منطقه‌ای که پوتین از آن‌جا به فکر احیای امپراتوری است

  • انتشار: ۱۶ جدی ۱۳۹۵
  • سرویس: بین المللتیتر 2
  • شناسه مطلب: 16775

در نیمه شب 31 دسامبر سال 1991، اتحاد جماهیر شوروی پایان یافت، امپراطوری ای که در سال 1922 بعد از سقوط امپراطوری روسیه تزاری بعد از انقلاب اکتبر سوسیالیستی سال 1917 به وجود آمده بود. دو سال قبل از فروپاشی اوضاع تیره شده بود، سرعت تیرگی به قدری تند بود که میخائیل گورباچف مجبور به استعفا از ریاست اتحاد جماهیر شوروی شد.

با آغاز سال جدید، 1992، پرچم سرخ اتحاد جماهیر شوروی از تمامی ساختمان ها از جمله از فراز کرملین پایین آمد تا به این ترتیب کشور لنین و استالین، با آن قدرت عظیم کمونیستی با آن اهداف انقلابی فرو بپاشد، و دنیا وارد مرحله تک قطبی به رهبری ایالات متحده شود.

بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی جامعه روسیه به سمت آن چه اطلس روسی نامیده می شود، رفت و ارزش های غربی، امریکایی همه جا را فرا گرفت. کشور شاهد بحران های اقتصادی شد، خطرناک ترین آن “سختی دهه نود” بود، نامی که روس ها به آن می دهند، که سیاست های شدید سرمایه داری سبب فقر مفرط شد و جرم و جنایت به حد طغیان رسید. از سال 2000 ثبات به کشور بازگشت، تحت حکومت رئیس جمهور ولادیمیر پوتین که فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را “بزرگترین فاجعه جیوسیاسی قرن بیستم” توصیف می کرد.

این اظهار نظر در کنار سیاست خارجی اش سبب شد تا تحولات بسیاری در سال های اخیر ایجاد شود و به مداخله نظامی روسیه در سوریه انجامید، به گونه ای که این گونه برداشت شد که رئیس جمهوری روسیه بلندپروازی بازسازی افتخارات سابق اتحاد جماهیر شوروی را در سر می پروراند، به ویژه که امروزه روشن شده که سیاست روسیه، میراث اتحاد جماهیر شوروی است، که عملا در موازنه های موجود جهانی مبتنی بر نظام تک قطبی، خلل وارد کرده است. پوتین تلاش می کند به شکل سنتی به دوران اتحاد جماهیر شوروی بازگردد، و این اتفاق نمی تواند رخ دهد مگر این که اتحادیه اوراسیایی “عظیم” را احیا کند.

ابرقدرت جهانی

دیمیتری ترینین، مدیر مرکز کارنگی در مسکو در این باره می گوید: «بعد از بیست و پنج سال، روسیه تلاش می کند خود را به عنوان ابرقدرت جهانی بازیابد، روسیه درک می کند که نمی تواند به ایجاد امپراطوری تحت عناوین مختلف فکر کند.»

ترینین که خود از سال 1972 تا 1993 در نیروهای مسلح اتحاد جماهیر شوروی و روسیه کار کرده است، تایید نمی کند که ایده نظام دو قطبی جهانی قابل تحقق باشد، او می گوید وضعیت فعلی به گونه ای است که نوع متفاوتی از نظامی سیاسی غیرسلطه ای از قبل یک قدرت واحد تشکیل شود. شاید این نوع نظام با بودن ایالات متحده به عنوان یک ابرقدرت پیچیده تر باشد، اما ایالات متحده قدرتی نیست که نتوان در برابر آن ایستاد.

این پژوهشگر روسی، در کتاب اخیر خود با عنوان “آیا باید از روسیه بترسیم”، تاکید می کند که امپراطوری روسیه درصدد بازگشت نیست، اما نمی خواهد به گونه ای باشد که در درگیری های قدرت های جهانی به آن توجه نشود. شاید پوتین تحرکاتی انجام دهد تا وقتی پشت میز مذاکره می نشیند تضمینی داشته باشد اما در عین حال هم می خواهد همه به دقت به او توجه کنند. وی در ادامه به نقش روسیه در سوریه اشاره می کند و می گوید که هدف نهایی مسکو “به رسمیت شناختن قدرتش از سوی ایالت متحده است، این همه هدف روسیه در سوریه است،” اما آینده روسیه بستگی به عملکرد اقتصادی و پیشرفت در سیاست خارجی به عنوان وسیله ای برای تحول داخلی دارد.

تصمیم اخیر درباره سوریه بارزترین تحرکی است که روسیه انجام داده و می خواهد این پیام را به ایالات متحده بدهد که دیگر تنها تصمیم گیر ایجاد جنگ و صلح در کشورهای جهان نیست، به گونه ای که “اعلامیه مسکو” به مثابه تاکید این نکته است که روسیه صاحب قدرت و تصمیم در اتفاقاتی است که در مناطق استراتژیک جهان رخ می دهند.

در همین رابطه روزنامه وال استریت ژورنال گزارشی درباره بحران سوریه منتشر کرد و در آن یادآور شد که پیام آوران صلح در این کشور “شاهین های” روس و ترک هستند، که ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه و رجب طیب اردوغان، رئیس جمهوری ترکیه نمایندگان آنها هستند.

این روزنامه اعلام آتش بس در سوریه را نشان از کاهش نفوذ ایالات متحده در منطقه دانسته و تاکید می کند که نشانه ای دیگری است مبنی بر این که روسای جمهور، پوتین و اردوغان، تصمیم به تقسیم غنائم در سوریه به جای جنگ بر سر آن گرفته اند.

سیاستی متفاوت

در اقدامی دیگر، که کم جنجال به پا نکرده است، رئیس جمهوری روسیه، ولادیمیر پوتین، برای اولین بار از مقابله به مثل در برابر امریکا صرف نظر کرد. در حالی که دیپلمات های امریکایی در سوریه خود را آماده می کردند که کرملین دستور به اخراج آنها در اقدامی مقابله به مثل با امریکا بدهد، روسیه از واکنش خودداری کرد و حداقل برخورد دیپلماتیک را از خود نشان داد. مجله فارن پالسی امریکا در تحلیل این واکنش روسیه نوشت: «با خودداری پوتین به اخراج دیپلمات های امریکایی در واکنش به تحریم های اوباما، پوتین به کاخ سفید خندید و با نیرنگ امریکایی ها را فریب داد.» فئودور لوکیانوف، کارشناس نزدیک به نخبگان سیاست خارجی روسیه در این باره می گوید: «منطقی که روسیه در پیش گرفته این است که کاری نمی کند که در مقابلش چیزی به دست نیاورد یا رفتاری در پیش بگیرد که نتیجه مورد نظرش را به دنبال نداشته باشد.»

اما در بیانیه ای که کرملین نسبت به سیاست خارجی جدید روسیه منتشر کرد، آمد: “روسیه به کسانی که این سیاست را “پخته اند” می گوید که نسبت به رفتار آنها مسئول نیست، اما امیدوار است که روابط روسیه – امریکا در سیاست های دولت ترامپ گام های موثر خوبی به سمت بهبود روابط بردارد.”

این تصمیم تحول بزرگی در دیپلماسی روسیه محسوب می شود، به گونه ای فئودور لوکیانوف در این رابطه می گوید: «این حرکتی واقعا هوشمندانه بود که از اهمیت کار اوباما بیش از پیش کم می کند.» حرکت ترامپ تسامحی است که می تواند شبهات بسیاری را نسبت به سیاست روسیه در دوران ترامپ به وجود آورد.

ولادیمیر ورولوف، کارشناس امنیتی و مشاور سابق در دولت روسیه در این باره می گوید: «پوتین و ترامپ در دیداری که قرار است در ماه فوریه در هلسینکی داشته باشند، صفحه جدیدی در روابطشان خواهند گشود. بعد از آن امور به آن شکلی که انتظار می رود سیر می کند و هر کدام اقدام به اشغال منطقه ای از جهان خواهد کرد. از این به بعد شرط بندی ها آغاز خواهند شد. این بار دیگر فقط خاورمیانه مرکز درگیری ها نخواهد بود، بلکه اوراسیا، که دیمیتری ترینین آن را دنیای جدید برای روسیه توصیف کرده است نیز وارد این درگیر خواهد شد.»

منبع: العرب / ترجمه: علی موسوی

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟