منطقه پس از قاسم سلیمانی

  • انتشار: ۱۶ جدی ۱۳۹۸
  • سرویس: دیدگاه
  • شناسه مطلب: 73288
ایران-امریکا

قاسم سلیمانی نه از نگاه درجه نظامی و نه از باب ساختار دولتی بلکه از نگاه پرستیژ و هژمونی منطقه‌ای ایران و محبوبیت داخلی، پس از آیت‌الله خامنه‌ای، فرد شماره دو ایران بود. او افزون بر حضور هشت سال حضور در جبهه ایران علیه صدام، راهبرد ایستا و دفاعی ایران را پس از جنگ، به تهاجم تبدیل کرد و جایگاه ایران را به اولین بازیگر خاورمیانه ارتقا داد.

برنامه مشترک سلیمانی و سیدحسن نصرالله در جنگ ۳۳ روزه با اسرائیل، نه تنها از نابودی حزب‌الله لبنان جلوگیری کرد بلکه طرح خاورمیانه‌نوین مثلث آمریکا- اسرائیل- عربستان را هم عقیم گذاشت. این سردار ایرانی، نظام بشار اسد را از سقوط نجات داد، نیروی تحت عنوان مدافعان حرم با محور فاطمیون ایجاد کرد، حوثی‌ها را به طرف ایران کشاند و در مقابل عربستان قرار داد، از هیمنه آمریکا در منطقه کاست، دیدگاه شکست‌ناپذیری داعش را به چالش کشید و نیروی بسیج مردمی در عراق به وجود آورد.

با ترور سلیمانی، ایران شخصیت تکرارنشدنی برای حفظ امنیت خود را از دست داد. او نه تنها در ایران بلکه برای بسیاری از مسلمانان جهان از جمله اهالی غزه به نماد مقاومت تبدیل شده بود. او، بدخواهانی نیز در سراسر جهان داشت که به دستور یکی از آن‌ها اوایل بامداد جمعه ۱۳ جدی در نزدیک فرودگاه بغداد هدف پهپاد آمریکایی قرار گرفت و جان باخت.

ایران، پس از سلیمانی، به تغییر و بازنگری در راهبرد امنیتی خود احساس نیاز می‌کند. این تغییر با کلماتی چون «تلافی» و «انتقام» آغاز خواهد شد. در دو روز گذشته، شورای امنیت ملی ایران، یک لحظه بیکار نبوده است. این شورا که نمایندگان همه نهادهای مهم و حساس ایران در آن حضور دارند، لحظه به لحظه از جلسات خود به رهبر ایران گزارش می‌دهند. دو دیدگاه عمده در بین اعضای شورای امنیت ملی ایران درباره برخورد با اقدام آمریکا وجود دارد. عده‌ای به خاطر افکار عمومی، تأکید دارند که انتقام از آمریکا، مستقیم و هر چه سریع‌تر گرفته شود اما شمار دیگر، طرفدار گرفتن انتقام در بازه زمانی طولانی‌مدت و رویارویی غیرمستقیم با آمریکا هستند.
اگر تا یک هفته دیگر، واکنشی از طرف ایران علیه مراکز و نظامیان آمریکایی در منطقه دیده نشد، به نظر می‌رسد طرفداران نظریه دوم، در شورای امنیت ملی ایران، بر دیدگاه اول غالب شده‌اند. حامیان واکنش غیرمستقیم یا جنگ فرسایشی علیه آمریکا، در دو دهه حضور آمریکا در افغانستان و عراق، از ضعف‌ها و کاستی‌های ارتش آمریکا وقوف یافته‌اند. آنان می‌دانند که آمریکا با نزدیک به ۴۵۰۰ کشته در عراق و بیش از ۲۳۰۰ کشته در افغانستان، در جنگ‌های پارتیزانی یا چریکی، آسیب‌پذیر است. لذا آنان سعی خواهند کرد که از این طریق، بیش از پیش آمریکا را در منطقه زمین‌گیر کنند. این شیوه، با کمترین واکنش جامعه جهانی روبرو شده و درعین‌حال به منافع آمریکا بیشتر ضربه وارد خواهد کرد.

از طرف دیگر، آمریکا اکنون به یقین رسیده است که ایران انتقام ترور قاسم سلیمانی را خواهد گرفت اما دقیق مطمئن نیست که این انتقام چه وقت، در کجا و با چه ابعادی خواهد بود. نکته‌ای که در ظاهر ساده به نظر برسد اما واقعیت دارد، این است که اکنون آمریکا، واکنش ایران را در ابعاد محدود، به رسمیت شناخته است. به عبارت ساده‌تر، آمریکا اصطلاح «یکی زدم، یکی بزن» را پذیرفته است اما هدف ایران از به کار بردن اصطلاح «انتقام سخت»، فراتر از این است و این موضوع باعث نگرانی آمریکا شده است. به همین خاطر، ترامپ چند ساعت پیش در سه توییت پیوسته، ایران را به حمله به ۵۲ سایت این کشور تهدید کرد.

به هر حال، اگر راهبرد ایران به سوی جنگ فرسایشی و بلندمدت با آمریکا تغییر کند، شاهد نابسامانی بیشتر در منطقه خواهیم بود و بیش از پیش عرصه بر آمریکایی‌ها تنگ‌تر خواهد شد. هرچند اکنون نیز ایران و آمریکا در حال جنگ هستند اما با تغییر راهبرد ایران پس از سردار سلیمانی، شاهد تغییرات جدیدی در شیوه جنگ‌های نامنظم خواهیم بود. همان‌طور که اشاره شد، نظامیان ایران به خصوص نیروهای سپاه، در دو دهه گذشته، تجربه‌های خوبی از جنگ آمریکا در عراق و افغانستان کسب کرده‌اند. آنان خلاهای این جنگ را نیز به خوبی می‌دانند. یکی از این خلاها که آمریکا توانسته است دو دهه در منطقه دوام بیاورد، نبود اسلحه ضدهوایی در جنگ بوده است. این خلایی بود که به خاطر آن، هفت سال شوروی سابق نیز در افغانستان با قوت جنگید اما پس از توزیع موشک ضدهوایی استینگر توسط آمریکا به مجاهدین افغان، معادله تغییر کرد و ارتش سرخ در کمتر از دو سال به خروج از افغانستان وادار شد.

ایران در حال حاضر، انواع موشک‌های دوش پرتاب ضدهوایی مثل «میثاق» ساخت ایران، «ایگلا اس» ساخت روسیه، «میسترال» ساخت فرانسه و موشک «QW» ساخت چین را در اختیار دارد. این موشک‌ها، برای اهداف میان برد هوایی مثل بالگردهای «شینوک»، «آپاچی» و انهدام انواع پهپادها طراحی شده‌اند. در راهبرد جنگ ایران پس از سلیمانی، موضوع انتقال این موشک‌ها به خصوص مدل روسی، فرانسوی و چینی آن در اطراف پایگاه‌های آمریکا در منطقه به دور از تصور نیست.

علاوه بر این، ایران به مین‌های جهنده ضدبالگرد موسوم به «J_AHM» نیز مجهز است. سازه این مین، یک استوانه به وزن شش کیلو با ماده منفجره تی.ان.تی است. این مین، در فاصله ۳۰۰ تا ۵۰۰ متری پایگاه‌های دشمن کار گذاشته شده و می‌توان آن را توسط کنترل از راه دور از فاصله پنج کیلومتری شلیک کرد. این اسلحه ضدبالگرد که در واقع یک موشک است، پس از شلیک و رهگیری بالگرد دشمن، در فاصله ۲۰۰ متری زمین منفجر می‌شود. ترکش‌های فلزی این مین تا فاصله ۵۰ متری، علیه بالگردهای دشمن مؤثر هستند و این ترکش‌ها به دلیل سرعت بالای حاصل از انفجار، توان سوراخ کردن بدنه بالگرد و آسیب به آن را دارند. به دلیل قابلیت کنترل از راه دور این مین‌ها می‌توان تعداد زیادی از آن را در یک منطقه به صورت خوشه‌ای پخش و تنها توسط یک نفر فعال کرد. این‌گونه است که ما در آینده نزدیک، شاهد صفحه جدیدی از جنگ هوایی در منطقه خواهیم بود.
افزون بر این، در راهبرد جدید نظامی ایران علیه آمریکا پساسلیمانی، بعید نیست که در جنگ‌های زمینی نیز شاهد تغییرات عمده باشیم. تاکنون نظامیان آمریکایی در منطقه، بیشتر از ناحیه انفجار بمب‌های کنارجاده‌ای، آسیب دیده‌اند اما پس‌ازاین، شاهد استفاده از موشک‌های ضد خودروهای زرهی و ضدتانک نوع «کورنت» ساخت روسیه و «دهلاویه» ساخت ایران نیز خواهیم بود. این نوع موشک‌ها در جنگ‌های جنوب لبنان علیه ارتش اسرائیل، در یمن علیه ارتش ائتلاف عربستان، در سوریه و عراق علیه تانک‌ها و نفربرهای ساخت آمریکا که در دست داعش بود، به خوبی جواب داده است.

پس از سلیمانی، در دریاهای اطراف ایران نیز شاهد تغییرات بنیادی خواهیم بود که نمونه کوچک آن را در یک سال گذشته در انفجار نفت‌کش‌ها دیدیدم. در آینده، حفاظت از پالایشگاه‌های نفت منطقه نیز سخت‌تر می‌شود. انفجارات چهار ماه پیش در تأسیسات نفت «آرامکو» در عربستان نشان داد که خسارت به پالایشگاه‌ها میلیاردی و هزینه‌های حفاظت از آن‌ها نیز میلیاردی است.

آنچه در یادداشت حاضر ذکر شد، ابزار متعارف و آشکار دولت‌ها در جنگ‌های فرسایشی و غیرمستقیم با دشمنان‌شان است اما دولت‌ها ابزارهای دیگری نیز در جنگ‌های نامنظم دارند ذکر آن از توان این مقاله، خارج است.

نتیجه این که بدون تردید در آینده، شاهد تغییرات زیادی در منطقه خواهیم بود اما پیش‌بینی درباره ابعاد رویارویی ایران و آمریکا و دامنه تنش، کمی پیش از وقت است.

نویسنده: محمد مرادی

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟