فقیه ما یا فقیه مکتب نجف؟؟!!
- انتشار: ۲۷ جوزا ۱۳۹۸
- سرویس: دیدگاه
- شناسه مطلب: 64221
نامشخص بودن جایگاه بحث، نادیده گرفتن تقسیمبندی موضوعات و درهمریختن مسائل نامتجانس، برروی هم، بهفهم موضوعات کمک نمیکند و ثمری نیز در پی ندارد.
این امر البته ریشه در توسعهنیافتگی فکری دارد. جامعه امروز ما اینگونه است که برخی، از هر دری و در هر موضوعی سخن میگویند حتا اگر در آن آگاهی نداشته باشند و حتا اگر ندانند پیامدهای سخن چیست؛ لذا دیده میشود که در مواردی موضوعات نامتجانس، کنارهم قرارداده میشود و موضوعات متجانس و مرتبط بههم، از یکدیگر جدا میگردد.
در موضوع فوت آیتالله محقق کابلی دقیقا همین امر اتفاق افتاد. برخی موضوع مذهب را در سبد نژاد ریختند و بوقوکرنا کردند که ایشان هزاره بود و حال که هزاره بودن در فهم مسائل و استنباط ایشان دخالتی نداشت یا فتوا و فهم ایشان، طعمهزارگی نداشت و مرجع شدن ایشان هم تاثیری چندانی بر سرنوشت هزاره نداشت.
ایشان فقیه وارسته بود که بهلحاظ مکانی پیروی مکتب فقهی نجف و بهلحاظ فردی پیروی مکتب خویی، برشمرده میشد. بنابراین روش استنباط و اجتهاد ایشان از ویژگی و ساختارمندی مکتب نجف برخوردار بود و طعم و بوی همان مکتب را میداده است، هزاره بودن ایشان در این مورد کوچکترین دخالتی نداشته است.
بر شمردن ویژگیهای مکتب فقهی نجف در اینجا مناسب برای طرح نیست و قطعا بسیاری نیز متوجه آن نمیشوند. تنها یک مورد که نسبتا همگانی و قابل فهم است قابل ذکر است؛ وآن نگرش مکتب نجف بهموضوع سیاست است.
نگرش این مکتب بهموضوع سیاست، نگرش متعارف و عرفی است، بهاین معنا که در مکتب نجف، برای فقها جایگاه ویژه وجود ندارد؛ و همچنان آنان از سیاستورزی در زمان غیبت، مطلقا منع نمیشوند و دخالت فقها در سیاست حرام تلقی نمیشود، بلکه فقها با حفظ جایگاه ولای معنوی و فتوایی، در مسائل سیاسی مثل مردم عادی هستند، هرچند که بهلحاظ سیره عملی، مراجع تقلید، بهسیاست بیرغبت بودهاند، بههمین دلیل است که آیتالله سیستانی و آیتالله فیاض مراجع دینی شیعی خوانده میشوند و نزد همگان جایگاه رفیع دارند و نه مرجع دینی ایرانی و افغانی.
البته ورود موردی آنان را در شرایط حساس و تاریخی، در مسائل سیاسی نیز نباید از یاد برد، مثل تحریم تنباکو و مقاومت در برابر داعش. بههر صورت در این مکتب، مرجع، مرجع دینی است و مرجع ما و شما و مرجع خودباوری معنا ندارد.
این در حالی است که اگر موضوع را از دریچه اسلام سیاسی و مکتب فقهی قم معاصر نگاه کنیم، وضعیت کاملا فرق میکند. در این مکتب، دینانت و سیاست عین هم پنداشته میشود و در زمان غیبت، فقیه جامعهالشرایط بر دیگران حق ولایت و سرپرستی دارد و حتا نماز و روزه هم سیاسی تلقی میشود،
در این نظریه، موضوع مرجعیت، قهرا با مسائل ناسیونالیسم، جغرافیا، حکومت، منافع ملی، سرنوشت یک جمعیت خاص و دیگر مسائل مرتبط باسیاست، بهمیان میآید،
در این صورت، الزاما، بحث مرجع تقلید ما یا شما مطرح شود یا اینکه از پیوند مرجعیت با مکان و مردم خاص سخن گفته میشود؛ چنان که در ترویج مرجعیت و جا انداختن مرجعیت آیتالله کابلی و نه اصل مرجعیت ایشان، نیز همین تفکر دخالت داشت؛ اما نباید از یاد برد که بهلحاظ تفکر فقهی، آیتالله محقق کابلی خود، فقیهی از فقهای مکتب نجف بود.
داکتر سید جواد سجادی
نظرات(۰ دیدگاه)