دو دهه پس از شهید مزاری؛ چه باید کرد؟

  • انتشار: ۲۲ حوت ۱۳۹۸
  • سرویس: دیدگاهسیاست
  • شناسه مطلب: 81107

هزاره ها این روز ها که افغانستان آبستن تحولات جدید و پیچیده و مبهم است، روزهای دشوار و پر چالش را سپری می کنند. از یک سو، استحکام درونی جامعه هزاره شکننده است‌ و از سوی دیگر ، شقاق و نفاق مانند موریانه قوت و قوام سیاسی این مردم را با عناوین مختلف، موهوم و کاذب، به چالش فرا می خواند.

دست و پا زدن در این وضعیت، در شرایطی است که حضور جامعه بین المللی و داعیه داران حقوق بشر و دموکراسی، نه تنها از درد و رنج شهروندان افغانستان خصوصا هزاره ها نکاسته، که در نگاه بلند مدت و راهبردی، دست مردم را از پشت بسته و خلع سلاح کرده است. چند سال است که مردم افغانستان به صورت عام و هزاره ها به صورت ویژه و خاص با روی کار آمدن حکومت نامیمون موسوم به وحدت ملی، در کوچه و خیابان، مساجد و معابر، دانشگاه و ورزشگاه قربانی می شوند؛ این اتفاق ها و فجایع درست پیش چشمان جامعه بین المللی، رخ می دهد. اکنون پرسش این است که تا کی این روند سلاخی مردم افغانستان بویژه هزاره ها ادامه می یابد.

بزرگان جامعه هزاره و خانواده بزرگ شیعه برای غلبه بر این وضعیت بغرنج و تحقیر کننده، چه تدابیری سنجیده اند؟ در صورت تداوم این وضعیت، آیا هزاره ها کماکان سیاست سکوت و صبر را پیشه خواهند کرد؟

پاسخ همه این پرسش ها هنوز مبهم است؛ تنها یک چیز روشن است و آن این که هزاره ها دو دهه پس از شهادت مزاری، به عنوان یک گروه قومی- مذهبی تاثیر گذار در عرصه سیاست افغانستان، اکنون نیازمند تغییر استراتژیک در رویکرد است. نخبگان هزاره باید برای نجات از وضعیت دشوار موجود، واقع گرایی را در بازی های سیاسی مد نظر قرار دهند. آرمان گرایی موهوم، بزرگ ترین آسیب سیاست ورزی هزاره ها طی هجده سال حضور غرب و جامعه جهانی در این کشور بوده است. کجاست پروژه های بازسازی و نوسازی جامعه جهانی در مناطق مرکزی؟ کجاست تدابیر نظامی و امنیتی آنان و حکومت مورد حمایت شان تا جلو کشتار بی رحمانه دشمنان هزاره را بگیرند؟

واقع گرایی سیاسی به ما الزام می کند تا ضمن تعامل درست و منطقی با جامعه بین المللی، به فکر تولید فشار بر آنها و حکومت مورد حمایت شان باشیم. مطمئن باشید که در نگاه رئالیستی، تنها در این صورت است که صدای مظلومیت جامعه هزاره و شیعه شنیده خواهد شد؛ زیرا منطق حاکم بر روابط بین الملل بر اساس قدرت و زور شکل گرفته است. پس بیایید در کنار تحرکات مدنی، به خاطر پیشگیری از حمله دیگران در صدد افزایش قدرت خود باشیم. تلاش برای کسب قدرت در وضعیت آنارشیک همیشه جاری در این سرزمین، نیاز راهبردی این مردم ستمدیده است. ماهیت آشوب زدگی تاریخی چنین الزامات را بر ما تحمیل می کند. سیاست حذف، تضعیف و تخویف هزاره ها از سوی دشمن را جدی بگیریم. تا زمانی که هزاره، نماینده قدرت نباشد، جدی پنداشته نخواهد شد و بازیگر تعیین کننده به شمار نخواهد رفت. شهید مزاری در پی چنین هدفی بود؛ او می خواست هزاره ها در کنار سایر اقوام، تصمیم ساز باشد.

اکنون به رغم جدال سیاسی در کابل، با امضای توافق نامه صلح، نظم جدید و دوره گذار آمدنی است؛ برای نقش آفرینی در این دوره آمادگی بگیریم تا در آینده نه چندان دور، دچار روزمرگی و سرگردانی استراتژیک نشویم. ورود به حوزه تازه کنشگری پس از توافق دوحه، نیازمند برنامه ریزی راهبردی است. این برنامه ریزی باید معطوف به پهنه وسیعی از تحولات منطقه و فرا منطقه باشد. مراقب باشیم تا در دام استراتژی مهار هزاره که از سوی دشمن طراحی شده، قرار نگیریم. هر نوع اقدام هیجانی و احساسی، بازی در زمین طراحی شده دشمن است.

معنای این سخن این است که هزاره ها در عین تلاش در راستای تکوین یک هویت ملی مدرن، جایگاه سیاسی و قومیتی خود را تقویت کنند. نسل جوان و نخبه هزاره در عین حال که نباید در پازل تشدید تنش و تقابل با جامعه بین المللی قرار گیرند، باید از طریق زایش و آرایش جدید، بر جامعه جهانی تولید فشار کنند تا در تعامل و بازی جدی گرفته شوند. هدف غایی ما همان گونه که شهید مزاری گفت و برای آن رزمید و در نهایت در این مسیر به شهادت رسید، این است که در تصمیم سازی و تصمیم گیری شریک باشیم و با دیگران برابر و برادر. دست یابی به این هدف، در صورتی که به تعبیر کسینجر” کنش استراتژیک” را در بازی های سیاسی مدنظر قرار دهیم، رویا نخواهد بود. زیرا مزاری به ما آموخت که در صورت انسجام، ما می توانیم قدرتی معادل قدرت دیگران، تولید کنیم و یک طرف قضیه افغانستان باشیم. اکنون که ماهیت دشمن بیش از هر زمان دیگر برای مردم ما آشکار شده است، امکان بازآفرینی قدرت در جامعه هزاره و شیعه وجود دارد؛ مشروط بر این که راه را گم نکنیم و دچار فروکاست سپهر سیاست و قدرت هزاره به حلقه و گروه خاص نشویم. استادمزاری در شرایطی نقشه های دشمنان مردم ما را یک تنه به هم ریخت که وضعیت مطلوب امروز را نداشت.

اکنون که جامعه ما از سطح آگاهی نسبتا مطلوبی برخوردار است، با الهام از مدرسه فکری مقاومت مزاری، همراه با درایت و هوشیاری سیاسی می توان در برابر هرنوع استبداد و انحصار ایستاد و از مواضع هجومی تر با دشمنان سخن گفت. مزاری تا اخر، اعتماد مردم را به همراه داشت، کنشگران کنونی ما نیز این سرمایه اجتماعی را باید بفهمند و پاس دارند. در پایان فرا رسیدن سالروز شهادت شهید وحدت ملی را به مردم افغانستان تسلیت می گویم.

دکتر عبدالطیف نظری

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟