جاغوری در عصر عبدالرحمان خان، یادداشتی از دکتر شاری

  • انتشار: ۲۰ میزان ۱۳۹۶
  • سرویس: دسته بندی نشده
  • شناسه مطلب: 31801

اطلس پرس- دکتر محمدی شاری، نویسنده کتاب “دُر اوستایی در صدف لهجه هزارگی” در یادداشتی کوتاه به نقش جاغوری در بخشی از تاریخ معاصر پرداخته است.
به گزارش خبرگزاری اطلس، این محقق و پژوهشگر ارزنده کشورمان نوشته است : جاغوری، یکی از بخش‌های تاثیرگذار تاریخ کشور بوده است. شخصیت‌هایی از جاغوری در تحولات کشور نقش ایفا کرده است، که در برخی مقاطع ابهام‌ها و اتهام‌هایی وجود دارد که با تکیه بر منابع تاریخی بازخوانی خواهیم کرد.

یکی از مقاطع تاریخ که نیازمند روشنی است، وضعیت و موضع جاغوری در عصر عبدالرحمان است.

پیش از بررسی منابع، باید یادآوری کنم که قصد این قلم تنها روشن شدن یک مساله‌ی تاریخی است که گاهی موجب بحث‌هایی در فضاهای مجازی می‌شود. امیدوارم بدون دخالت احساسات با پیشینه‌ی تاریخی مواجه شویم تا به همدلی و انسجام بیشتر بیانجامد!

■ دریافت سرداریِ شیرعلی خان جاغوری:

سردار شیرعلی خان جاغوری، یکی از شخصیت‌های کشوری روزگار خود بوده است. ایشان مقام سرداری را در دوره‌ی امیر شیرعلی خان دریافت کرد:

میتلند انگلیسی می‌نویسد:

باقرسلطان پسری داشت به نام جمشیدخان و برادرزاده‌ای به نام «شیرعلی خان». این دو نفر روی منصب رهبری باهم اختلاف پیدا کردند و جمشیدخان سه بار شیرعلی خان را از منطقه بیرون کرد. اما امیرشیرعلی خان پادشاه افغانستان هم‌نام او، به شیرعلی خان لقب سرداری داده، شش توپ و سه کندک پیاده اعطاکرد. شیرعلی خان به مدت 15سال به قبیله خویش حکم راند. و در سال 1878 میلادی برابر با 1257 شمسی درگذشت.

مرحوم نایل به نقل مختصرالمنقول می‌نویسد:

«امیر شیرعلی خان، هفت فوج پیاده، چهار فوج سواره و هفت عراده توپ جنگی را به منظور حفاظت و اداره‌ی منطقه در اختیار سردار شیرعلی خان جاغوری که متحدش بود قرار داده و بازعلی خان، برادر او (شیرعلی) را به حیث جنرال این فوج تعیین کرده بود. امیر عبدالرحمان خان در ۱۲۹۸ قمری توپخانه و اسلحه‌ی دولت را از خانواده‌ی سردار شیرعلی خان بازپس گرفت و برای تضعیف بیشتر خانواده‌ی مذکور بعضی از افراد آن را محبوس و مقتول گردانید.» (نایل، حسین، ۱۳۷۹: ۱۲۶- ۱۲۷).

■ مرگ سردار شیرعلی خان:

براساس گفته‌ی متلند، نویسنده گزارش سرحدی انگلیس، سردار شیرعلی دو سال پیش از به قدرت رسیدن عبدالرحمان خان، در ۱۸۷۸م. برابر ۱۲۹۵ق. و ۱۲۵۷ش. رحلت کرده است. یکی از پندارهایی که در مورد ایشان مطرح بوده، معامله با عبدالرحمان، خیانت و دریافت لقب سرداری از ایشان بوده، که بنابر منابع موثق، سردار شیرعلی، پیش از حکومت عبدالرحمان از دنیا رفته و فرزندان ایشان و مردم جاغوری سخت‌ترین شکنجه‌ها را در دوران عبدالرحمان تحمل کرده‌اند و دو فرزند سردار شیرعلی به دست عوامل عبدالرحمانی به شهادت رسیده‌اند.

مرحوم حسین نایل می‌نویسد:

شدیدارین برخوردها و دردناک‌ترین حادثه‌ها در دوران جنگ‌های ده‌ساله (۱۳۰۶- ۱۳۱۵ق.) در جاغوری به وقوع پیوسته و در جریان این وقایع زیان‌های جانی و مالیِ بی حدوحصر به مردم جاغوری تحمیل گردیده است. (نایل، حسین، ۱۳۷۹: ۱۲۶).

√ مرحوم کاتب هزاره در حوادث سال ۱۲۹۶ق. یک سال پیش لز به قدرت رسیدن عبدالرحمان، در مورد اختلافات فرزند و برادر سردار شیر علی در مورد حانشینی ایشان می‌نویسد:

‌«چون سرداری چهاردسته‌ی هزاره‌ی جاغوری، پس از فوت سردار شیرعلی خان، از حضور امیر شیرعلی خان مرحوم با یک توپخانه‌ی قاطری و فوج پیاده‌ای در سنگ‌ماشه بود، به صفدرعلی خان پسرش مفوض گشته، احمدعلی خان پسر دیگرش به منصب کرنیلی و بازعلی خان برادرش به منصب جنرالی فوج و توپخانه‌ی مدذکوره سرافرازی یافت. عمو و برادرزاده مر یکدیگر را در بزرگی و ریاست قوم اطاعت نکرده، بازعلی خان تمرد ورزید.» (کاتب هزاره، سراج‌التواریخ، ج ۲، انتشارات بلخ، ۱۳۷۲: ۲۲۰).

■ قیام مردم جاغوری در برابر عبدالرحمان:

مردم جاغوری هم‌گام با مردم به‌ستوه آمده‌ی هزاره‌جات، در برابر ستم عبدالرحمان ایستادند. میرغلام محمد غبار در کتاب افغانستان در مسیرتاریخ می‌نویسد:

فیودال‌های هزاره که درداخل درّه‌ها می‌زیستند برضد مرکزیت دولت بوده و به مقاومت‌های محلی می‌پرداختند. چنان‌که درسال ۱۸۸۶م. مردم پشی و شیرداغ توسط ابراهیم سلطان، عبدالعلی خان و سلطان‌علی خان پسران سردار شیرعلی خان جاغوری و حیدرعلی خان نواسه او به مقابل دولت قیام کردند. ولی امیرعبدالرحمن باسوق سپاه شورش را خاموش نمود و طبعا خان‌ها که مسبب شورش بودند به دولت تسلیم شدند. بالاخره این مقاومت‌ها متمرکز شده وجنبه عمومی اختیارکرد.»

ل. تیمورخانف، نویسنده‌ی تاجیکستانی در تاریخ ملی هزاره می‌نویسد:

‌«بعد از آن که تمام میران و بزرگان قوم با معنای پیمان اعلان جنگ علیه عبدالرحمن خان جلسۀ خود را خاتمه دادند، به مناطق تحت نفوذ خود حرکت کردند. آتش شورش نیز با نیروی تازه جان گرفته شعله‌ورتر گشت. میران دایکندی، ساکنین کجران، گیزاب، تمران، بزرگان جاغوری، قلندر، شیرداغ وپشی قیام نمودند. عمال دولت در تمام درجات ازحاکم تا تحصیل‌دار ازترس جان، هزاره‌جات راترک گفته به طرف کابل فرارنمودند.»

صدیق فرهنگ می‌نويسد:

«امير عبدالرحمان خان كه مانند تمام مستبدان، مردي سخت بد گمان بود، دو پسر سردار مذكور (سردار شير علي خان جاغوری) را به قتل رسانيد و در نتيجه ، اين رابطه هم در بين دولت ومردم هزاره قطع گرديد.» (صدیق فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخير، ج ۱: ۴۰۰)

دکتر محمدی شاری

دکتر محمدی شاری

عمال عبدالرحمان به آزار مردم پرداخته، از جمله پسر سردار علی جاغوری نیز شنکجه و زندانی کردند:

«و از حبس او میرزا محمد حسین خان کوتوال، سلطان علی خان پسر سردار شیرعلی خان هزارۀ جاغوری را نیز قید و زجر و توبیخ و عذاب و عقاب نموده، استنطاق فرمود که مال و منال مردم هزاره را که پادشاه‌گل خان گرفته است سیاه بدهد.» (کاتب هزاره، سراج التواریخ، ج ۴، ۱۳۹۰: ۵۷۰، وقایع سالهای ۱۳۱۵- ۱۳۱۸ هجری).

«در ماه محرم مذکور ( ۱۲۹۹ق.) صفدرعلی خان و احمدعلی خان، پسران سردار شیرعلی خان هزاره که در غزنین نظربند بودند، از کردار خوفناک گشته، طریق فرار پیش گرفتند. حکمران غزنین، سوار در تعاقب ایشان گماشته، به دست نیامدند و یک تن سید از همراهان‌شان که بازمانده بود، گرفته، از باره‌ی بالاحصار فرود انداخته، هلاک کرد. صفدرعلی خان با برادرش داخل هزاره جاغوری شده، دستگیر گردید…. سرانجام، به دستور عبدالرحمان، صفدرعلی خان و احمدعلی خان با خانواده به کابل تبعید می‌شوند. بازعلی خان، یک‌صدوبیست میل تفنگ از مالِ خود پسران سردار شیرعلی که به دولت تحویل نشده بود را به دست آورده، تسلیم حکومت کرد. (ن.ک. کاتب هزاره، سراج‌التواریخ، ج۳ قسمت اول، ۱۳۷۰: ۱۵- ۱۶).

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟