فدرالیزم شاه‌بیت منشور مقاومت

  • انتشار: ۱۷ دلو ۱۴۰۰
  • سرویس: دیدگاهسیاست
  • شناسه مطلب: 127088
افغانستان

این روزها سخن بر سر راهبرد آینده مقاومت داغ است. به نطر می‌رسد این خجسته ترین ایده‌‌ی نسلی است که تا هنوز چندین بار از جهاد مبهم و مقاومت بی برنامه شکست خورده اند. این بار بهتر است که اول، چشم انداز و راهبرد مقاومت ولو به صورت کلی، طراحی شود؛ بعد همگان در همان محور بسیج شده و به مبازره بپردازند.‌ ساختار متمرکز موجود بستر مناسب برای استبداد قومی بوده است. این ساختار با تبعیض و نیرنگ بنیان نهاده شده و تا هنوز همین‌ گونه ادامه یافته است. بدون تغییر اساسی ساختار موجود ظرفیت هیچگونه اصلاح را ندارد. طلایی ترین دوره‌ی این ساختار عصر کرزی و غنی بود. در عصر کرزی به دلیل شخصیت فهیم و هیمنه باقی مانده از پنجشیر عصر مسعود، کارمندان باقی‌مانده از حکومت ربانی در ساختار حکومت و همچنین شخصیت انعطاف پذیر کرزی وضعیت تاجیکان در قدرت قابل قبول بود؛ اما هزاره‌ها در همین دوره هم به شکل سمبلیک در قدرت حضور داشتند. جنرال‌های شان هم صلاحیت یک جنرال واقعی را نداشتند و رهبران‌شان نیز در حد ریس دفتر کرزی و معاش بگیر در صدارت بودند. دو نشانه روشن برای این مدعا این است که مدبر و خلیلی هردو از بهسود بودند، ولایت ساختن بهسود که هیچ حتی نتوانستند با فروانی کمک های خارجی چند کیلومتر سرک بهسود را پخته کاری کنند. خلیلی مجوز شهرک حاجی نبی را از شاروالی کابل گرفته نتوانست
در عین وصف باز هم شاید در حد معرفی چند وزیر، والی، معین و ریس نقش بازی می‌توانستند. اما در کل در تصمیم گیری های کلان هیچ نقش و حضوری نداشتند.
در عصر غنی وضعیت از این هم بد تر شد. در این عصر اینجانب کمی در جریان بودم.صالح و دانش هیچکدام صلاحیت تصمیم گیری‌های مهم را نداشتند. تنها در برخی ملاقات های نمایشی و سمبلیک، برای فرونشاندن نارضایتی تاجیک و هزاره راه داده می‌شدند. استاد دانش در پرداخت معاش و مصارف دفترش نیازمند نظر مساعد فضلی بود. فضلی گاهی دانش را برای پرداخت همین اندک معاش و مصارف تهدید کرده و حسابی فشار می‌داد. ازجمله در مورد تذکره الکترونیکی او را وادار به صدور اطلاعیه‌ای نمود که به مفهوم پس گرفتن سخنان‌قبلی‌اش در این خصوص بود. پس بسیار خردمندانه است که مقاومت گران، این بار مشت به تاریکی نزنند. در گام نخست خطوط کلی و اصلی مبارزات شان را روشن سازند. بخصوص اقوام ازبیک، تاجیک و هزاره، ترکمن و دیگران باید بر اصول کلی اهداف مبارزاتی خویش به توافق برسند تا گذشته‌های تلخ جنگ داخلی تکرار نشود. بدون شک یکی از این اصول که مهم ترین شان نیز محسوب می شود، ساختار فدرالی نظام آینده کشور است.ساختاری که در بسی کشورهای جهان امتحان خود را داده و موفق از آب در آمده است. شاید یکی از مهمترین نکات دیگر مبازران مقاومت پایان دادن به پروژه کوچی گری باشد. کوچی یک پروژه ظالمانه اشغال و تصرف زمین است باید هرچه زود‌تر پایان یابد. در نخستین فرمان حکومت پساطالبان باید فرمان‌های ظالمانه شاهان قبلی به نفع کوچیان لغو اعلام شود. ظاهرا استاد ربانی چند فرمان شاهی را درمورد بدخشان لعو اعلام کرده‌است؛ ای کاش تمام این فرمان‌ها را در یک فرمان لغو اعلام می‌ نمود. شاید سومین اصل مورد توافق غیر دینی بودن حکوت باشد. حکومت‌‌های دینی در تاریخ افغانستان امتحان خوب نداده اند. دین باید وسیله عبادت و پرورش و اعتلای روح افراد باشد و دنیای شهروندان باید بر اساس اصول مورد توافق همگان از طریق رای اکثریت مدیریت شود. طبیعی که در عمل هیچ کس طرفدار وضع قوانینی بر ضد دین نخواهد بود و قوانین عقلانی در کل با اصول دینی همخوانی خواهد داشت.
امیدوارم این یادداشت کمکی باشد برای بحث های بیشتر و بهتر در باره اصول مقاومت و راهبرد حکومت‌داری مطلوب در آینده کشور ما باشد.

قربانعلی تابش

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟