معمای حل ناشده‌ای «عقب نشینی تاکتیکی»!

  • انتشار: ۵ اسد ۱۴۰۰
  • سرویس: دیدگاهسیاست
  • شناسه مطلب: 117425

ظاهراً هنوز معمای “عقب نشینی تاکتیکی” و تحویل ولسوالی‌ها به طالبان با امکانات شان و پس گرفتن بدون امکانات، برای اربابان حواشی قدرت حل نشده است. همانگونه که ما دور افتادگان و تبعید شدگان قدرت گیج و مبهوت از این “تاکتیک” هستیم، آنان که به نمایندگی از مردم ما در ارگ قدرت دمنوش می‌نوشند، نیز گیج‌تر و حیران‌تر هستند. این سرگردانی اربابان حواشی قدرت حاکی از آن است که در این کشور تصمیم در یک حلقه خاص گرفته می‌شود و دیگران گرچند عناوین ریس، معاون، مشاور و وزیر را یدک می‌کشند، ولی در تصمیم‌سازی شریک نیستند؛ مجری و مامور معذوری بیش نیستند.

تصمیم حلقه‌ی خاص اربابان قدرت در واقع در اتاق خلوت چند نفر محدود گرفته می‌شود که هنوز ناشناخته هستند. زمانی از لوی درستیز یا ریس ستاد ارتش سوال کرده بود که شما که از ولسوالیها عقب نشینی تاکتیکی می‌کنید، آیا دوباره قصد بازپس گیری آنها را نیز دارید؟ او در جواب گفته بود، نه! اگر قصد بازپس گیری آن را داشته باشیم، چرا عقب نشینی کنیم؟

در عین حال محب الله محب مشاور امنیت ملی اشرف غنی که ریاست شورای امنیت کشور را نیز به عهده دارد، به تکرار می‌گفت: «طالبان قادر بر حفظ ولسوالی‌های تصرف شده نیست و ما عنقریب ولسوالی‌ها را از طالبان پس می‌گیریم» چنانچه لوی‌درستیز قبلی نیز گفته بود، ما در یک ماه طالبان را از کل کشور جمع می‌کنیم. تعداد زیادی از مسافران بی‌اراده دربار، گاهی سخن لوی درستیز را باز گفتند و برخی دیگر سخن محب را بلغور کردند و بیرون دادند. کسی نیست که همان سخن ریس ستاد ارتش را به محب بگوید که جناب! اگر قصد باز پس گرفتن ولسوالی‌ها را دارید، چرا به طالبان تحویل می‌دهید؟ مگر ملا نصرالدین هستید، که ولسوالی‌ها را با امکانات به طالبان می‌دهید و بدون امکانات پس می‌گیرید؟

اما از مجموع تحلیل‌ها و تفسیرهای بما یرضی و بمالایرضی صاحبان خرد و قِرد، این گونه فهمیده می‌شود که آب از سرآب پرچاو است و ماهمه بی‌خبر از آن، بیل دست گرفته و بر جوی خشک کوبیده‌ایم. ظاهراً تقدیر سیاست و دست پنهان قدرت بر آن قرار گرفته که مناطقی در شمال، شمال غرب، شمال شرق، غرب و جنوب غرب به طالبان واگذار شود، تا طالبان بتواند بر ۷۰% اراضی کشور حکمرانی نماید. زیرا حکمرانی طالبان بر این مناطق، یعنی حاکمیت آنارشیزم و هرج و مرج که در ذیل آن نیروهای یاغی و طاغی از کشورهای مختلف جهان به حیث “سوپاپ اطمنان” و دور کردن خطر افراطیگری از کشورهایشان در این مناطق جمع شود و بر عصیانگری و طغیانگری خود به نام دین، جهاد، تکفیر و تفسیق و تشکیل حکومت الله با کشتن یکدیگر با نعره “الله اکبر” ادامه دهند. خلق چنین منظره‌هایی وحشتناک در قاموس وحشتی به نام طالبان، داعش و صدها گروه جهادی، سلفی و تکفیری از سنی و شیعی ساز می‌آید.

شکل‌گیری یک چنین جغرافیایی در حقیقت همان “هارتلند ایدئولوژیک” که از دیدگاههای سر هلفورد مکیندر ژیوپلیتیسن معروف قرن نوزدهم انگلستان استخراج شده و هدف آن هدایت بحران در خاورمیانه و اورآسیا می‌باشد. کشورهای منطقه‌ای می توانند در این سرزمین‌های حاشیه‌ای “قلب زمین” سربازان نیابتی خود را داشته باشند و به جنگ نیابتی خود ادامه دهند و در عین حالی که این جنگ پنهان و نیابتی، بحران ایدئولوژیک اسلامی را بازتاب می‌دهد و آنان را بر سریر قدرت نگه می‌دارد، نیروهای جهادی و طغیانگر و عاصی را که از سر تکلیف دینی می‌باید همواره به کشتن، تاختن و غارت کردن به نام “جهاد” مقدس بپردازند، را از کشور خود در درون این جغرافیای بحران هدایت نموده و خود آرام می‌کنند. چون جهادیست‌های افراطی، باید جایی داشته باشند که با کفار خیالی خود بجنگند و افغانستان سرزمین که ظرفیت بالایی برای تحمیق مذهبی و دینی دارد، جایی مناسبی برای به اجرا در آوردن چنین فرامینی است که خریداران زیادی در منطقه و جهان دارد.

کشورها و قدرتهای بزرگ فرامنطقه‌ای نیز گذشته از مهار تروریسم و عصیانگری جهادی علیه غرب در داخل خود این کشورها، زمینه‌ای برای رقابت و پیگیری اهداف و منافع بلند اقتصادی خود نیز در منطقه حساس خاورمیانه و اروآسیا پیدا می‌کنند و در یک کلام آنها با پول و اسلحه دادن به این عصیانگران جهادی و سلفی مرزهای خود را تا کیلومترها از شر تروریسم مصون نگه می‌دارند. روسیه و امریکا چرا در افغانستان که کیلومترها دورتر از مرزهای آنهاست، نجنگند که بیایند در داخل خاک همدیگر بجنگند و تاسیسات اقتصادی و فرهنگی خود را خراب کنند. چین و امریکا چرا با صرف پول و اسلحه در بیرون از مرزهای خود نجنگند، که به شهرهای همدیگر حمله کرده و به شهروندان خود آسیب بزنند.

عربستان و ایران چرا در یمن و افغانستان نجنگند که بیایند در داخل مرزهای همدیگر به جنگ بپردازند و همینطور پاکستان و هند و چندین کشور خرد و کوچک دیگر که حتی جغرافیای شان در جهان با زره‌بین دیده نمی‌شود، ولی پول و اقتصاد قوی دارند و می‌خواهند آن را حفظ کنند. راه حفظ کردن نیز خرج پول است که زیاد دارند و می توان با آن به اندازه دو برابر نفوذ کشور شان در بیرون از مرزهایشان سربازان نیابتی تربیت کنند و با آنها برای منافع خود بجنگند.

لذا است که بیچاره‌ها اربان حواشی قدرت و تبعید شدگان قدرت و همچنین مسافران بی‌اراده و مهمان قدرت در افغانستان همه گیج اند، زیرا همگی مجری، مامور و مغذور خدا و پادشایند که تنها به بودن و نشستن سر چوکی قدرت ولو بی مسئولیت و اختیار دل خوش کرده اند.

احمدی رشاد

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟