مسابقه جنون

  • انتشار: ۲۰ اسد ۱۳۹۶
  • سرویس: اجتماعیدیدگاه
  • شناسه مطلب: 28693

حادثه «میرزا اولنگ» در حالی اتفاق افتاد که هفته گذشته در چنین ساعاتی از روز، در مخیله کسی وقوع این جنایت نمی‌گنجید. به رغم آن که منطقه از مدت‌ها پیش ناامن بود اما پیش‌بینی نمی‌شد که در کمتر از یک شبانه روز، تراژدی انسانی در این منطقه شکل بگیرد.

با توجه به همین فاجعه، تاریخ را ورق می‌زنیم تا از قتل‌ها و فجایع غیرمترقبه در تاریخ معاصر افغانستان بیشتر آگاه شویم. من چند داستان از مسلّمات تاریخ را انتخاب کرده‌ام که موافق و مخالف بر آن‌ها صحه گذاشته و ثبت کتاب‌ها است.

در سال 1137 هجری، کاخ «فرح‌آباد» اصفهان آبستن حادثه‌ای بود که جز فجایع انسانی در تاریخ ثبت شده است. در یکی از روزهای همین سال، «شاه محمود هوتک» فرزند «میرویس» که در کاخ سلطنتی بسر می‌برد، ناگهان شمشیر از نیام کشید و 39 تن از زنان و کودکان حاضر در کاخ را قطعه قطعه و پاره پاره کرد. با این که مورخین و محققین سال‌ها است کوشیده اند علت این کار را بدانند اما موفق نشده اند.

یکی از حوادث خونین دیگر که توسط «اشرف» پسر عموی محمود هوتک رقم خورد، هنگام فرار او از اصفهان به سوی قندهار بود. او در سال 1142 هجری در حین فرار، همه زنان حرمسرا به جز دو تن که یکی از آنان مادر محمود همسر میرویس بود، از دَم تیغ گذراند تا به دست نیروهای «نادرشاه افشار» و «طهماسب» اسیر نشوند. با این که در تاریخ رقم زنان قربانی ذکر نشده ولی با توجه به ظرفیت حرم‌سراها در گذشته، نباید این قربانیان از 10 نفر کمتر بوده باشند.

حادثه دیگری که آن هم غیرمترقبه بود، به سال 1160 هجری بر می‌گردد. در این سال ناگهان احمدشاه دُرانی دستور داد که سه تن از بزرگان قومی به اسامی «نورمحمد خان علیزی»، «میان‌داد خان اسحق‌زی» و «عبدالرحمان خان بارکزی» زیر پای فیلان انداخته شوند. دو نفر اول کشته شدند و نفر سوم با تن کوفته و استخوان شکسته زنده ماند. محمود الحسینی منشی احمدشاه درانی این داستان را در صفحه 66 کتاب «تاریخ احمدشاهی» ذکر کرده است.

حادثه خونین غیرمنتظره دیگر به سال 1186 هجری برمی گردد. در این سال احمدشاه درانی درگذشت و بر سرجانشینی او، بین «تیمور» و «سلیمان» دو تن از فرزندانش اختلاف پیدا شد. یکی از وزیران مطرح دوره احمدشاه درانی شخصی به اسم «شاه‌‌ولی خان بامیزایی» بود. بامیزایی با این که در نخست برای پادشاهی سلیمان دامادش تلاش کرد اما سرانجام تیمور را به رسمیت شناخت. وقتی تیمور از هرات عازم قندهار بود، بامیزایی برای استقبال از او، عازم منطقه فراه شد اما تیمور در یک تصمیم غیرمترقبه، دستور داد که بامیزایی و دو تن از فرزندانش گردن زده شوند. حکم به زودی اجرا شد و همه را در بهت و حیرت فروبرد.

ماجرای خونین دیگر به سال 1799 میلادی برمی‌گردد. در این سال «شاه زمان» فرزند تیمور که در قندهار بسر می‌برد، اطلاع یافت چند نفر از سران قزلباش و بارکزی قصد توطئه علیه او را دارند. شاه بدون وارسی و تحقیقات، افراد متهم را نزد خود احضار کرد و در همان مجلس دستور داد که سرهای شان را از تن جدا کنند. جلادان نیز بلافاصله فرمان شاه را اجرا کردند و اجساد متهمین را در وسط شهر قندهار به دار آویختند.

ماجرای دیگر از غافلگیری مرگبار در تاریخ افغانستان، به شاه خوشنام این کشور برمی‌گردد. امیر حبیب‌الله خان در سال 1919 در منطقه «کله‌گوش» لغمان از توابع ننگرهار قدیم، شب‌هنگام به ضرب گلوله فرد ناشناس کشته شد. ترور حبیب‌الله خان در یک توطئه درون خاندانی انجام شد اما به خاطر گُم کردن رد پای طراحان اصلی این حادثه، کرنیل «شاه علیرضا خان» را به کشتن حبیب‌الله خان متهم کردند. او را برای محاکمه به «سلام‌خانه» کابل آوردند اما قبل از این که متهم از خود دفاع کند و به صورت رسمی قاتل شناخته شود، امان‌الله خان در یک اقدام غیرمنتظره، امر «برچه‌پک» داد و شاه علیرضا خان را قطعه قطعه کردند. در همین لحظه، شخصی به اسم جنرال «میراحمد مولایی» نیز حاضر بود. مولایی در صفحه 35 جلد اول کتابش که «خاطرات و تاریخ» نام دارد، جزئیات این صحنه دلخراش را تعریف کرده است. گفتنی است که در آن زمان رسم برچه‌پک در میدان‌های عمومی شهر یا اماکن دولتی با حضور حاکمان و مردم عادی به اجرا درمی‌آمد. نخست متهم یا همان مخالف حاکمیت را در داخل یک گودی یا حوض برهنه می‌کردند و سپس چند سرباز که تعداد آن‌ها به 10 نفر هم می‌رسید، دور متهم حلقه می‌زدند. سربازان که به برچه‌پک معروف بودند، سرنیزه تفنگ‌های خود را به سوی متهم نشانه می‌رفتند و منتظر دستور حاکم یا فرمانده می‌ماندند. وقتی دستور صادر می‌شد، هر سرباز نسبت به سلیقه خود، قسمتی از بدن متهم را با نیزه هدف قرار می‌داد. این صحنه چنان دلخراش بود که بیش از این نمی‌شود توصیفش کرد.

این‌ها مشت نمونه خروار از حوادث خونین در افغانستان بود. وقتی آدم تاریخ افغانستان را ورق می‌زند، تصور می‌کند که اساس و بنیاد این کشور با خون‌ریزی و جنایت گذاشته شده است.

اکنون که حادثه میرزا اولنگ نیز به وقوع پیوسته، یک جنایت دیگر نیز به تاریخ معاصر افغانستان اضافه شده است. برای این نوع حوادث درافغانستان، اسم خاصی پیدا نکردم جز این که آن را «مسابقه جنون» بنامم و افغانستان چه اسم با مسمّا و چه میدان مساعد برای اجرای مسابقات جنون است!

محمد مرادی

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟