از قیام امام حسین بیاموزیم!

درس هفتم| اهل گفت‌وگو باشیم!

  • انتشار: ۲۵ اسد ۱۴۰۰
  • سرویس: دیدگاهدین و اندیشه
  • شناسه مطلب: 118909

گفت‌وگو، وجه تمایز مردم خردمند از مردم جاهل است. فرد یا جامعه خردمند مشکلات موجود در بین خود را با گفت‌وگو و تفاهم حل می‌کنند؛ امّا مردم نادان و بی‌خرد به جای دیالوگ، از قوه قهریه استفاده می‌کنند و در حل مشکلات خود، پای خشونت را به میان می‌کشند.
در کربلا ما شاهد این دو نوع فرهنگ هستیم؛ از یک‌طرف امام حسین (ع) با گفت‌وگو و به کاربردن منطق و استدلال می‌خواست جلو جنگ و خون‌ریزی را بگیرد؛ از جانب‌دیگر سپاهیان یزید و ابن زیاد با تکیه به عِدّه و عُدّه خود و تن‌ندادن به گفت‌وگو و منطق، تلاش می‌کردند دیدگاه باطل خود را با زور به کرسی بنشانند.

هدف اصلی امام حسین (ع) اصلاح جامعه و احیاى سنّت نبوى و علوى بود و گفت‌وگو و مذاکره در این سنّت جایگاه مهمّی دارد. امام در کربلا تلاش کرد فرهنگ مذاکره و گفتگو را اِحیا و ترویج کند.

در عصر حاکمیت استبداد قبیله‌‏اى و خشونت جاهلى، رسول گرامی اسلام رسالت خود را بر نهضت کلامى و دیالوگ استوار کرده بود. او دفاع از باورهاى دینى را با گفت‌وگو، ترویج، تبلیغ و سخن‌گفتن انجام می‌داد. تنها زمانی دست به شمشیر می‌برد که دشمن مانع گفت‌وگو و تبلیغ او می‌شد. کلام پیامبر(ص) که از منبع زلال و لایزال الهى مایه مى‏گرفت، از زبان او بر کویر خشک و خشن جاهلیت جارى مى‏گشت و جان‌ها و روان‌هاى تشنه را حیات مى‏بخشید.

گفت‌وگوهاى پیامبر با مشرکان، کافران، سران مذاهب و ادیان که در قرآن کریم انعکاس یافته است، نشان از عزم استوار آن حضرت براى بسط فرهنگ گفت‌وگو در جامعه مسلمانان دارد. این فرهنگ را اهل‏بیت پیامبر با “مناظرات” و “احتجاجات” خود به نیکى پاسدارى کردند و آن را به پیروان خویش آموزش دادند؛ در حالی‌که فرهنگ گفت‌وگو از همان آغاز توسط خودکامگان و زورمداران به ویژه در عصر امویان که از خرد و منطق تهی و تنها به زور و خشونت متّکی بودند، تهدید می‌شد.

امام حسین (ع) زوال فرهنگ دعوت، تبلیغ و ارشاد را آشکارا مشاهده مى‏کرد و مى‌‏دید که خشونت، زور و ارعاب جایگزین منطق، دعوت، مشورت، و مناظره شده است؛ لذا امام در مدینه با ولید و مروان، کارگزاران حاکمیت استبدادى به گفت‌وگو پرداخت و چون این شیوه را اثر بخش نیافت، از مدینه به مکه هجرت کرد.

در مکه نیز با عبداللَّه بن عمر و عبداللَّه بن زبیر به گفت‌وگو نشست. وی از هر فرصتی استفاده کرده با مردم سخن می‌گفت و چهره خشن استبداد را افشا می‌کرد و منطق و استدلال خود را نشان می‌داد.

امام حسین(ع) در تمامى طول نهضت، از آغاز سفر به مکه تا لحظه شهادت، به شیوه گفت‌وگو پایبند بود. او نه تنها از مکه تا کربلا با گروه‌هاى مختلف اجتماعى به مذاکره پرداخت؛ بلکه بنا به نقل طبرى حتّى با ابن سعد، فرمانده لشگر یزید هم سه و یا چهار بار مذاکره کرد و او را از به کارگرفتن خشونت و دست‌زدن به جنگ برحذر داشت.

سخنرانی ها و اتمام حجت‌هاى امام با لشکر خشن، بی‌منطق و جنگ‌طلب یزید تا آخرین لحظات عمر نشان از اهمیت و پایبندى آن حضرت به اصل مذاکره؛ حتّی در سخت‌ترین شرایط دارد. امام در روز عاشورا بارها در برابر سپاه شام سخنرانی کرد، به آنان هشدار داد، آنان را نصیحت و آگاه کرد. در یکی از این سخنرانی‌ها می‌فرماید:

«آیا من پسر دختر پیامبر شما، فرزند پسر عموى او که نخستین مسلمان بود نیستم؟ آیاحمزه ‏سیّدالشهدا و جعفر طیار عموهاى من نیستند؟ آیا سخن پیامبر خدا به شما نرسیده که‏ فرمود: این دو تن سرور جوانان اهل بهشتند؟ اگر شما مرا دروغ‌‏گو مى‏پندارید، از کسانى چون جابربن ‏عبداللَّه انصارى، اباسعید خدرى، سهل بن سعد ساعدى، زید بن ارقم وانس ‏بن‏ مالک بپرسید!
آیا من کسى از شما را کشته‌‏ام که به خون‌خواهى برخاسته‌‏اید؟ یا مالى از شما نابود کرده‌‏ام یا زخمى بر کسى زده ‏ام که قصاص مى‏‌کنید؟!»
سپاه جهل و جنون سکوت مرگ‌بار کرده بودند. در برابر منطق امام سخنی نداشتند که بگویند.
آن‌گاه امام فریاد زد:
اى شبث بن ربعى، اى حجار بن ابجر، اى قیس بن اشعث، اى یزید بن حارث، آیا شما ننوشتید که میوه‌هاى این‌جا رسیده، باغ‌ها سرسبز شده؛ اینک بشتاب که به سوى لشکرى آماده مى‏آیى؟»

پس یکی از درس‌های مهم قیام امام حسین (ع) برای همه آزادگان و خردمندان عالم حل اختلافات از طریق گفت‌وگو و منطق است. این روش، در مقابل به کاربردن زور و خشونت می‌باشد. زور، خشونت و قلدری در منطق انسانی جایی ندارد.

سید اسحاق شجاعی

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟