کنش ها و واکنش های روز قدس

  • انتشار: ۴ جوزا ۱۳۹۹
  • سرویس: دیدگاه
  • شناسه مطلب: 86599

راجع به روز جهانی قدس، آن چه در این سالها به شدت کلیشه ای شده است دو توجیه است یکی این که قدس به ما هیچ ربطی ندارد و ما خودما مشکلات بدتر از فلسطین را داریم و توجیه دیگر طرف مقابل آنها که «بیت المقدس قبله اول مسلمین است» در حال که عمق قضایا را کمتری کسی به آن متوجه است و اندکی از تحلیل گران عربی و غیر عربی به آن پرداخته بودند و آن عبارت از طرح تصرف نیل تا فرات یا سرزمین حکومت داوود و سلیمان که در متون مقدس آنها آمده است؛ اسرائیل برای اجرای این پروژه، دست به هر کاری می زنند و زده اند از ارتکاب بدترین جرایم تروریستی و آواره کردن ساکنان خاور میانه تا تضعیف اقتصادی جهان مسلمین و راه اندازی اختلافات داخلی در میان کشورهای اسلامی که همه اینها راه را برای پیاده کردن طرح آنها فراهم کرده و فراهم می کند. غول های اقتصادی یهود، با تجهیز گروهک های تروریستی، با تمویل افرادی به ظاهر مسلمان در داخل کشورهای اسلامی می خواهند این کشورها در میان خودشان مصروف اختلاف و تفرقه باشند تا کشوری مزاحم غصب و اشغال آنها نباشد؛ دیری نخواهد بود که کرانه باختری را نیز به تصرف خواهند آورد… و اتحاد و همبستگی کشورهای اسلامی، قطعا عرصه را برای صهیونیسم جهانی تنگ تر خواهد کرد.

بحث دیگر، سرنوشت جمعی مسلمانان و در آینده های دور، نگرانی از سرنوشت آینده ای جهان است که طرح نیل تا فرات، به همین محدوده نخواهد بود و مسلم است که حس قدرت خواهی و مظلوم نمایی تاریخی آنها، ایده تسلط به سرنوشت جهانی را برای آنها بیشتر خواهد کرد.

به هرصورت آن چه از واکنش شخصیت های مختلف در فضای انترنت مشاهده شد، گروه های مختلفی به بهانه های گوناگون، روز قدس را نکوهش کردند:

۱ – دسته ای اخباری های جدید. اتباع شیعیان مقیم لندن و آمریکا یکی از مخالفان سرسخت روز قدس بودند و به فعالیت های ضد قدسی آنها در این چند روز، چند برابر شده بود؛ به عنوان نمونه شیخ حسن اللهیاری در برنامه زنده انیستاگرامی و اعلامیه نوشتاری، جمهوری اسلامی و مردم فلسطین را بدتر از یهود دانسته و می گفتند یهود بهتر است چون ادعای مسلمانی ندارد… از طرفی یکی از توجیهات شان ناصبی بودنِ فلسطینی ها بود ادعایی که دلیلی نداشته و بارها و بارها به آن پاسخ داده شده است. پ

۲ – مشاورین و افراد وابسته به ارگ ریاست جمهوری افغانستان. این ها کسانی بودند که بیشتر شان نه از روی نادانی بلکه سالها در جمهوری اسلامی ایران ضمن تحصیل در ایران، قطعا در حمایت قدس گلو پاره کرده اند؛ اما این که با راه یابی به ارگ و رفاقت با غنی و آل غنی به یکباره قبله عوض کرده اند و شدند دشمن درجه یک فلسطین و قدس، جای پرسش است که واقعا اینها از چه نگران اند؟ آیا اگر موضع منفی در برابر قدس نمی گرفتند، آیا غنی و حامیان آنها، معاش و حقوق اینها را قطع می کرد؟ چه رمز و رازی در پشت قضیه نهفته است.

۳ – مدعیان روشنفکری. از آنجایی که هیچ گاه موضع دگراندیشان در قبال قضایا، مثبت نبوده و هیچ گاهی آنها بر مصالح مذهبی و ملی کشور حرکت نکرده اند، انتظار واکنش منفی در برابر قدس، امر طبیعی بود و مسلم است که انتظاری جز این نمی توان از انها داشت جماعتی مدعی روشنفکری که برنامه ای جز خوشگذرانی و کافه نشینی نداشته اند و ندارند.

۴ – قلم به دستان و تحلیل گران ملی. برخی از نویسندگان، نیز در مقابل قدس و سرنوشت فلسطین، موضع منفی گرفتند و آنها دغدغه ای آن داشتند که از قدس استفاده ابزاری به نفع قدرت خاصی و کشور خاصی صورت می گیرد و بالفرض که افغانستان و دولت افغانستان، تصرف بیت المقدس و صهیونیسم را محکوم می کردند، نه تنها به نفع افغانستان نبود بلکه ممکن بود کشوری مثل افغانستان را که مطلقا وابسته به خارج است را دچار مشکل بسازد.

۵ – جماعت همج رعاع. کثیری از جوانانی هم بودند که فقط اسمی از فلسطین و یهود شنیده اند؛ حتی یک مقاله هم راجع به سرنوشت خون بار ملت فلسطین نخوانده اند… از یک طرف چون موضع منفی و نوشتن و حرف زدن های قلمبه و جپی نوعی روشنفکری و مد تلقی می گردد، لذا نوشتند و گفتند که ما به قدس ارتباطی نداریم و چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است…

۶ – طلاب و شیوخ قمی. شکی نیست که قدس به معنای حمایت صد در صد فلسطینی ها نبوده و نیست بلکه نگرانی از آینده ای است که همین حالا هم جرقه های آن زده شده است و آن عبارت از قدرت گرفتن هیتلر ثانی در خاور میانه است و این نگرانی را قبل انقلاب، روشنفکران و اصلاحگران دینی در ایران داشتند امثال امام خمینی، شهید مطهری که دغدعه دوم شان را مساله فلسطین و مقابله با صهیونیست ها اعلام کرده بودند؛ با این فرض، عده ای بودند از طلاب معمم و غیر معمی که فی الحال مصروف تحصیل و تدریس در ایران هستند، با آن هم با تجلیل قدس سخت مخالف بودند و حتی برای رفقای حامیان قدس شان برچسب اجیری زده بودند… جا داشت که اینها نه عنوان مسلمان نه عنوان شیخ و معمم، بلکه به عنوان انسان، سکوت مرگبار پیشه می کردند تا مخالفت آنها حداقل به صهیونیست ها کمک نمی شد.

همدستی دولت آمریکا با اسرائیل و بخشیدن سرزمین جولان سوریه به اسرائیل، ثابت کرد که دغدغه فلسطین، دغدغه ای نیست که در همین محدوده باقی بماند بلکه زنگ خطری بود برای فکری به سرنوشت جمعی مسلمانان که لختی به خود آیند…

نویسنده: علی ظفر یوسفی

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟