شعر بیدل، افکار عرفانی با مضامین پیچیده، استعارات و کنایات بههم آمیخته و خیالپردازی و ابداع مضامین تازه با دقت و موشکافی زیادی همراه گردیده است. در حقیقت، بیدل، اولین و آخرین شاعر سبک هندی است، همانطور که حافظ اولین و آخرین شاعر سبک عراقی است. اصطلاح اولین و آخرین، به معنای تقدم و تأخر زمانی نیست بلکه کنایه از تبحر بیدل و حافظ در سبکهای مورد نظر است.
از این نباید تعجب کرد که چگونه شعر و ادبیات فارسی در سرزمین هند، شخصیتی چون بیدل را تحویل دهر داد بلکه از این باید متعجب شد که چگونه او تاکنون شناخته نشده است. من بیدل را «بیگانه از خویشان» میدانم زیرا او در ایران که به یک حساب مدعی مهد ادب و زبان فارسی است، بیگانه مانده است. البته با ادعاهای فراوانی که وجود دارد، او در افغانستان نیز شناخته شده نیست زیرا بیدلشناسان این سرزمین چنان اندک اند که به سوزن در انبارکاه میمانند. آخرین قافلهسالار کاروان بیدلشناسان افغانستان، «عبدالعزیز مهجور» مشهور به «قندی آقا» بود که در 25 سرطان امسال در دهلینو درگذشت.
همانطور که در اول ذکر شد، امروز سالروز درگذشت بیدل است اما افسوس که او دیگر از یادها رفته است. از برپایی مراسم گرامیداشت او خبری نیست همانگونه که از حضور بیدلشناسان بر سر مزارش واقع در محله «کهیکریان» در بیرون دروازه دهلی نیز خبری نیست.
دو تصویر زیر را از برگه دوست گرامیام جناب «خلیلالله افضلی» به عاریه گرفتم که او خود امروز بر سر مزار بیدل رفته و این تصاویر را گرفته است.
بیدل اهل دل بود. بعید نیست که او در یکی از سرودههایش، مهجوری و بیکسیاش را پس از وفات، پیشبینی کرده باشد. همین سروده را به بیدل دوستان تقدیم میکنم:
همچو شمع از خویش برانداز وحشت برترم
بسکه دامن چیدم از خود زیر پا آمد سرم
ناامیدیهای مطلب پر نزاکت نشئه بود
از شکست آبرو لبریز دل شد ساغرم
هر بن موی مرا با آه حسرت چشمکی است
سرمهها دارد ز دود خویش چشم مجمرم
در غبار نیستی هم آتشم افسرده نیست
داغ چون اخگر نمکسود است از خاکسترم
میگشایم سر به مُهر اشک طومار نگاه
نیست بیرونگره یک رشته موج گوهرم
همچو آنکلکیکه فرساید بهتحریر نیاز
نگذرم از سجدهات چندانکه از خود بگذرم
صفحه آیینه محتاج حک و اصلاح نیست
بسکه بینقش است شستن شستهام از دفترم
عالم یکتایی از وضع تصنع برتر است
من تو گردم یا تو من اینها نیاید باورم
دعوی دل دارم و دل نیست در ضبط نفس
عمر ها شد ناخدای کشتی بیلنگرم
مرگ هم در زندگی آسان نمیآید به دست
تا ز هستی جان برم عمریست زحمت میبرم
مستی طاووس من تا صد قدح مخمور ماند
ظلمت من بر نمیدارد چراغان پرم
بیکسی بیدل چه دارد غیر تدبیر جنون
طرف دامانی نمییابم گریبان میدرم
نظرات(۰ دیدگاه)