رویکرد انحصار طلبانه سعودی ها در سیاست خارجی

  • انتشار: ۵ اسد ۱۳۹۶
  • سرویس: بین الملل
  • شناسه مطلب: 27730
عربستان می کوشد، تا هژمونی خود را در منطقه جنوبی خلیج فارس به اثبات برساند، اما درصورت افزایش فشار هژمون و وجود قدرت های در دسترس حامی در برابر هژمون، واگرایی در اتحاد صورت خواهد پذیرفت.

عربستان سعودی از زمان شکل گیری رسمی، تا به امروز کمتر در تشکیل اتحاد ها و ائتلاف های پایدار موفق عمل کرده و به استثنای روابط طولانی با ایالات متحده، که شروع و ادامه آن بیش ازهرچیز متکی به کشف نفت در بیابان های شبه جزیره بوده، روابط این کشور با همسایگان و کشورهای جهان اسلامی – عربی به طور متناوب با چالش و تنش ادامه یافته است. در تازه ترین این موارد می توان به بحران روابط میان عربستان و قطر، و ظهور نشان های چالش در روابط با امارات اشاره کرد، که علی رغم حضور مشترک دو کشور در ائتلاف حمله به یمن و تحریم قطر، نشانه هایی از آغاز واگرایی در روابط دو کشور دیده می شود.
مقامات سعودی در اظهارنظرهایی به طور تلویحی هشدارهایی را به مقامات اماراتی می دهند، که از آن جمله می توان به توییت وحید العساکر، رییس دفتر ولیعهد سعودی اشاره کرد، که نوشته است:”کشورهای منطقه در یک لحظه حساس قرار دارند و ما می خواهیم که با بحران قطرطبق قوانین بین المللی عمل کنیم و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس باید سیاست خارجی خود را طبق چشم انداز شورا (همکاری خلیج فارس) هماهنگ کنند”.
این توییت اولاً این پیام را القاء می کند، که دلیل مجازات قطر تخطی از چشم انداز شورای همکاری (یعنی عربستان) است و ثانیاً به امارات و سایر کشورهای عضو شورای همکاری هشدارهایی را برای اتخاذ مواضعی متفاوت با نظر شورا منتقل می کند. در واقع مقصود عربستان سعودی از “هماهنگی با چشم انداز شورا” هماهنگی با “سیاست خارجی عربستان” در منطقه است.
در موضع گیری دیگر، عادل جبیر ضمن اذعان به وجود اختلاف میان کشورهای تحریم کننده قطر، اظهارداشت؛ اختلافات موجود میان کشورهای عربستان، امارات، بحرین و مصر از یک سو و قطر از سویی دیگر باید در چارچوب شورای همکاری خلیج فارس حل شود.
از طرف دیگر، اظهارنظرها و نامه های افشا شده از مقامات اماراتی در روزهای اخیر این گمانه را تقویت می کند، که احتمالاً منظور عادل جبیر از اختلافات بیش از همه اشاره به امارات متحده عربی است. پس از هک ایمیل سفیر امارات در واشنگتن، در آن سندی مربوط به شورای عالی امنیت امارات یافت شده، که براساس آن، هزاع بن زاید آل نهیان، مشاور امنیت ملی امارات در نامه ‌ای به سازمان امنیت امارات و دیگر سازمان‌ های امنیتی در خارج از کشور که سفارت‌ های امارات از طریق وزارت خارجه و به نمایندگی از انور قرقاش، وزیر مشاور در امورخارجه آنها را اداره می ‌کنند، خواستار تحقیق و جمع‌ آوری اطلاعاتی در مورد برخی کشورها شده است و این کشورها را تهدید هایی برای کشور امارات خوانده است. در این نامه آمده است، که ایران و عربستان بزرگ ‌ترین تهدید ها برای امارات هستند و خواستار جمع‌ آوری اطلاعات سیاسی، اقتصادی، رسانه ‌ای و حتی هسته‌ ای و شیمیایی در مورد این کشورها شده است.
در اظهارنظر دیگری که سبب شکل گیری موجی از همراهی ها و انتقاد ها در شبکه های اجتماعی کشورهای حاشیه خلیج فارس شده است، انور قرقاش، وزیر مشاور در وزارت خارجه امارات طی سخنانی در موسسه سلطنتی مطالعات بین المللی در لندن گفت: باید اعتراف کنیم که ما با کمک های مالی شخصی کشورهای خلیج (فارس) از «تروریسم» مشکل داریم. امارات خواستار نظارت شدید بر این موضوع است. وی ضمن متهم کردن عربستان به حمایت مالی شخصی از تروریسم،‌ گفت:”سعودی ها خودشان این مشکل را می دانند”.
اظهارات مقامات سعودی و اماراتی نشانه وجود کوه یخی از مشکلات در روابط دو کشور است، که گذشت زمان قسمت های بزرگ تری از آن را آشکار می سازد. به نظر می رسد درخواست ها و توقعات فزاینده سعودی ها از طرف هایی که با آنها اقدام به تشکیل ائتلاف و اتحاد می کنند، و عمدتاً استقلال آنها را در عرصه سیاست خارجی هدف قرار می دهند به مرور سبب دلسردی و واگرایی اتحاد میان آنها می شود. دقت در موضوع قطر و درخواست های سیزده گانه کشورهای تحریم کننده این کشور و اظهارات مقامات قطری در برابر آن، بیش از هر چیز نشان دهنده هدف قرار گرفتن استقلال سیاسی و حاکمیت این کشور، به ویژه در عرصه سیاست خارجی است. تحریم قطر را می توان زنگ خطری برای سایر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و به طور خاص امارات دانست، چرا که این اقدام ریاض به آنها هشدار می دهد که در صورت اتخاذ مواضع متناقض با منافع عربستان، می بایست تبعات سنگینی را متحمل شوند.
در مجموع می توان عربستان را کشوری دانست، که در ایجاد ائتلاف های پایدار و اتحاد های مستحکم با کشورهای اسلامی- عربی نا موفق بوده است. برای این رفتار سعودی ها می توان دلایل ذیل را متصور بود:
اول؛ اینکه عربستان سعودی به واسطه روابط استراتژیک و طولانی مدت با قدرت بزرگی همچون ایالات متحده، خود را از از تشکیل ائتلاف پایدار با قدرت های کوچک تر بی نیاز می بیند و به همین دلیل تنها از موضع بالا و رهبری حاضر به ائتلاف با سایر قدرتهاست.
دوم؛ اینکه فرهنگ وعقلانیت بدوی و قبیله ای در مقامات سعودی مانع از ایجاد روابط مبتنی بر احترام متقابل و به رسمیت شناختن حق حاکمیت طرف های مقابل می شود. به نظر برداشت آل سعود از اتحاد و ائتلاف، شباهت های زیادی به همپیمانی های بدوی و قبیله ای دارد به گونه ای، که در نگاه آنها قبیله ضعیف تر باید تمام و کمال در مقابل قبیله قوی تر به زانو در آمده و مطیع خواسته های آن گردد.
سوم؛ اینکه عربستان می کوشد، تا هژمونی خود را در منطقه جنوبی خلیج فارس و به طور خاص در شورای همکاری به اثبات برساند، اما برای نیل به این هدف صرفاً از “ابزارهای قدرت سخت” بهره می گیرد که این امر در بلند مدت پذیرشی توام با اکراه را به همراه دارد، که درصورت افزایش فشار هژمون و وجود قدرت های در دسترس حامی در برابر هژمون، واگرایی در اتحاد صورت خواهد پذیرفت، که مثال حاضر آن را می توان قطر دانست.
و آخر اینکه نگاه عربستان به منافع نسبی بوده به این معنا، که می خواهد به قیمت از دست رفتن منافع دیگران، خود بیشترین منافع را کسب نماید.
چنین رویکرد و سیاستی، اتحادها و ائتلافهای عربی با محوریت عربستان را دچار واگرایی و فروپاشی خواهد نمود و به مرور، کشورهای متحد، یکی پس از دیگری از چنبره و سلطه تحقیر آمیز عربستان خارج خواهند شد.

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟