جهان پارادوکسیکال ایدئولوژیستهای دینی
- انتشار: ۲۰ قوس ۱۳۹۸
- سرویس: دیدگاه
- شناسه مطلب: 72130
چند سال پیش با دوستی، خانهی یکی از پیشگامان و بزرگان حزب اسلامی در شهر نو کابل رفتیم. زندگی آن بزرگ حزب بهگونهی ساده و تعامل او با ما تا آنجا صادقانه و صمیمانه بود که هنگام بیرونشدن از خانهاش با دوست همراهم گفتم: اگر تمام بزرگان و مجاهدان حزب اسلامی همینگونه باشند، من یقینا درخواست عضویت حزب اسلامی را میدهم. تاقهای خانهی قدیمی آن مجاهد پر بود از کتابهای علی شریعتی، مرتضی مطهری، سید قطب، ناصر مکارم و…؛ کتابهایی که صورت شان مطالعهشدن مکرر را نشان میداد.
دکتر فضلالهادی وزین که از بزرگان حزب اسلامی و معاون اول آقای حکمتیار در انتخابات ریاست جمهوری بود، دوست نزدیک من و برایم بسیار محبوب و قابل احترام است. او دارای اخلاق انسانی بالا و اهل فهم، درایت و بهدنبال وحدت و همدلی است.
اما در سوی دیگر، در راس این حزب آقای حکمتیار است. بگذریم از این که آقای حکمتیار در سه دههی گذشته چه کرد و یا نکرد؛ که خیلیها در جغرافیای خون و خشونت، جنایت کردند و فاجعههای بسیاری آفریدند؛ اما او همین شش سال پیش در پیام عیدانهاش تا مرزهای غیرقابل باوری بر هزارهها حمله کرد. آنان را تهدید به کشتار و حذف کرد و چیزهایی گفت که هیچ عاقلی در این عصر و زمان نمیگوید.
دیروز نیز حلیم تنویر، که دارندهی دکتری ادبیات فارسی از ایران است و جزء کدرهای باسابقهی حزب اسلامی در اروپا و از ایدئولوژیستهای تندرو است که چپیها را “خر بیفرهنگ” میدانست و شاخصهی آدم بودن را دین داشتن و تعلق خاطر به ایدئولوژی اسلامی تعریف میکرد، به یکباره رگ تبارگراییاش متورم میشود و میگوید آنچه را نباید میگفت.
حال پرسش این است که: ریشهی این تناقض عملی و رفتاری در کجاست؟ آیا این تناقض ویژگی طبیعی ایدئولوژیهای دینی در زمانه کنونی است؟ چگونه میتوان از بار منفی این تناقض کاست؟
نویسنده: علی فائق
نظرات(۰ دیدگاه)