دولت ترامپ به دنبال لایه جدیدی از جنگ نیابتی در منطقه است

  • انتشار: ۱۳ سرطان ۱۳۹۶
  • سرویس: بین الملل
  • شناسه مطلب: 27326
ترامپ-و-بن-سلمان

دونالد ترامپ بازیگری دامنه داری را در منطقه غرب آسیا شروع کرده و سیاست های مختلفی را به کار گرفته است. آیا می توان برنامه ها و سیاست های مختلف ترامپ در غرب آسیا را تحت راهبردهای منسجمی تعریف کرد؟ در واقع راهبرد دولت ترامپ در این منطقه چیست؟ چه برنامه هایی در سر دارد و چشم انداز موفقیت یا شکست آنها چگونه ارزیابی می شود؟

هادی محمدی، کارشناس مسائل منطقه در گفتگوی تفصیلی با گروه بین الملل بصیرت، ابعاد مختلف راهبرد و برنامه های ترامپ در منطقه را بررسی کرده و درباره میزان موفقیت آنها توضیح می دهد:

راهبرد ترامپ در سطح منطقه غرب آسیا را چگونه ارزیابی می کنید؟

راهبرد ترامپ در سطح منطقه در هفت بُعد مورد ارزیابی قرار می گیرد:

بُعد اول: راهبرد ترامپ در سطح منطقه به خصوص غرب آسیا را می توان یک راهبرد ایران محور ارزیابی کرد. سیاست و راهبرد ترامپ بر اساس نیازهای راهبردی آمریکا در قبال غرب آسیا تنظیم شده است. این موضوع دارای چهار لایه اصلی است:

لایه اول: آمریکای ترامپ باید دست به یک امنیت سازی جدید برای رژیم صهیونیستی بزند.

لایه دوم: آمریکای ترامپ باید اهرم های جغرافیایی به دست بیاورد تا بتواند وضعیت خودش را به یک بالانس و موازنه جدید تغییر دهد.

لایه سوم: آمریکای ترامپ باید شبکه شرکای منطقه ایی خودش را بازسازی و تقویت کند.

لایه چهارم: آمریکای ترامپ دست بر سرمایه های مالی و انرژی منطقه بگذارد.

این راهبرد با این چهار پیش فرض، نیازهای اساسی راهبرد آمریکا است، که دارای بخش های زیر می باشد:

بخش اول: ترامپ اساس راهبردش را با موج جدیدی از ایران هراسی شروع کرده است، که با متمرکز شدن بر روی شاخص های توانمندی های ملی و منطقه ایی ما، سیاست جدید تحریم آمریکا را در قالب قانون S722 که قانون تحریم های مادر نام دارد، دنبال می کند.

بخش دوم: در بخش داخلی، دونالد ترامپ تلاش می کند از طریق تمرکز بسیار آشکار بر روی جریان های لیبرال داخلی یک سیاست علنی براندازی را به اجرا بگذارد، که این موضوع را از زبان وزیر خارجه آنها شنیدیم.

بخش سوم: در بخش منطقه ای به دنبال جنگ طایفه ایی و مذهبی است و حتی قصد دارد آن را گسترش دهد، تا از این طریق بتواند یک سری اتهامات جدید تروریستی حقوق بشری و غیره که مربوط به فضای ایران می باشد مطرح کند.

در سطح منطقه ایی، ترامپ در قبال ایران سعی می کند یک نوع جبهه سازی منطقه ایی را تولید کند که نمونه آن را در قالب نشست ریاض شاهد بودیم که دارای یک ماهیت عربی و عبری است و تحت عنوان ناتوی عربی و اسرائیلی شناخته می شود. تلاش آمریکا بر این است که بتواند جای دشمن را در معادلات قدرت منطقه ایی تغییر دهد و اسرائیل را به عنوان دوست کشورهای عربی معرفی کند.

بخش چهارم: در عرصه فلسطین به دنبال زمینه سازش جدیدی است که آن را به اجرا بگذارد. بعد از سفر ترامپ به سرزمین های اشغالی و ملاقات با نتانیاهو شنیده شد، رئیس جمهور آمریکا نماینده جدیدی را برای مذاکرات با طرف های اسرائیلی و فلسطینی در دستور کارش قرار داده است تا از طریق پروژه سازش بتواند در فضای جدید مشخصات و محتوای جدیدی که وجود دارد را عملیاتی کند.

بُعد دوم: راهبرد آمریکا شامل طرح عراق و سوریه است، ترامپ تلاش کرده یک نوع هلال جغرافیایی اشغالی را خصوصا در سوریه به وجود بیاورد. ضمن این که آمریکایی ها در کنار کُردها در محور رقّه در حال عملیات هستند و آمریکا مناطقی از شامل سوریه را اشغال کرده و به بهانه مبارزه با داعش تلاش می کنند، یک جغرافیای بزرگ را در شمال سوریه به دست بیاورند و این موضوع را تثبیت کنند و آن منطقه را یک منطقه امن برای تحرکات آمریکا و ساختن پایگاه و فرودگاه به اجرا بگذارد.

این جغرافیای شامل سوریه برای ترامپ بسیار اهمیت دارد. آمریکایی ها در کنار جغرافیای شمال سوریه، مرزهای بین سوریه و عراق را در دستور کار داشتند، که با اقداماتی که توسط حشد الشعبی در عراق و شرکای ارتش سوریه در محورهای اراضی سوریه به اجرا گذاشته شد، این بخش عقیم مانده است، ولی بر اساس گزارش هایی که وجود دارد آمریکایی ها تعداد بسیار زیادی از نیروهای عشایر جنوب سوریه را در حال آموزش دارند تا بتوانند مانند پروژه شمال سوریه در مناطق جنوبی هم بتوانند یک جغرافیایی را به دست آورند.

با توجه به این که داعش در حال شمارش معکوس بقاء خودش در عراق به سر می برد و در حال حذف شدن از صحنه عراق هست، آمریکا تلاش می کند از طریق مولفه های امنیتی و سیاسی که مرتبط با روندهای سیاسی و انتخاباتی در عراق است، یک مجموعه جدیدی را با کمک ترکیه شکل دهد، که نشست سران احزاب و شخصیت های اهل سنت عراق در نشست استانبول که اخیرا طی ماه های اخیر انجام گرفت، پایه و اساس این حرکت جدید را شکل می دهد.

آمریکایی ها از این راه به دنبال این است، که یک بلوک سنی به وجود بیاورند و وزن جدیدی را به جریان های همسوی خودشان در عراق به وجود بدهند و حتی در ترکیب کابینه و پارلمان عراق اثر گذار باشند و قانون همکاری های راهبرد، بین خودشان و عراقی ها را تغییر بدهند و موقعیت خودشان را در داخل عراق تثبیت کنند. این پروژه عراقی و سوری در بخش های زیادی دچار اختلال و شکست شده است.

بُعد سوم: ترامپ تلاش دارد از طریق برجسته کردن استمرار بحران در یمن، نقاط اساسی و راهبردی موجود در یمن را اشغال کند و به بهانه‌ ی نابودی القاعده، عملیات های نظامیش را در یمن گسترش دهد. در پروژه یمن، به دلیل رقابت اماراتی ها و سعودی ها، آمریکایی ها با مشکلات زیادی مواجه هستند که اخیرا از طرف آمریکایی ها به سعودی ها دستور داده شده که برخلاف رویه قبلی با کمک القاعده در بخش های شمالی، فشارهای خودشان را به انصارالله افزایش دهند و از طریق فقیرسازی، گرسنه سازی و محاصره اقتصادی شدید مناطق شمالی یمن را مجبور کنند، که در مقابل خواسته ها و یا مطالبات سیاسی و امنیتی که در یمن دنبال می کنند، تسلیم شوند.

این گونه نیست که پروژه ترامپ در یمن به شکل روان و قابل اتکا بتواند پیش برود، آن چیزی که مسلم هست استمرار بحران در یمن در دستور کار ترامپ قرار دارد و این را بخشی از مقابله با نفوذ منطقه ای ایران تعریف کرده است.

بُعد چهارم: ترامپ برای شبکه سازی شرکایش و یا بازسازی و تقویت آنها تلاش کرده است که روند جدیدی در حمایت مطلق از دیکتاتوری های منطقه ای را به اجرا بگذارد و یک سیاست هجومی و یا یک سیاست بسیار فعال تری را در قبال شرکای خودش دنبال کند. این بُعد از سیاست ترامپ با منطق جدیدی همراه است و آن منطق این است که اعلام کرده است برای حفظ امنیت این دیکتاتوری ها ما به ازای سهم مالی خود را باید بپردازند. در نشست ریاض و سفر ترامپ به ریاض شاهد قراردادهای بسیار بزرگ چند صد میلیارد دلاری بودیم. این رشوه ها دست شرکای آمریکا را باز گذاشته داشته است و حتی از عربستان به عنوان یک ژاندارم منطقه ای یاد می شود و با این منطق تلاش می کنند که روندهای جدیدی که بین قطر و عربستان هست را مدیریت

کنند.

بُعد پنجم: ترامپ تلاش می کند اهرم و ظرفیت های روسیه در سطح منطقه تا آنجایی که ممکن هست را کاهش دهد و این خودش نشان دهنده این است که ترامپ علیرغم این که در گمان زنی های اولیه گفته بود با روس ها یک مسیر مُسالمت جویانه را طی می کند، ولی در بخش های مربوط به پنتاگون و دستگاه های امنیتی آمریکا به دنبال یک بالانس قدرت در سطح جهانی با روس ها هستند. از این جهت انتظار می رود که سیاست های آمریکا در غرب آسیا در قبال روسیه یک مسیر پُر تنشی باشد، که بعضی از مشخصات آن را در حال حاضر در صحنه سوریه شاهد هستیم.

بُعد ششم: دولت ترامپ تلاش می کند از طریق کشورهای منطقه لایه جدیدی از جنگ نیابتی را به اجرا بگذارد؛ دلیل آن این است که پروژه تروریستی از طریق داعش، القاعده و جبهه النصره و امثال این ها به اهداف خودش نزدیک نشده و آمریکا امروز لازم می داند تا آنجایی که ممکن است از ظرفیت این گروه ها محافظت کند و اجازه نابودی این ها ندهد. یعنی اگر می تواند آنها را به نقاط دیگر جغرافیای جهان و منطقه منتقل کند که اخبار انتقال آنها به آسیای میانه، افغانستان، شمال آفریقا و یمن به شکل فعالی وجود دارد. ولی گروه های تروریستی در جنگ نیابتی در قبال کشورهای مستقل منطقه ضعیف هستند و آمریکا از این طریق سعی می کند جبهه سازی که با برخی از کشورهای عربی دنبال می کند را تقویت کند و این لحن تهدید آمیز و گستاخانه ایی که مقامات سعودی در قبال ایران در ماه های گذشته به اجرا گذاشتند، حکایت از این بخش دارد، یعنی نوعی تنش نیابتی از طرف آمریکا به وسیله کشورهای عربی در مقابل ایران مطرح شده است و از زبان محمد بن سلمان و مقامات سعودی تحت عنوان انتقال جنگ به داخل ایران طرح می شود.

بُعد هفتم: راهبرد تسلط بر منابع مالی و انرژی منطقه از طریق تجزیه طلبی می باشد. در چارچوب پروژه 2025 که آمریکا برای تجزیه منطقه دارد و تحریکات پنهانی که برای کُردها در دستور کارش گذاشته است، سعی می کند پروژه تجزیه منطقه را با ظرفیت های کردهای شمال عراق و بعد پیوند آن با کردهای سوریه و شاید در طی سال های آینده از طریق کردهای جنوب ترکیه تکمیل کند. این بُعد هفتم با موانع، مشکلات و چالش های فراوانی روبرو هست. آمریکا همچنین تلاش می کند تسلط بر منابع انرژی منطقه در دوره ترامپ را گسترش دهد.

در بخش راهبرد جدید ترامپ ضمیمه ای وجود دارد و این که، نوعی تقسیم کار در برنامه منطقه ای با انگلیسی ها صورت گرفته است. انگلیسی ها بعد از موضوع برگزیت احساس می کنند که برداشت آنها از منافع منطقه ای متناسب با سطح بازیگری آنها نیست و انگیزه کافی دارند، که در سطح منطقه به شکل فعال تری وارد شوند و از این ثروت های منطقه ای سهم جدی تری را کسب کنند. به همین دلیل می بینید که در چالش بین قطر وعربستان، به شکل پنهان و نا محسوس جناح انگلیسی کشورهای منطقه مانند کویت، اردن و عمان یک رویه ناهمسو و غیرمنتقد با سیاست های عربستان را دنبال می کنند. ضمن این که در کنار عربستان هستند ولی تلاش می کنند یک مسیر مستقلی را دنبال کنند. همین امر موجب شده که مقامات سعودی، بگویند کویتی ها مسیر دوستانه ایی را در کنار سعودی ها دنبال نمی کنند. این موضوع ماهیت انگلیسی این سیاست ها را بر ملا می کند.

انگلیس سعی می کند در قبال کشورهای یمن، عراق، سوریه، ایران و بحرین یک پرونده مستقل از رفتارهای آمریکایی برای خودش تعریف کند، تا سهمی از ثروت های منطقه ایی داشته باشد.

برنامه ها و تاکتیک های آمریکا برای رسیدن به این راهبردها را چه می دانید؟

برنامه آمریکا در راهبرد جدید، چند ویژگی دارد:

ویژگی اول: آمریکای ترامپ تلاش می کند حضور نظامی فعال تری را از خود نشان دهد.

ویژگی دوم: تلاش می کند برخلاف دوره اوباما دست به اقدامات محدود نظامی هم بزند، تا خودش را از دوره اوباما متمایز کند مانند مسئله الشعیرات یکی از این نمونه هاست و یا حضور پایگاهی در شمال سوریه و یا حضور در جنوب سوریه در منطقه تَنِف.

ویژگی سوم: این است که سرعت و حجم فروش تسلیحات، یک نوع مسابقه تسلیحاتی در منطقه دامن خواهد زد که فضای منطقه را به شدت امنیتی و نظامی خواهد کرد.

ویژگی چهام: بخش دیگری از برنامه آمریکا این ویژگی را دارد، که تلاش می کند رقبای خودش را در سطح منطقه مانند ایران یا روسیه یا کلا طرف های مقابل را با سیاست فقیرسازی و سیاست گسترش تحریم مجازات کند و ابزارهای مانور آنها را بگیرد. این کار را از طریق بازی با قیمت نفت، اجرای سیاست تحریم یا فرسایش بنیه سیاست های ملی کشورهای رقیب خود را به اجرا می گذارد.

ویژگی پنجم: در خصوص ایران یک سرفصل در راهبرد جدید آمریکا وجود دارد که دارای ویژگی های مختلفی می باشد. مانند برجام سعی می کند که به شدت ظرفیت های احتمالی ایران در بخش اقتصادی برجام به طور کامل به صفر برساند و از این امر نگران نیست که حتی برجام با توقف اجرایی و شکست مواجه شود.

همچنین از طریق فعال کردن تحریم های غیر هسته ای به بهانه تحریم های غیر رسمی یا فشارهای دیپلماتیک، رسانه ای، امنیتی، اقتصادی و نظامی تلاش می کند فشار به ایران را عمق بیشتری بدهد.

 

ارزیابی شما از میزان موفقیت یا شکست آمریکا در این راهبردها و برنامه ها چیست؟

 

این راهبرد دارای نقاط ضعف راهبردی زیادی می باشد، تجربه در دو دهه گذشته در منطقه نشان می دهد، به میزانی که آمریکایی ها تلاش می کنند با سیاست های ضد ایرانی یا ایران محور در سطح منطقه به جبران ابزارهای راهبردی خودشان بپردازند، خسارت های راهبردی هم خورده اند.

دیگر این که شرکای آمریکا در سطح منطقه بسیار آسیب پذیر هستند. شرکای منطقه ای آمریکا از ترکیه گرفته شده تا عربستان، قطر، امارات و بقیه در شرایط شکست های متوالی در شش سال گذشته قرار دارند و وضعیت آنها نسبت به سال های قبل بسیار ضعیف تر است.

این شرکاء برخلاف سال های گذشته فاقد انسجام عملی بین خودشان هستند و هر کدام مسیر یا دیدگاه جداگانه یا اولویت متفاوتی دارند.

یکی از نقاط ضعف راهبرد ترامپ تمرکز بر ویژگی های اقتصادی و یا تمرکز بر غارت ثروت های منطقه ای می باشد. اگر چه ممکن است در کوتاه مدت دستاورد قابل توجه ایی برای ترامپ داشته باشد، ولی در بلند مدت سطح اعتماد به آمریکا را کاهش خواهد داد. چون دولت آمریکا آماده نیست که سربازان خود را برای امنیت کشورهای شریکش در سطح منطقه به کار گیرد و همین امر موجب می شود که عمق و ریشه دار بودن راهبرد ترامپ با سوال مواجه شود.

نکته دیگر این که راهبرد جدید آمریکا فرصت بسیار محدودی از کارآمدی دارد و موجب می شود سطح موفقیت این راهبرد با سوال جدی روبرو شود به این دلیل که اولا قدرت های دیگر رقابت فعالی را با آمریکا به اجرا خواهند گذاشت، از جمله روسیه و بَعد نشانه هایی که از طرف چینی ها می بینیم و حتی شکاف هایی که بین آمریکا و اروپا وجود دارد، سطح کارآمدی این راهبرد و یا موفقیت آن را با سوال مواجه می کند.

در سطح منطقه هم به خصوص غرب آسیا قدرت های جدید در حال تثبیت وضعیت خودشان هستند و این موضوع از کارآمدی راهبرد آمریکا خواهد کاست.

آمریکا قدرت ورود به جنگ های بزرگ و یا تنش های امنیتی غیرقابل کنترل را ندارد و این خودش به ضعف این راهبرد دامن خواهد زد. در کنار آن چالش های درونی در خود آمریکا در مقابل ترامپ وجود دارد مانند تجمع های حقوقی، مسئله استیضاح و حتی مسائل اقتصادی همه این عوامل کارآمدی و میزان موفقیت راهبرد ترامپ را با سوال مواجه خواهند کرد.

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟