دیپلوماسی پشتون افغانستان
- انتشار: ۵ حمل ۱۳۹۶
- سرویس: تیتر 2سیاست
- شناسه مطلب: 20057
از زمان شکلگیری حکومت وحدت ملی در سال ۲۰۱۴، کابل «دیپلوماسی پشتون» را بهمثابهی ابزاری استفاده کرده است تا رابطهی دوجانبهی افغانستان-پاکستان را به مسیر اولیه بازگرداند و زمینه را برای شروع مجدد گفتوگوهای عادی رسمی فراهم سازد. حکومت افغانستان همچنان در صدد جلب حمایت گروههای ناسیونالیست و مذهبی پشتونهای پاکستان بهعنوان تسهیلکنندگان و اعتمادسازان روند صلح افغانستان است.
با این حال، «دیپلوماسی پشتون» تنها منحصر به حکومت موجود نیست. کابل از پیش از تشکیل پاکستان تا حالا با کارت پشتون بازی میکند. در جریان بازی بزرگ قرن ۱۹، انگیزهی آشکار پشت سر دیپلوماسی پشتون برای بهبود روابط دوجانبه نبود، بلکه برای اعمال فشار بر امپراتوری بریتانیا بهواسطهی کمک و حمایت از جنبشهای پشتون در مناطق قبیلهیی تحت کنترل بریتانیا بود. رهبران افغان بهعنوان بخشی از این سیاست به قبایل وزیر، محسود، شیرانی و چندین قبیلهی دیگر پشتون برای زندگی در افغانستان با مالکیت اسناد قانونی تابعیت دادند. حمایت کابل از شورشهای ضدبریتانیایی مبتنی بر ناسیونالیزم قومی پشتون و مفهوم «پشتونوالی» بود. پشتونوالی کد نانوشتهیی که پشتونها را هدایت میکند، مفاهیم دیگری مانند ملمستیا (مهماننوازی)، نانواتی ( پناهندگی)، ننگ (غیرت)، میرانه (مردانگی) و نیاو او بدال ( عدالت و انتقام) را نیز شامل میشود. تحت چتر پشتونوالی، کمک به افراد متجاوز (حتا شورشیان) و عدم کمک به ضعیفان ناروا است.
ظهور پاکستان و کارت پشتون کابل
بعد از ظهور پاکستان در سال ۱۹۴۷ کابل تلاش کرد تا از حقوق پشتونهای پاکستان برای خودمختاری محافظت کند و نگرانیهای خود را از نقض حقوق بشری ناسیونالیستهای پشتون توسط ادارات امنیتی پاکستان اظهار کرد. افغانستان مخصوصاً در دوران حکومت نظامی ایوب خان در ارتباط با حقوق پشتونهای پاکستان معترض بود، زمانی که مقامهای پاکستانی بهگونه منظم رهبران پشتون مانند خان عبدالغفار خان و صمد خان اچکزی را تنها بهخاطر دیدگاههای سیاسیشان دستگیر و زندانی کردند: در درجهی نخست خواست آنان برای پشتونستان مستقل و بعداً خودمختاری و حاکمیت محلی.
دپیلوماسی پشتون کابل، برای دستیابی به دو هدف طراحی شد: اول، برای بهدست آوردن حمایت از عدم بهرسمیت شناختن خط دیورند، خط سرحدی میان افغانستان و پاکستان و دوم برای تقویت «پشتونستانخواهی» (پان- پشتونیزم). اولی هنوز هم پالیسی افغانستان است، در حالیکه دومی بیشتر دکترین سیاست خارجی عصر جنگ سرد بود و بهطور عمومی از سیاست امروز افغانستان حذف شده است. تحت همین پالیسی، در جریان جنگ سرد، حکومت افغانستان ناسیونالیستهای پشتون ( همراه با ناسیونالیستهای بلوچ مانند نواب خیر بخش مری) را حمایت کرد. کابل به آنها پناهندگی، شهروندی، پناهگاه و حتا عروس داد (بهعنوان نمونه جمعه خان صوفی همراه با دختر سلیمان لایق شاعر پشتو و وزیر پیشین افغانستان ازدواج کرد). مشهورترین اینها که در افغانستان پناه گرفتند عبدالغفار خان، فتیح الملک ننگ یوسفزی، اجمل ختک، جمعه خان صوفی و ایوب اچکزی بودند.
علاوه بر الزامات ژئواستراتژیک، کابل به ناسیونالیستهای پشتون کمک کرد زیرا خود را مدافع پیشگام منافع پشتونها در خارج میدانست. علاوه بر ابعاد قومی، سیاست خارجی افغانستان یک بعد اخلاقی نیز داشت که با پشتونوالی هدایت میشد.
حامد کرزی و پشتونهای ناسیونالیست پاکستان
در دورهی پساطالبان، حامد کرزی دپیلوماسی پشتون با پاکستان را بهخاطر بنیادگرایی و ناامنی در هر دو طرف خط دیورند، احیا کرد. کرزی تلاش کرد تا پشتونهای هر دو طرف مرز را متقاعد کند تا در لویه جرگهیی (مجمع بزرگان) جمع شده و در مورد آیندهشان تصمیم بگیرند، از آنجا که پشتونهای افغانستان و پاکستان هر دو مردمیاند که از «جنگ با ترور» و پدیدهی «جهادی» بیشترین تاثیر را پذیرفتهاند. بعد از مخالفتها و مشکلات زیاد در چندین نشست با طرف پاکستانی، با فشار و حمایت واشنگتن، بیش از ۷۰۰ عضو از افغانستان و پاکستان در لویهجرگهی صلح که از تاریخ ۹-۱۲ اگوست ۲۰۰۷ در کابل برگزار گردید، شرکت کردند. جرگهی صلح، راه را برای جرگگی (جرگههای خرد) باز کرد که در سال ۲۰۰۸ طالبان را به گفتوگوهای صلح فراخواندند. لویهجرگهی سال ۲۰۰۷، راه را برای لویهجرگهی دیگر در سال ۲۰۰۹ در افغانستان باز کرد که بعداً به حکومت افغانستان توصیه کرد شورای عالی صلح را برای پروسهی صلح افغانستان ایجاد کند.
کرزی مکرراً از ناسیونالیستهای پشتون دعوت میکرد که از کابل دیدن کنند و دربارهی بنیاد گرایی در قلمرو پشتونها، گفتوگو کنند. حکومت او چندین کنفرانس ملی و بینالمللی را دربارهی ناسیونالیستهای پشتون مانند خان عبدالغفارخان، غنی خان و اجمل ختک برگزار کرد. بهعنوان بخشی از این برنامه، کابل همچنین از بسیاری از نوازندگان، هنرمندان، دانشگاهیان، روزنامهنگاران، چهرههای جامعهی مدنی پشتون را به افغانستان دعوت کرد تا ارتباطات میان مردمان دو طرف و قدرت نرم افغانها را افزایش دهند. بهطور عمومی، با این حال گروههای مذهبی پشتون به کابل نیامدند- احتمالاً بهدلیل ارتباط با طالبان افغان و مخالفت با حضور نظامی ایالات متحدهی امریکا.
با این وجود رفتار کرزی در مقایسه با پالیسی فعال پشتونستان داود خان رییسجمهور پیشین افغانستان، واکنشی و پاسخ به اعمال پاکستان بود. دیپلوماسی پشتون کرزی، نتیجهی مطلوبی در پی نداشت، اما در بالا بردن قدرت نرم در میان ناسیونالیستها و گروههای پشتون موثر بود. این چهرهها توانستند در تضاد با پالیسی پاکستان در افغانستان صحبت کنند. اما از طرف دیگر، این پالیسی روابط دوجانبه میان کابل و اسلامآباد را بهبود نبخشید- به جای آن این امر نگرانیهای پاکستان را تشدید کرد.
پالیسی پشتون اشرف غنی
اشرف غنی بهعنوان یک دانشگاهی و مورخ، بهگونهی انتقادی تاریخ دوصد سال اخیر افغانستان را مطالعه کرده است. در دورهی پس از جنگ سرد و در جریان جنگهای داخلی افغانستان، در مصاحبههای خود با بخش دری و پشتوی بیبیسی، او پاکستان را بهعنوان کشوری مشخص کرد که میتواند بیش از هرکسی دیگر بر صلح در افغانستان نفوذ داشته باشد. بنابراین، زمانی که او به ریاستجمهوری رسید، تلاش کرد تا روابط خوبی با قدرتمندترین خانهی قدرت در پاکستان، یعنی ارتش پاکستان برقرار سازد. او پروتوکل دیپلماتیک افغانستان را شکست و از ستاد کل ارتش پاکستان در راولپندی دیدار کرد، تاج گل در بنای یاد بود شهدا گذاشت و بر مزار آنان فاتحه خواند. برای دادن سیگنالهای مثبت و افزایش اعتماد ارتش پاکستان، او درخواست سلاحهای سنگین از هند را به حال تعلیق درآورد و دانشجویان افغانستان را برای آموزش به پاکستان فرستاد. در آن زمان (و هنوز امروز) چنین پیشدستی بهسوی پاکستان بهمثابهی یک انتحار سیاسی بالقوه، یک قمار بزرگ برای رهبران افغان نگاه میشود. غنی تمام اینها را انجام داد تا پاکستان را متقاعد کند در روند صلح در افغانستان از طریق نفوذ بر طالبان برای ورود آنها برای مذاکرات صلح با کابل، حمایت کند.
علاوه براین، همانند اسلاف خود غنی ناسیونالیستها و گروههای مذهبی پشتونهای پاکستان را دعوت کرد تا از کابل دیدن کنند. اگرچند، تنها نمایندگان گروههای ناسیونالیست (مانند محمود خان اچکزی، افراسیاب ختک و آفتاب احمد خان شیرپاو) در جنوری ۲۰۱۵ به کابل آمدند، جایی که آنها با غنی، کرزی، حنیف اتمر مشاور امنیت ملی، عبدالله عبدالله رییس اجراییه و دیگران ملاقات کردند. یکبار دیگر، رهبران گروههای مذهبی پشتون به افغانستان نیامدند.
در پاسخ به پیشدستیهای غنی، پاکستان بهگونهی رسمی وعده سپرد که طالبان را در ماه فبروروی و بعداً ماه مارچ سال ۲۰۱۵، پشت میز مذاکرات صلح خواهد آورد، اما ناکام شد. این بیاعتمادی را میان کابل و اسلامآباد افزایش داد و بنابراین پاکستان در شرف از دست دادن فرصت تاریخی برای رابطهی مناسب با همسایهی خود قرار گرفت. در این زمینه، یک کنفرانس بینالمللی دربارهی افضل خان لالا یکی از رهبران ناسیونالیست پشتون در ماه نوامبر ۲۰۱۵ در کابل دایر گردید و حکومت افغانستان یک هیأت ده نفری را برای شرکت در این کنفرانس دعوت کرد. براساس گفتههای افراسیاب ختک، غنی این هیت را دعوت کرد تا «نظرات آنان را برای بهبود روابط دوجانبه و صلح منطقه بگیرد» بهخاطری اینکه «رهبران افغان به دیدگاههای رهبران پشتون پاکستانی باورمند اند و رهبران قبایلی به حفظ صلح کمک میکنند». هیات پشتون همچنان پیام مخصوص نواز شریف صدراعظم پاکستان را به کابل آورده بود که بهدنبال متقاعد کردن غنی برای ملاقات با او در حاشیهی کنفرانس تغییرات اقلیمی پاریس در دسامبر سال ۲۰۱۵ بود. این پیام شایعات و گزارشهای رسانهیی را به دنبال خود داشت که گویا غنی از ملاقات با شریف سر باز زده است. ناسیونالیستهای پشتون قادر بودند تا غنی را متقاعد کنند تا نخستوزیر پاکستان را در پاریس ملاقات کند. دیده شد در آن گفتوگوها غنی و شریف توافق کردند گفتوگوهای چهارجانبهی متشکل از ایالات متحده، چین، پاکستان و افغانستان برای پیشبرد روند صلح در افغانستان آغاز شود.
با این حال، در سال ۲۰۱۶ تلاشهای گروه همکاریهای چهارجانبه یکبار دیگر از دستیابی به نتایج مطلوب برای غنی ناکام شد و رابطهی کابل- اسلامآباد با درگیری مرزی در تورخم و چمن بدتر شد. در جواب، حکومت افغانستان حالا رویکرد دوجانبهیی را در دیپلماسی پشتون پیگیری میکند: تلاش میکند نهتنها تنشها میان کابل و اسلامآباد کاهش یابد، بلکه همچنان میخواهد گروههای مذهبی پشتون را متقاعد کند تا بر تفکر طالبان در خصوص گفتوگو با حکومت افغانستان نفوذ کنند. عمر زاخیلوال سفیر افغانستان در پاکستان دوبار ملا سمیع الحق یک رهبر مذهبی پاکستان را که به «پدر طالبان» معروف است، ملاقات کرده است. براساس اطلاعات یک منبع پاکستانی که در رسانههای پاکستان نشر شد، در این گفتوگوها سفیر افغانستان «بهطور عمده روی دو موضوع صحبت کرد. او از مولانا میخواهد تا نقش «بزرگتری» را برای کاهش تنشها میان افغانستان و پاکستان بازی کند و از نفوذ خود برای تشویق طالبان برای پیوستن به مذاکرات صلح استفاده کند». منابع میافزایند که «مولانا سمیع الحق از حمایت خود برای مذاکرات سیاسی اطمینان داده است». بعداً زاخیلوال زمینهی یک مکالمهی تلفنی ۳۰ دقیقهیی میان غنی و سمیع الحق را فراهم کرده است. رییسجمهور افغانستان از مولانا خواست تا نقشی را در روند صلح افغانستان ایفا کند، زیرا او نهتنها مورد احترام طالبان است بلکه بسیاری از افغانها نیز او را «یک معلم میشمارند» و به او احترام دارند.
افزون بر این، زاخیلوال سیاستمداران پشتون، هم رهبران مذهبی و هم ناسیونالیستها را در ماه دسامبر ۲۰۱۶ در اسلامآباد ملاقات کرده است. هدف آشکار این گفتوگوها این بود تا از این رهبران پشتون دعوت کند تا نقشی را برای ایجاد پلی بر سر شکاف میان افغانستان و پاکستان ایفا کنند. برنامه است که اول یک هیأت افغانستان از پاکستان دیدار کند، در بازگشت یک هیأت پاکستانی متشکل از اکثر پشتونها از کابل دیدار خواهد کرد و تلاش میکنند تا تنشها میان کابل و اسلامآباد را کاهش دهند.
غنی تلاش میکند تا از پشتونهای ناسیونالیست و مذهبی پاکستان بخواهد که نهتنها بر طالبان نفوذ کنند، بلکه تنها بهعنوان مقیاس اعتمادسازی عمل کنند تا روابط دوجانبه دوباره ساخته شود. هدف او این است که نهتنها بر پاکستان فشار وارد کند و یا تهدید کند، بلکه میخواهد رابطه را به مسیر آن باز گرداند.
احمد بلال خلیلی/ ترجمه: قدرت الله احمدی
منبع: اطاعات روز
نظرات(۱ دیدگاه)