روسیه، اکراین و منطق قدرت در نظام بین الملل

  • انتشار: ۳۰ دلو ۱۴۰۰
  • سرویس: بین المللدیدگاه
  • شناسه مطلب: 127560

در تحلیل رئالیستی محاسبه و تصمیم به موقع اصل اساسی انتظام بخش در امنیت بین الملل است؛ موضوعی که در سطح سیستم اگر نادیده گرفته شود می تواند جنگ هایی با مقیاس جهانی را شعله ور سازد و موازنه قدرت را بر هم زند. همانطور که ادوارد هالت کار (E. H. Carr) در کتاب “بحران بیست ساله ۱۹۱۹ تا ۱۹۳۹ ” محاسبه نادرست از قدرتیابی آلمان و پناه بردن بی فایده به دیپلماسی، حقوق بین الملل و جامعه ملل را زمینه ساز وقوع جنگ جهانی دوم بر می شمرد، اکنون نیز تاریخ روابط بین الملل به یک نقطه عطف رسیده است و انتظار محاسبه واقع گرایانه از جانب قدرتهای بزرگ با توجه به تجارب گذشته بدیهی است و چنین انتظاری باعث می شود که احتمال وقوع جنگی با مقیاس جهانی از بین برود.
تقابل روسیه و اکراین را به زبان ساده می توان یک دعوای خانوادگی بیان کرد که غرب اگر چه خود را بی تاب حل و فصل مسالمت آمیز نشان می دهد و پایبندی به آتش بس و توافق مینسک ۲۰۱۵ را ملاک قرار داده است اما به خوبی آگاه است که هر چه بحران عمیق تر شود و به جنگ بینجامد گزینه های غرب برای مداخله محدودتر خواهد شد و مساله خانوادگی به شیوه روسی و احتمالا با مدلی شبیه الحاق کریمه حل خواهد شد. اما تصمیم محاسبه گرایانه غرب افزایش حداکثری فشار بر روسیه برای موازنه سازی است و آنچه اهمیت ندارد سرنوشت اکراین و اکراینی است. در واقع در تقابل روسیه ، اکراین و غرب تراژدی مربوط به اکراین است که در یک بازی دو سر باخت قرار گرفته است.
تجربه کریمه نشان داد که علی رغم مخالفت قدرتهای غربی اما این حق وتو روسیه در شورای امنیت بود که جلوی هر گونه اقدام جمعی را گرفت و در نهایت بهشت کریمه که در سال ۱۹۵۴ از جانب نیکیتا خروشچف رهبر وقت شوروی کمونیستی ( ۱۹۵۳-۱۹۶۴) که خود اصالتی اکراینی داشت به اکراین هدیه شده بود، در نهایت پس از همه پرسی الحاق در مارچ ۲۰۱۴ پس گرفته شد.
روسیه پس از سال ۲۰۰۰ و با روی کار آمدن پوتین به تدریج قدرت از دست رفته اتحاد جماهیر شوروی را بازیابی نمود و در ورژن جدید ساختارهای اقتصادی و امنیتی را به روز کرد و آهسته آهسته به جایگاه موازنه بخشی با آمریکا رسید و در حالیکه چین علی رغم رشد اقتصادی به جهت فقدان تجربه هنوز سرشت تهاجمی یک قدرت بزرگ را کسب نکرده است اما این روسیه است که بر اساس منطق موازنه سازی عمل می کند و بی واهمه نمایش قدرت می دهد. اگر چه آمریکا و قدرتهای غربی در شرق اروپا با حمایت از انقلاب های رنگی و بازی با کارت های عضویت در ناتو و اتحادیه اروپا به دنبال تضعیف روسیه بوده است اما به خوبی از پتانسیل واکنش روسیه نیز آگاهی دارند و مهمترین مولفه بازدارنده آنها در نهایت رژیم های تحریم خواهد بود و واضح است که با توجه به محدودیت های اعمال چنین رژیم هایی برای یک قدرت بزرگ از هم اکنون ناکارآمدی رژیم های تحریم نیز ملموس است. بنابراین روسیه کاملا از دست باز خود در تقابل با اکراین آگاه است و درنهایت آنچه آسیب می بیند حکومت متمایل به غرب اکراین است که هزینۀ موازنه روسیه و غرب می شود. در بحران کریمه نیز حکومت مرکزی اکراین بازنده اصلی بود که باعث شد در واکنش به آن در منطقه دنباس در شرق اکراین که اکثریت روسی تبار جمعیت آن را تشکیل می دهد، دو جمهوری خودخوانده “جمهوری خلق لوهانسک” و “جمهوری خلق دونتسک” اعلان موجودیت کند و بیش از پیش یکپارچگی اکراین در معرض خطر قرار گیرد. آنچه از آینده تقابل روسیه و اکراین می توان تحلیل کرد این است که حتی در صورت وقوع جنگ نیز روسیه در حاشیه امن قرار خواهد داشت و غرب در جنگ رسانه ای و توسل به رژیم تحریم ها کاری از پیش نخواهد برد. در مورد اکراین نیز تجربه تکرار خواهد شد و حکومت غرب گرای اکراین باید در نظر داشته باشد که کشورهایی که از لحاظ جغرافیای سیاسی در معرض گسست های سیاسی و اجتماعی ژرف هستند باید در مواجهه با قدرتهای بزرگِ دوست و دشمن با احتیاط برخورد کنند و نوعی موازنه مثبت در سیاست خارجی را پیشه کنند، آنچه اکراین در گرایش به غرب و فاصله گرفتن از روسیه انجام داد گناه نابخشودنی بود که تاوان آن را اکنون باید پس بدهد. چنین سناریوی مبتنی بر منطق قدرت در نظام بین الملل برای هر کشور مشابه دیگر نیز صادق است.

محمد موسی جعفری

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟