صلحی در راه است یا تکرار فجایع دهه‌ی هفتاد!

  • انتشار: ۹ میزان ۱۳۹۹
  • سرویس: دیدگاهسیاست
  • شناسه مطلب: 95296

در دهه‌ی هفتاد سران اقوام همیشه محروم بویژه شهید مزاری و شهید مسعود با سیاست‌های انحصار گرایانه و نسنجیده کار را به جایی رساندند که هرکدام به جای حل منازعاتشان از طریق گفتگو، برای حذف یکدیگر به استبداد تاریخی پناه بردند و استبداد تاریخی را از حواشی به متن آورند و فرصت‌های استثنایی اقوام محروم را تبدیل به چالش نمودند و ستمدیدگان تاریخ را برای مدت نامعلومی از معادلات قدرت و سیاست حذف نموده به خاک سیاه نشاندند. اشتباهاتی را که رهبران و سران تاجیک و هزاره بویژه شهید مزاری و شهید مسعود با تحمل نکردن یکدیگر و با انحصار گرایی ملی و درون حزبی و با برباد دادن فرصت‌های استثنایی و در نهایت با سقوطشان در دام استخبارات پاکستان و اطلاعات آمریکا مرتکب شدند، فراموش ناشدنی و غیر قابل جبران است.

در دهه‌ی هفتاد بود که تلاش‌های نسنجیده و نافرجام شهید مسعود به جای جستجو نمودن حامیان مناسب، صرف جلب اعتماد آمریکا گردید و مسعود به خوبی متوجه اهمیت پشتونیزم برای آمریکا و کشورهای استعماری نشد و درک نکرد که پشتونیزم مناسبترین راه برای اعمال سیاست‌های استعماری بوده و هست و استعمارگران به راحتی از آن نخواهند گذشت. مسعود درس خوبی از سیاست‌های دوران جنگ سرد آمریکا و پاکستان نگرفت.

در دهه‌ی هفتاد بود که برخی تکروی‌های دولت وقت مشکل آفرین شد و تا حدودی مسیر عدم اعتماد را باز نمود.

در دهه‌ی هفتاد بود که دولت وقت در ابتدای ورود طالبان در عرصه‌های سیاسی و نظامی، فریب خورد و متوجه نشد که جریان طالبان عملا همان نقش حزب اسلامی را دارد و بعد از شکست مهره قبلی سازمان‌های استخباراتی پاکستان و آمریکا یعنی حکمتیار پدید آمده است و یک جریان جایگزین است و بس؛ لذا به اثر خطاهای محاسباتی، به طالبان کمک نمود و باعث گسترش این جریان گردید.

در دهه‌ی هفتاد بود که توسط برخی مسئولین حزب وحدت توافقات شتابزده، غیر مصلحت اندیشانه و نسنجیده با حکمتیار رقم خورد و آن هم توافقاتی که بدون هماهنگی با شورای مرکزی و شورای عالی نظارت صورت گرفت. توافقاتی که بی‌اعتمادی درون حزبی و در نهایت از هم پاشیدگی حزب وحدت را در پی داشت.

در دهه‌ی هفتاد بود که آتش درگیری خانمانسوز ۲۳ سنبله شعله ور شد و به اقتدار احزاب شیعی پایان داد.

در دهه‌ی هفتاد بود که برخی سران حزب وحدت شاخه شهید مزاری در پاکستان با طالبان وارد مذاکره شدند که منجر به کنار آمدن با طالبان شد؛ کنار آمدنی که هم تحویل دادن همه امکانات را به طالبان در پی داشت و هم حذف کامل حزب وحدت شاخه شهید مزاری را از جغرافیای سیاسی غرب کابل.

در نتیجه همه‌ی سران اقوام محروم باختند و استبداد تاریخی برد و میدان دار شد.

با توجه به جنگ‌های قدرت در دهه‌ی هفتاد و کنارهم قرار نگرفتن اقوام محروم و پناه بردنشان به استبداد تاریخ، آیا بار دیگر پای داستان کنار نیامدن و همکاری با طالبان در میان است؟

اگر به تحولات چند روز اخیر دقت شود، احتمال تکرار فجایع گذشته دور از ذهن نیست؛ زیرا از یک طرف وزیر امور خارجه آمریکا در اظهاراتش عملا دست از حمایت نظام دموکراسی در مورد افغانستان برداشت و انتخاب نوع نظام را به طرفین گفتگو واگذار نمود که با این کار راه را تا حدودی برای ضربه زدن به جمهوریت و مطرح شدن امارت باز کرد و قدرت چانه زنی طالبان را بالا برد. از طرف دیگر خلیلزاد در قامت سخنگوی طالبان ظاهر شده با آتش بس مخالفت نمود که خود تشویق طالبان به جنگ و آدم کشی بیشتر در ایام گفتگوهای صلح در راستای کسب امتیاز زیادتر برای طالبان است. از طرفی هم حکمتیار ابراز همکاری با طالبان را داشت و طالبان را برای ائتلاف و همکاری فراخواند. مسئله‌ قابل تأمل دیگر، گفتگوهای کرزی که تا حدودی حامی برادران ناراضی بود با استاد خلیلی است؛ استاد خلیلی ای که سابقه گفتگو و کنار آمدن با طالبان را دارد و مخالفتش با استاد دانش روشن است و در تیم مخالف دولت کنونی قرار دارد. در نهایت سفر عبدالله عبدالله به پاکستان نیز درخور دقت است؛ سفر عبدالله عبدالله ای که رقیب جدی غنی و مخالف امرالله صالح بود و می‌باشد؛ به پاکستانی که حامی اصلی طالبان است.

خلاصه با توجه به تحولات اخیر، ضربه خوردن دولت کنونی همچون دولت ربانی و تکرار فجایع دهه‌ی هفتاد خیلی دور از ذهن نخواهد بود.

به هرحال امیدواریم که چنین نشود و طرفین به نتایج مطلوبی برسند تا صلحی در راه باشد نه تکرار فجایع دهه‌ی هفتاد.

محمد امین احسانی

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟