چالشها و پیشنیازهای صلح پایدار در افغانستان (قسمت اول)
- انتشار: ۲ میزان ۱۳۹۹
- سرویس: دیدگاهسیاست
- شناسه مطلب: 95007
«فعلیت جنگ» و «گفتوگو از صلح»، یا «جنگ بالفعل» و «صلح بالقوه»، داستان چهار دهۀ تاریخ سیاسی جامعۀ افغانی است. کمتر شهر مهم و معتبر در جهان است که در طول چند دهۀ گذشته، چندین بار میزبان گفتوگوهای صلح در مورد افغانستان نبوده باشد. به رغم ارائهشدن طرحهای گوناگون معطوف به صلح در چهار دهۀ اخیر از سوی بازیگران خارجی و کارگزاران داخلی، تا کنون صلح واقعی و پایدار در این جامعه از قوه به فعل در نیامده و همچنان به مثابۀ یک آرمان و در واقع به شکل یوتوپیای جامعۀ افغانی باقی مانده است.
با آغاز روند جدید گفتوگوهای صلح با مأموریت زلمی خلیلزاد، برخی امیدواریها و در عین حال، برخی بیمها و نگرانیها همزمان در جامعۀ افغانی به وجود آمد. تا کنون نشستها و یا طرح نشستهای گوناگون خارج از افغانستان (قطر، مسکو، جده، آلمان، جنوا و…) و دیدارهای دوجانبۀ مکرر زلمی خلیلزاد با طالبان، حکومت افغانستان و یا مقامات پاکستانی و سایر بازیگران دخیل در افغانستان، به نتیجۀ ملموسی منتهی نشده است.
واقعیت آن است که نه از ابوظبی پرندۀ صلح پرواز خواهد کرد و نه از مسکو یا جده و… (حتی در صورت به نتیجه رسیدن این نوع مذاکرات و یا حتی با حاضرشدن طالبان به نشست و گفتوگو با حکومت افغانستان). در بهترین و خوشبینانهترین وضع، تقلای خلیلزاد و نشستهای ابوظبی، جده، قطر، مسکو، جنیوا و… مسکنی خواهند بود که با تسکین مقطعی و امیدواری موقت، تنها زمان رسیدگی به درد اصلی و بیماری مزمن را طولانیتر نموده و چهبسا افغانها و شرکای بینالمللی آن را از رسیدگی به چالش بنیادین و درمان بیماری اصلی غافل خواهد ساخت.
گره اصلی کار در کجاست و چالش اصلی دستیابی به صلح پایدار در افغانستان چیست؟ به زعم این نوشتار، صلح پایدار در افغانستان نیازمند سه پیشنیاز مهم است: ۱) اجماع، هارمونی و همگرایی در میان هواداران نظام مستقر؛ ۲) تقریب گفتمانهای اسلام سیاسی با قرائت طالبانی و لیبرالدموکراسی؛ ۳) احساس نیاز واقعی بازیگران بینالمللی به صلح در افغانستان؛ ۴) شکلگیری ظرفیت در کشورهای همسایه و منطقه برای درک نتایج مثبت منطقهای صلح پایدار در افغانستان؛ چنانکه هماکنون، دقیقاً چالش موجود بر سر راه صلح واقعی و پایدار نیز چهار عامل ذیل است: ۱) پراکندگی و فقدان اجماع در میان بازیگران سیاسی و حامیان رژیم مستقر؛ ۲) تفاوت منظر بنیادین میان دو گفتمان لیبرالدموکراسی و اسلام سیاسی طالبانی؛ ۳) عدم آمادگی بازیگران بینالمللی و فقدان تقارن منظر میان افغانها و قدرتهای بزرگ در باب ماهیت بحران افغانستان؛ ۴) بقای منازعات حلنشده میان افغانستان و همسایگانی که اهداف استراتژیک و منافع حیاتی خود را در تداوم بحران در افغانستان جستوجو میکنند.
بنابراین، گفتوگوهای صلحی که از سوی ایالات متحده و با مأموریت زلمی خلیلزاد شروع شده است، پایان جنگ و ختم منازعۀ جاری در افغانستان نخواهد بود؛ زیرا در این روند نیز مانند گذشته از ریشههای اصلی بحران و جنگ در افغانستان غفلت شده و این صلح ناظر به اصلاح و هرس نمودن شاخههاست که حتی بر فرض اصلاح و هرس، همچنان شاخههای جدید و دیگری از ریشۀ ثابت درخت بحران و منازعه در منطقه خواهد رویید.
بر این اساس، صلح گذرا، عجولانه و مقطعی و با رویکردی که ایالات متحدۀ آمریکا، طالبان و برخی بازیگران سیاسی افغان در پیش گرفتهاند، هرگز تضمینکنندۀ صلح پایدار، عدم تداوم بحران و منازعه و تأمینکنندۀ ثبات سیاسی در جامعۀ افغانی نخواهد بود. صلح پایدار در افغانستان نیازمند سلسلهای از لوازم و پیشنیازهاست و اکنون این صلح پایدار با چالشهایی مواجه است که بدون رفع این چالشها و بدون تحقق آن پیشنیازها، صلح پایداری در میان نخواهد بود. در ذیل، به مرور مختصر پیشنیازها و چالشهای صلح پایدار در افغانستان خواهیم پرداخت؛ اما پیش از آن، توضیح مختصری در باب مفهوم «صلح پایدار» ارائه خواهد شد.
محمد شفق خواتی
نظرات(۰ دیدگاه)