داستان زندگی کمیل بن زیاد نخعی

  • انتشار: ۳۰ جدی ۱۳۹۸
  • سرویس: اطلس پلاس
  • شناسه مطلب: 74899

اگر تا بحال تجربه شنیدن و زمزمه کردن دعای کمیل را داشته اید و با احساس نابی که پس از خواندن این دعا به شما دست داده باشد آشنایی داشته باشید، حتما به کمیل که دعا به اسم اوست هم اندیشیده اید. براستی این مرد که بود و چه شد که سالها بعد از زیستنش هنوز هم مردمی هستند که همنوا با این دعا و همراه با کمیل خدا را می خوانند و غم دل با اشکی که از این دعا بر می آید می شویند؟! همراه ما این شخصیت را بیشتر بشناسید.

کمیل کیست؟

از جمله شخصیتها و مشاهیر اسلام که منشا خدمات بزرگی به جامعه شیعه بوده است، جناب «کمیل بن زیاد نخعی» است. این چهره تاثیر گذار در تاریخ شیعه و اهل بیت میراث گرانبهایی از خود بیادگار گذاشته که ما آن را به نام «دعای کمیل» میشناسیم و اگر تنها خدمتی که انجام داده است، همین باشد بازهم حق بزرگی بر گردن جامعه شیعه دارد.

گویا مردم یمن و خصوصا قبیله نخع در ارادت به اهل بیت جزو پیشتازان بوده اند زیرا کمیل بن زیاد از اهالی یمن و از قبیله نخع بود و بنابراین مالک اشتر، ثابت بن قیس و عمرو بن زراره از یاران امیرالمومنین (علیه السلام) از همشهریان و ایل و طایفه وی بوده اند. در سال تولد کمیل نیز مانند بسیاری از مشاهیر صدر اسلام اختلاف است، سالهای اول، پنجم و ششم بعثت و سالهای سوم و دوازدهم هجری از جمله این تخمین ها است.

کمیل بن زیاد نخعی

کمیل بن زیاد در زمان خلافت عثمان، مانند بسیاری از مومنین از معترضان به شیوه حکومت و رفتار او بود و بهمین خاطر بارها مورد ضرب و شتم و انواع دیگر فشارها و تهدیدها قرار گرفت. در دوران خلافت حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) کمیل از یاران نزدیک آن حضرت بود و در جنگ های جمل و صفین و نهروان در رکاب امیرالمونین حضور داشت و جنگید. پس از شهادت امیرالمومنین کمیل با امام حسن مجتبی (علیه السلام) بیعت کرد در زمان فاجعه عاشورا، کمیل در زندان معاویه و یزید بود. وی پس از عاشورا از زندان آزاد شده و با امام چهارم، حضرت زین العابدین علیه السلام بیعت کرد.

با روی کار آمدن حجاج بن یوسف ثقفی در عراق از سوی حکومت اموی، کمیل مانند دیگر مسلمانان در صف مخالفان حجاج قرار گرفت. در سال ۸۱ هجری در واقعه جماجم که گروهی علیه حجاج به مخالفت و جنگ برخواستند، کمیل در صدر این جریان مخالف قرار گرفت و در نبرد با حکومت حجاج، دلیری و مقاومت های شگفتی از خود نشان داد اما در نهایت این جنگ شکست خورد و حجاج بعد از ورود به کوفه، کمیل را تحت تعقیب قرار داد و بر اثر فشارهایی که به اطرافیانش وارد شد، سرانجام خود را تسلیم حکومت کرد.

حجاج بن یوسف ثقفی که در دشمنی با محبان اهل بیت از هیچ تلاشی دریغ نمی کرد، – همانطور که بسیاری از شیعیان از جمله میثم تمار، رشید هجری و قنبر را شهید کرد- کمیل را به شکلی مظلومانه به شهادت رساند و دستور داد سرش را از بدن جدا کنند. پیکر اورا در ثویه واقع در نزدیکی نجف به خاک سپردند.

ماجرای دعای کمیل

و اما بزرگترین یادگار کمیل، دعای کمیل است. این دعا را حضرت خضر نبی (ع) در شبهای نیمه شعبان میخوانده است و بعدها به دست امیرالمومنین میرسد و ایشان نیز این دعا را به جناب کمیل آموزش و تعلیم میدهند. خود این ماجرا، حکایت جالب و شنیدنی دارد که کمیل آن را اینطور تعریف میکند:

«روزی در بصره نزد مولایم امیرالمومنین (علیه السلام) بودم. حضرت از فضائل شب پانزدهم شعبان سخن می گفت، فرمود: هر کس این شب را احیا بدارد و دعای حضرت خضر را بخواند، خداوند خواسته اش را اجابت خواهد کرد. چون حضرت به خانه بازگشت، به حضورش رسیدم و از او خواستم دعای حضرت خضر را به من تعلیم دهد، فرمود: بنشین ای کمیل، اگر این دعا را در هر شب جمعه یا در هر ماهی یک بار، یا سالی یکبار و یا در طول عمرت یک بار بخوانی از شرّ دشمنان مصون می مانی، یاری می شوی، روزی داده می شوی و گناهانت بخشوده می گردند. سپس به کمیل می فرماید که همراهی طولانی، وفاداری و خدمتت نسبت به ما موجب شد که از این نعمت بهره مند و به این کرامت مفتخر گردی. آنگاه حضرت دعا را القا فرمود و من نوشتم»

همانطور که گفتیم، این دعا در حقیقت دعای خضر نبی در شبهای نیمه شعبان است و در بعضی از منابع، با همین نام آمده و بسیاری معتقدند، توسط خود حضرت خضر به امیرالمونین منتقل شده است و ایشان هم این هدیه را به کمیل داده اند.

دعای کمیل

همراه ولایت

مطلبی که شاید کمتر کسی به آن آگاه باشد این است که کمیل را نباید فقط بواسطه این دعا شناخت چرا که ایشان جزو راویان حدیث نیز بوده اند و از حضرت امیرمومنان امام علی (علیه السلام)، خلیفه دوم، عبدالله بن مسعود، ابوهریره، عبدالله بن عمر و عثمان روایت نقل می کرده اند. و نیز برخی از محدثان مانند عباس بن ذریح، عبدالله بن یزید صهبانی، عبدالرحمن بن عابس، ابواسحاق سبیعی، اعمش، عبدالرحمن ابن زیاد از او نقل روایت کرده اند.

همچنین ایشان در سال ۳۹ هجری قمری از سوی امیر مومنان علی علیه السلام به فرمانداری شهر هیت منصوب شد. در تاریخ نقل شده است که پس از مدت کوتاهی که فرماندار هیت بود به وی خبر رسید که سفیان به عوف از سوی معاویه مأمور شده است که به هیت حمله کرده و به آنجا یورش ببرند. به همین جهت کمیل بدون کسب اجازه از امام علی (علیه السلام) ۵۰ نیروی مسلح را برای دفاع در شهر گذاشت و خود و یارانش به طرف محل کمین یاران معاویه حرکت کرد، تا در جنگ پیشدستی کرده باشد. ولی سپاهیان معاویه از فرصت پیش آمده استفاده کرده به هیت حمله کردند و به غارت پرداختند این امر سبب شد که حضرت امیرالمومنین در نامه ای جناب کمیل را سرزنش کنند.

کمیل که از این پیش آمد بسیار ناراحت بود وبه شدت رنج می برد به همین سبب دنبال فرصتی می‌گشت که ضعفش را جبران کند تا اینکه «شیب بن عامر ازدی» کارگزار امام در «نصیبین» نامه‌ای به کمیل نوشت که «عبدالرحمان بن غیاث» از طرف معاویه برای غارت به راه افتاده است این بار کمیل همراه با ۴۰۰ نفر سواره به جنگ رفت و توانست به سختی دشمن را مغلوب کند.