نقش متفکران اسلامی در تحقق تمدن اسلامی
- انتشار: ۱۴ جوزا ۱۳۹۹
- سرویس: بین المللدیدگاه
- شناسه مطلب: 87354
یکی از مواردی که طی یک سده اخیر همواره مدنظر متفکران اسلامی بوده، تحقق تمدن معاصر اسلامی است. تمدن اسلامی از منظر متفکران و اندیشمندان اسلامی باید الگوساز و الهامبخش باشد و بهعنوان معیار شکلدهی به جوامع انسانی پذیرفته شود. درواقع شعار تمدن نوین یا معاصر اسلامی در مقابل تئوریهای اومانیستی که سالهاست در جوامع غربی طرح میشود، از سوی شماری از رهبران خردورز دنیای اسلام نظریهپردازی شده است. اما تحقق این شعار لوازمی دارد که یکی از مهمترین آنها دیپلماسی به عنوان ابزار سیاست خارجی است.
دیپلماسی امروزه در ابعاد گوناگون خود نقش مهمی در نزدیکی و همذاتپنداری جوامع گوناگون با یکدیگر دارد. در تمدن معاصر اسلامی، معنویت در کنار مادیات و عروج اخلاقی در کنار پیشرفت قرار دارد. دولتی میتواند تمدن اسلامی را محقق کند که از زیر یوغ ستم استبداد و استعمار رها شده و توانسته باشد آرمانهای اسلامی خود را حفظ نماید. کشوری میتواند این شعار را محقق کند که نگاه به داخل داشته و از توان درونزا برای پیشبرد اهم امور بهره ببرد. همچنین راه اصلی تحقق این امر از مسیر تربیت نسل جوان بهمثابه کادرهای مدیریتی آینده میگذرد. مدیران آینده باید با طرز نگرش صحیح اسلامی تربیت شوند تا بتوانند با تکیه بر شجاعت و خودباوری از یکسو و بهرهگیری از علوم روز از سوی دیگر این هدف را محقق کند.
در حال حاضر جمهوری اسلامی ایران و ترکیه به عنوان داعیه داران این جریان تمدنی، در تلاش اند تا در تحولات بین الملل این نقش را بازنمایی کنند. ریشه های فکری این نظریه را می توان در اندیشه متفکران بزرگ جهان اسلام همانند محمد عبده، سید جمال الدین افغانی، علامه اقبال لاهوری و در اخیر امام خمینی( ره) به درستی مشاهده کرد. در دیدگاه هر چهار اندیشمند مسلمان این نکته مورد توافق است که سیاست خارجی به طور عام و دیپلماسی به صورت خاص و دیپلماسی عمومی بهطور اخص، نقش ویژهای در تحقق تمدن نوین اسلامی دارد. باید با تألیف قلوب، آحاد جامعه مسلمین به سمت این شعار جلب شده و این الگو بهمنظور جذب مسلمانان در اقصینقاط دنیا معرفی شود .سیاست خارجی ودیپلماسی بنا به طرق عام و خاص میتواند در تحقق تمدن معاصر و نوین اسلامی نقشآفرین باشد. طریقه عام این وضعیت توسط دستگاه سیاست خارجی صورت میپذیرد که متولی آن، وزارت امور خارجه کشورهای اسلامی باید با برقراری ارتباط با دولتهای مسلمان، زمینه همافزایی و تبادل نقاط قوت با یکدیگر را فراهم نمایند. زمانی که این همافزایی انجام شود، میتوان بهطور بالقوه ابعاد و مؤلفههای تمدن نوین اسلامی را به فعلیت رساند. بر اساس دیدگاه متفکران اسلامی دولتهای مسلمان باید به موارد ذیل از طریق دیپلماسی رسمی اهتمام ورزند:
• در درجه نخست وحدت را بهعنوان یک هدف مطلوب راهبرد سیاست خارجی خویش قرار دهند. مهمترین راهکار آن، حرکت در جهت تعدیل تعصبها و قبیلهگرایی است که هم برای ایجاد وحدت سیاسی در کشورها و هم برای ایجاد همگرایی در کلیت جهان اسلام اهمیت دارد.
• اتخاذ سیاست همکاری فزاینده بین مسلمانان و تنظیم سیاستهای مشترک که منافع منطقهای و جهانی امت اسلام را تضمین میکند.
• ازنظر سیاسی جهان اسلام برای خود نقش یک قدرت منطقهای تعریف نماید و بدین ترتیب زمینه تأمین منافع کلیه کشورهای اسلامی فراهم شود.
• بازیابی هویت تمدنی و احیاء میراث مشترک اسلامی.
اما طریقه خاص آن، ایفای نقش دیپلماسی عمومی در تمدن نوین و معاصر اسلامی است. دیپلماسی عمومی در دو بُعد میتواند مورد توجه قرار گیرد:
• الف – رسانه: در تحقق تمدن نوین اسلامی از طریق دیپلماسی عمومی باید به یک شبکه گسترده اجتماعی برسیم. تحولات جدید در عرصههای مختلف فنآوری اطلاعات منجر به شکلگیری نوع جدیدی از دیپلماسی به نام دیپلماسی دیجیتال شده که با توجه به نقش مهم رسانهها میتوان آن را دیپلماسی رسانهای فراگیر نامید. کسب اعتبار سیاسی در سطح بینالمللی از اهداف اصلی رسانهها است. به همین دلیل رسانهها نقش مهمی در ایجاد تصویری مثبت از تمدن نوین اسلامی دارند. در این راستا رسانهها شامل شبکههای مجازی، اینترنت، رادیو و تلویزیون و مطبوعات بهعنوان ارکان قدرت نرم دانسته می شوند که حتی بُرد و توانایی آنها از موشک هم بیشتر است.
• ب- تألیف قلوب: تألیف قلوب از راهبردهای اساسی اقتدار سیاسی در اسلام، به ایجاد پیوند معنوی بین حاکمان و شهروندان و به افزایش نفوذ در حوزه دیپلماسی عمومی منجر میگردد. به همین دلیل نقش اساسی تألیف قلوب در ایجاد و تقویت قدرت نرم و توسعه حوزههای نفوذ آن در پهنه سیاست خارجی قابل کتمان نیست. از میان چهار متفکربزرگ تاثیر گذار در دنیای اسلام، تنها امام خمینی موفق شد نظام سیاسی جدید تاسیس کند و به این ترتیب، اندیشه سیاسی ایشان بیشتر مورد توجه پژوهشکده ها و اندیشکده ها در محافل بین المللی قرار گرقته است.
بر این اساس می توان گفت که دیدگاه امام خمینی (ره) در سیاست خارجی برگرفته از تفکری همهجانبه است که محوریت آن تأمین منافع اسلام ، بر اساس عزت جهانی، وحدت، مقابله با سلطهگری و حمایت از ملتهای مظلوم در برابر ظالمان است. از این رو برای درک واقع گرایانه مفهوم سیاست خارجی از منظر امام خمینی باید تأکید داشت، در نگاه ایشان اخلاق و سیاست که در هم تنیدگی اصالت و ضرورت و سیرت و صورت است، پیوندی ناگسستنی با هم دارند.
با همین رویکرد بود که ایشان سیاست اخلاقی و دینی را که اصول الهی و توحید عصاره وجودی آن را تشکیل می دهد، به عنوان یک گفتمان اصیل، جایگزین اخلاق سیاسی کرد. در حقیقت رویکرد امام خمینی در حوزه سیاست خارجی در زمانی که اخلاق زدایی و سلطه طلبی منشاء کسب قدرت در روابط بین الملل گردیده و نظام بین الملل از اخلاق تهی شده بود، ظهور و بروز کرد. مبانی سیاست خارجی از منظر امام خمینی را می توان به صورت ذیل تبیین کرد:
۱- اخلاق محوری در روابط بین الملل؛
۲- تکلیف گرایی و نتیجه گرایی در روابط بین الملل؛
۳- آرمانگرایی واقع گرا در روابط بین الملل ؛
۴- نفی سبیل و سلطه خارجی در روابط خارجی؛
۵- حفظ دارالاسلام و مصالح امت اسلامی در مناسبات سیاسی؛
۶- احترام متقابل و رفتار عادلانه در سیاست بین المللی.
علامه اقبال لاهوری، شیخ محمد عبده و سید جمال الدین افغانی با تفاوت اندکی به مقوله های نام برده به عنوان مبانی و اصول سیاست خارجی اسلام به عنوان زیر بنای تمدن اسلامی اهتمام نظر دارند.
دکتر عبدالطیف نظری
نظرات(۰ دیدگاه)