روایت جالب 6 انسانی که مرگ را تجربه کردند!

  • انتشار: ۵ ثور ۱۳۹۸
  • سرویس: گوناگون
  • شناسه مطلب: 58785

تا به حال به این فکر کرده اید که اولین دقایق و لحظات پس از مرگ چه می شود ؟ فرد چه می بیند و چه می شنود ؟ کجا و چطور می رود ؟

تعداد معدودی از انسان ها می توانند به این سوال پاسخ دهند که پس از مرگ چه اتفاقی می افتد ؟

از نظر پزشکی مرگ چیزی است که همه آنرا به خاطر دارند و آنگونه که معلوم است ، دو غول بزرگی که ممکن است ما را بترسانند مرگ و مالیات می باشند . بطور کلی مفهوم مرگ یکی از آخرین اسرار زندگانی می باشد که ما به آن پی می بریم ( تاکید می شود از آخرین اسرار زندگی – صرف نظر از پیشرفت های علمی بزرگ خود ) .

به نوشته نمناک،تنها بینش و تصور ما از فردی که مرده این است که او جان ندارد و تنها از یک جهانی به جهانی دیگر منتقل شده است.

در ادامه این مطلب صحبت های افرادی را می شنویم که آنها یکبار مرگ را تجربه کرده اند و دوباره به زندگی برگشتند.

زنده شدن بعد مرگ و لحظات کوتاه بعد از مرگ از زبان افرادی که به زندگی بازگشتند.

1-مانند خواندن یک کتاب

5 سال پیش monitormonkey تحت عمل های جراحی بزرگی قرار گرفت که منجر به مرگ او به مدت چند دقیقه شد و پس از به هوش آمدن گفت:”من در جایی مانند فضا بیدار شدم اما هیچ گونه ستاره یا نوری وجود نداشت و حالتی شناور مانند داشتم و حرف نمی زدم و تنها فقط آنجا بودم.

من نه گرمم بود و نه سردم!نه گشنه بودم نه خسته! یک حس خنثی طوری داشتم . احساس می کردم که یک نور و عشق حقیقی در اطراف من وجود دارد با اینکه هیچ تمایلی نداشتم و هیچ نیازی در خودم مشاهده نمی کردم و به تمام زندگانی ام فکر می کردم و همانند احساس خواندن یک کتاب بود و من نیز خواننده این کتاب! این دوران هرچه بود ، توانست تغییراتی در من ایجاد نماید و هنوز هم نسبت به مرگ ترس دارم ولی نسبت به اتفاقاتی که بعد از آن می افتد نگران نیستم ” 


 2-ملاقات شخصی عزیز و دوست داشتنی

“اسچینیدا” فردی می باشد که از موتور خود به زمین پرتاب شد در حالی که با سرعت 50 مایل برکیلومتر در حال حرکت بود و زمانی که به بیمارستان رسید مرده بود . وقتی او در جاده دراز کشیده بود تا آمبولانس برسد ،شخصی را که می شناخت ، صدا می زد.”من فقط به خاطر می اورم که در یک پیاده رو بودم و همه چیز به آرامی سیاه و سیاه تر می شد. تنها دلیل اینکه خوابم نگرفت این بود که احساس می کردم برای ملاقات کسی آمده ام و یک لحظه عجیب و غریبی را احساس می کردم . سپس یکی دست بر روی کلاه ایمنی من گذاشت و کلاه ایمنی را از روی سرم برداشت و بعد از باز کردن کلاه برادرم را دیدم و این برای من تعجب آور بود چرا که برادر من چندین سال پیش فوت کرده بود و متاسفانه جزئیات بیشتری را به یاد نمی آورم…”

تنها دلیل اینکه خوابم نگرفت این بود که احساس می کردم برای ملاقات کسی آمده ام و یک لحظه عجیب و غریبی را احساس می کردم . سپس یکی دست بر روی کلاه ایمنی من گذاشت و کلاه ایمنی را از روی سرم برداشت و بعد از باز کردن کلاه برادرم را دیدم و این برای من تعجب آور بود چرا که برادر من چندین سال پیش فوت کرده بود و متاسفانه جزئیات بیشتری را به یاد نمی آورم…”

شخصی را که می شناخت ، صدا می زد.”من فقط به خاطر می اورم که در یک پیاده رو بودم و همه چیز به آرامی سیاه و سیاه تر می شد . تنها دلیل اینکه خوابم نگرفت این بود که احساس می کردم برای ملاقات کسی آمده ام و یک لحظه عجیب و غریبی را احساس می کردم . سپس یکی دست بر روی کلاه ایمنی من گذاشت و کلاه ایمنی را از روی سرم برداشت و بعد از باز کردن کلاه برادرم را دیدم و این برای من تعجب آور بود چرا که برادر من چندین سال پیش فوت کرده بود و متاسفانه جزئیات بیشتری را به یاد نمی آورم…”


3- یک باغ با عجایب مختلف

در حالیکه بسیاری از کاربران مرگ خود را به عنوان یک حادثه چند ثانیه ایی یاد می کنند ، با افرادی که به مدت چندین دقیقه فوت می کنند بسیار متفاوت است . اینک روایت شخص دیگری را که به مدت چند دقیقه فوت شده بود را بخوانید.”من به یاد می آورم که به پشت کنار آب دراز کشیده بودم و این آب به آرامی سیاه می شد .ناگهان کاملا سیاه شد و من به باغ خیره شده بودم . لازم به ذکر است که بگویم این باغ پراز گل نبود و اشغال و علف های هرز در آن بود . همچنین یک زمین بازی بود که یک دختر و یک پسر در حال بازی کردن در آن جا بودند . توصیف این بخش کمی سخت است چرا که یک احساسی همانند این داشتم که هم می توانم در این مکان بمانم و هم می توانم این مکان را ترک کنم ، اما هر بار که سعی می کردم ترک کنم نمی توانستم ترک کنم . من تمام دلایل برگشتم را به یاد آوردم و گفتم که من می خواهم برگردم تا مادرم را تنها نگذارم و سپس روحم به بدنم بازگشت درحالیکه به مدت 6 دقیقه اصطلاحا مرده بودم”


  4-چرت زدن

آن گونه که می توان حدس زد یک نوجوان نمی تواند مفهوم مرگ را بداند . یک کودکی که برای شیمی در مانی آمده بود شروع به خون ریزی از بینی کرد و با مقداری عفونت به مدت چندین دقیقه فوت شد اما خوشبختانه مجددا به هوش آمد و به خوبی آنرا توصیف کرد .”بدترین بخش از همه این موارد ، این بود که این فضا بسیار آرامش بخش بود . این مانند این است که شما هر روز صبح ساعت 7 دکمه چرت زدن موبایلتان را بزنید و بعد از به یاد آوردن اینکه وقت کار شما است یا وقت مدرسه شما است باید فورا از جایتان برخیزید و به آنها بپردازید ، برای من دقایق کوتاه مرگ مثل چرت زدن سپری شد که در میان آن آرامش عذاب آور هرلحظه احساس می کردم باید از خواب بیدار شوم و می خواستم به زور هم که شده خودم را از خواب بیدار کنم”


5-آیا این مانند جیغ کشیدن است؟

از زبان یکی دیگر از افرادی که فوت شده و مجددا زنده شده است می خواهیم تصویری که او مشاهده نموده را بیان کنیم .”در سال گذشته یک حمله قلبی داشتم و قلبم سه بار در اتاق اورژانس ایستاد . ظاهرا هر بار که ایست قلبی می کردم ، این احساس را داشتم که همانند یک شوخی است و هیچ چراغ یا نوری را نتوانستم مشاهده کنم و این احساس تنها همانند خواب بود . در حقیقت مرده بودم اما احساس می کردم خواب هستم.

 6-چیزی بعد از مرگ به یاد نیاوردم!

در اثر تصادف یکی از شهروندان ، به مدت چند دقیقه فوت شده و بعد از زنده شدن گفت:که هیچ چیزی مشاهده نکرده است و تنها خاموشی مطلق را دیده بود و این می تواند به دلیل زمان اندکی که او فوت شده بود و نتوانسته بود چیزی را درک کند باشد.

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟