یادداشت/ جهادگرایان جدید چه کسانی اند؟

  • انتشار: ۲۷ حمل ۱۳۹۶
  • سرویس: بین الملل
  • شناسه مطلب: 20982

بررسی زندگی‌نامۀ تروریست‌های وطنی اروپا نشان می‌دهد که این افراد پوچ‌گرایان خشنی هستند که رو به اسلام می‌آورند. تروریست‌های جدیدی که این روزها می‌بینیم بنیادگرایان مذهبی‌ای نیستند که متوسّل به خشونت می‌شوند.

ظرف دو دهۀ گذشته تروریست‌های جهادگرا دستخوش تغییراتی شده‌اند. تروریسم و جهاد هر دو سال‌های طولانی است که وجود داشته‌اند، آنچه بی‌سابقه است آن است که امروز تروریست‌ها تعمّداً در پی مرگ هستند. محمد مراح تروریستی که در سال 2012 یک خاخام و سه کودک را در یک مکتب یهودی کشت، همان جملۀ معروف را که منسوب به اسامه بن لادن است بر زبان آورد: “همان‌طور که شما زندگی کردن را دوست دارید، ما هم مرگ را دوست داریم”. امروز برای تروریست‌ها مرگ صرفاً یک احتمال یا حاصل بداقبالی آنها نیست؛ بلکه قسمت اصلی نقشۀ خودشان است. در میان جهادگرایانی که به داعش می‌پیوندند نیز همین اشتیاق به مرگ دیده می‌شود؛ گویا هدف نهایی همۀ فعالیت‌هایشان دست زدن به حملات انتحاری است. برای آنها خشونت وسیله نیست، بلکه خود هدف است.

در سنّت اسلامی شهیدی که در جنگ کشته می‌شود بسیار موردتقدیر است، اما کسانی که عمداً در پی کشته شدن هستند در این زمره قرار نمی‌گیرند، چراکه این کار به منزلۀ مداخله در اراده و تقدیر الهی است. پس چه دلیلی دارد که در بیست سال گذشته تروریست‌ها غالباً مرگ را انتخاب کرده‌اند؟

در حقیقت جهادگراییِ معاصر یک «جنبش جوانان» است که مستقل از دین و فرهنگ والدین آنها شکل گرفته و در فرهنگ جوانان ریشه دارد. نفرت‌های نسلی معمولاً شکل سنّت‌شکنی و شمایل‌شکنی به خود می‌گیرند. جهادگرایان انسان‌ها، تندیس‌ها، اماکن مذهبی، کتاب‌ها و ردّپای تاریخ را نابود می‌سازند. به گفتۀ یکی از جهادگرایان، “وقتی ما به خیابان‌های پاریس، لندن و واشنگتن قدم بگذاریم، خونتان را می‌ریزیم، مجسّمه‌هایتان را از بین می‌بریم، تاریختان را پاک می‌کنیم و دردآورتر از همه فرزندانتان را به دین خود درمی‌آوریم تا از ما دفاع کنند و به آباء و اجداد خود لعنت بفرستند”.

تخریب آثار باستانی و تاریخی هیچ ارتباطی به سیاست‌های خاورمیانه ندارد. این یک استراتژی معکوس است. داعش رسالت خود را احیای خلافت اعلام داشته، اما پوچ‌گراییِ آن باعث می‌شود که رسیدن به یک راه‌حلّ سیاسی، مذاکره کردن یا نیل به یک جامعۀ باثبات برایش غیرممکن گردد.

خلافت یک وهم و خیال است. خلافت خیال باطل یک موجودیتِ ایدئولوژیک است که دائماً در پی گسترش قلمرو خود است. به خاطر ناممکن بودنِ تحقّق آرزوی خلافت است که افراطیان به جای این که خود را وقف منافع مسلمانان کنند، راه مرگ را در پیش می‌گیرند.

هیچ‌گونه چشم‌انداز سیاسی، آیندۀ روشن و حتّی جایی که بشود با خیال راحت در آن به عبادت پرداخت وجود ندارد. در حقیقت تحقّق خلافت بخشی از خیال‌پردازی‌هایِ مذهبی مسلمانان است، اما در مورد مرگ‌طلبی نمی‌توان چنین حرفی زد.

افزون بر این، از نقطه‌نظر نظامی نیز تروریسمِ انتحاری روش کارآمدی نیست. منطقی نیست که مبارزان یک‌بارمصرف باشند! امروز این نوع تروریسم بیشتر جان مسلمانان را می‌گیرد تا غربی‌ها را. کاملاً قابل‌تصوّر است که این نسخه از تروریسم گذرا باشد و به‌زودی شاهد ظهور نسخۀ منطقی‌تری از تروریسم باشیم.

نمی‌توان گفت که دلیل ظهور تروریسم انتحاری و نهادهایی مثل القاعده و داعش ظهور بنیادگرایی است. تروریسم حاصل افراطی‌سازی اسلام نیست، بلکه حاصل اسلامی‌شدنِ افراطی‌گری است.

عدّه‌ای معتقدند که اسلامی‌شدن افراطی‌گری دارای دلایلی سیاسی است؛ از جمله تأثیرات عصر استعمار، مداخلات نظامی غرب علیه مردم خاورمیانه و محرومیتِ اجتماعی مهاجران و فرزندان آنها. از طرف دیگر بین تروریسم و سلفی‌گری نیز ارتباط است. اما اینها تمام مسئله نیست، چراکه با داده‌های تجربی‌ای که در اختیار ما است، نمی‌توان ارتباطی علّت و معلولی بین تروریسم و این موارد مشاهده کرد.

از نظر من، افراطی‌گریِ خشونت‌آمیز نتیجۀ افراطی‌گری مذهبی یا حتّی تلافی‌جویی از غرب و استعمار نیست. تروریست‌های اروپا ساکنان نوار غزّه، لیبی یا افغانستان نیستند. تقریباً می‌توان گفت که هیچ یک از تروریست‌های انقلابیِ اروپا جزو طبقات محروم و ستمدیده نبوده‌اند.

با بررسی مشخصات و زندگی‌نامۀ صد تن از تروریست‌های اروپا ویژگی‌های مشترکی در میان آنها ملاحظه می‌شود: غالب افراطیان جوان، نوکیش یا فرزند مهاجران هستند، از سواد مذهبی بی‌بهره‌اند، مدّتی مرتکب جرائم جزئی می‌شده‌اند و در زندان به افراطی‌گری گرایش پیدا کرده‌اند. تقریباً تمام افراطیان مسلمانانی هستند که پس از یک دوره زندگی سکولاری، به طور ناگهانی دوباره به دین روی آورده‌اند. اغلب افراطیان یتیم یا فرزند خانواده‌های مشکل‌دار هستند. آنها لزوماً برضدّ والدین خود شورش نکرده‌اند، بلکه علیه احساس تحقیر، امتیازاتی که به جامعه داده می‌شود و علیه جهل مذهبی خود دست به طغیان زده‌اند.

اولیویر روی

نظرات(۱ دیدگاه)

نظر شما چیست؟