ایاجنگ سرد میان ایران و عربستان پایان می یابد؟ رقابت ایران و عربستان در چشم انداز ژئوپلیتیک

  • انتشار: ۸ سرطان ۱۴۰۰
  • سرویس: بین المللدیدگاه
  • شناسه مطلب: 115748

بدون تردید، مهمترین چالش استراتژیک عربستان سعودی، ظهور آرام و بی‌سروصدای ایران به منزله هژمون منطقه‌ای است. جمهوری اسلامی ایران تا رسیدن به آن جایگاه فاصله اندکی دارد و پیش از آن باید با ناکارآمدی نظام اقتصادی‌اش که هم‌چنان بر اثر تحریم‌های بین‌المللی دچار مشکل شده، مقابله کند. به لحاظ نظامی هژمونی منطقه‌ای ایران مستلزم بیرون راندن ایالات متحده از خلیج فارس است. در یک احتمال، ممکن است ایران در سال‌های آینده این هدف را از راه متقاعد کردن واشنگتن به خروج از منطقه به دست اورد. همان گونه که خروج آمریکا و ناتو از افغانستان، زمینه خروج از عراق را نیز مساعد خواهد ساخت. در این صورت، سپرده شدن مسئولیت‌های تامین امنیت کاریدورهای انرژی به جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک کشور متحد و تاثیر گذار در غرب آسیا در یک بازه زمانی متوسط دور از ذهن نخواهد بود. با وجود مذاکره غیر مستقیم میان ایران و آمریکا در وین در باره احیای برجام، از نظر واشنگتن، ایران به واسطه نفوذعمیق و ساختاری بر گروه های مقاومت مرتبط به خود از عراق تا لبنان و از یمن تا فلسطین، تهدیدی برای متحدین امریکا و رقبای منطقه‌ای خود به ویژه عربستان سعودی است.

هراس عربستان از افزایش نفوذ و قدرت ایران به این دلیل است که احیای شیعیان در کشورهای اسلامی که اغلب تاکنون در فضای سرکوب و خفقان حکومت‌های استبدادی زیسته‌اند، در نهایت عربستان سعودی را وادار به پذیرفتن نقش شیعیان هم در درون جامعه عربستان و هم در جهان اسلام خواهد کرد. همزمان با چنین پذیرشی از سوی علمای محافظه‌کار سعودی، تفسیر مضیق وهابیت از اسلام که پایه‌های مشروعیت حکومت سعودی را فراهم کرده، به یکباره فرو خواهد ریخت. به بیان کوتاه‌تر، بخش مهمی از ریشه اختلافات ایران و عربستان جدای از بسترهای تاریخی، به سیاست داخلی عربستان باز می‌گردد.

این مبارزه برای خاندان سعودی نزاعی برای بقاست. عربستان احساس می‌کند که در حال محاصره شدن از سوی ایران است. نه تنها تشیع بلکه هرگونه تفسیری از اسلام غیر از آنچه ایدئولوژی سعودی ارائه می‌دهد، تهدیدی برای عربستان شمرده می‌شود. آنگونه که از تجربه خصومت اسامه بن لادن و رهبران اخوان‌المسلمین در دنیای عرب نسبت به خاندان سعودی استنباط می‌شود، این احساس تهدید منشأ بیرونی و واقعی نیز دارد. حادثه یازده سپتامبر و جنگ ۲۰۰۱ در افغانستان سرآغاز فروپاشی نفوذ سعودی در منطقه بود. زین پس اقمار عربستان رو به ضعف گرایید. به این ترتیب، جنگ افغانستان و عراق تلنگری به دیوارهای پوسیده‌ای بود که عربستان را در برابر امواج انقلابی مصون می‌داشت. حاکمیت شیعیان در عراق پس از سرنگونی صدام حسین، تزریق جسارت به شیعیان در یمن، افغانستان، بحرین و عربستان، همزمان با افزایش برد نفوذ ایران در مناقشه اعراب و اسرائیل که مصادیق فراوانی را در یک دهه گذشته از جمله در جنگ دوازده روزه حماس با اسراییل برجای گذاشته است، به این هراس‌ها دامن زده است.

روی کار امدن بایدن در امریکا و احتمال بهبود روابط ایران و غرب و زدوده شدن این تصور که ایران تهدیدی برای امنیت جهانی است، به دگرگونی‌های بزرگتری در موازنه‌های منطقه‌ای خواهد انجامید که طیف گسترده‌ای از تغییر وضعیت وابستگی انرژی غرب به نفت صادراتی عربستان تا کاهش حمایت‌های غرب از سیاست‌های ضد حقوق بشری سعودی و متحدانش را شامل می‌شود. برای مقابله با این چالش، عربستان سعودی دو راه پیش روی خود دارد:

نخست؛ دست بردن به اصلاحات عمیق سیاسی در یک چارچوب گسترده‌تر کشورسازی به طوری که تکیه‌گاه مشروعیت حکومت را از ترکیب قبیله‌گرایی و خوانش تنگ‌نظرانه از اسلام سیاسی به زیربنای پایدارتری مانند حمایت طبقه متوسط شهرنشین در فرآیندهای حکومت انتخابی منتقل کند و البته اگر چنین کند باید آن دسته از موازینی را در رابطه با حقوق بشر به طور عام (شامل حقوق اقلیت‌های مذهبی و حقوق زنان) رعایت کند که در پس چنین تغییری نمایان می‌شود.

دوم؛ تشدید مقابله‌جویی با موج تغییراتی که جمهوری اسلامی ایران، مهمترین نماینده آن است. ریاض خود را مجهز به تمامی ابزارهایی می‌بیند که او را قادر به ادامه این رقابت نفس‌گیر می‌کند. حمایت از گروه‌های سلفی در همان نقاطی که ایران با حمایت از گروه‌های شیعه و مقاومت به مزیت استراتژیک دست یافته، دردسترس‌ترین گزینه برای اجرایی کردن راه حل دوم است. با این حال، عربستان بسته به ضرورت‌ها می‌تواند از خرابکاری داخلی، تلاش برای کسب تسلیحات هسته‌ای و جنگ نیابتی به عنوان گزینه‌های بعدی بهره گیرد. آغاز جنگ سرد میان ایران و عربستان مدت‌هاست که حکایت از انتخاب روش دوم خاندان سعودی برای مقابله با تهدیدات دارد.

رقابت ژئوپولیتیک عربستان سعودی و ایران، رقابت ایدئولوژی‌های حکمرانی است که با دو فرهنگ استراتژیک متفاوت پشتیبانی می‌شود. در یک طرف جامعه‌ای با سنت‌های ریشه‌دار صحرانشینی، تعصبات قبیله‌ای و متمرکز قرار دارد که در تقسیم‌بندی جهان به دو بخش دارالاسلام و دارالحرب می‌تواند هر جامعه‌ای که طی بیش از یک هزاره گذشته در برابر پرتوهای قرائت بدوی از اسلام مقاوم بوده‌اند، رویاروی خود ببیند. در طرف دیگر، جامعه‌ای با سنت‌های ریشه‌دار شهرنشینی و مفاهیم مستحکمی پیرامون دوگانگی خیر و شر، عدالت و ظلم‌ستیزی که با قرار دادن آن در قلب تشیع، در برابر تحمیل‌های خارجی می‌ایستد. ایران و عربستان به طور طبیعی رقیب یکدیگرند. این لزوماً به معنای برخورد نظامی مستقیم نیست بلکه گویای استعداد وافری برای ترسیم یک محور است که یک سر آن رقابت‌های مخرب و انتهایش جنگ تمام‌عیار است. اجتناب از جنگ مشروط به عملکرد مکانیزم توازن قدرت و گفتگوهای طولانی، سیستماتیک و مستمر پیرامون اختلافات و منافع مشترک است.

اغاز مذاکرات میان تهران و ریاض در بغداد هرچند نشانه ای علاقه مندی دو طرف به گفت و گو و یافتن راه حل برای کاهش مشکلات دوجانبه و منطقه ای است، اما هیچ‌گونه تضمینی برای موفقیت این تلاش‌ها در حالی که فشارهای ساختاری، تخریب متقابل، هرج‌ومرج در روابط در نهایت رویارویی را مرجح می‌سازد، وجود ندارد. از این رو می توان گفت: دشواری‌های چندبعدی روابط ایران و عربستان که امروزه در پرونده‌های متعدد منطقه ای، آنها را رویاروی یکدیگر قرار داده است، به‌سادگی قابل حل نیست.

تنش‌های فرقه ای و ایدیولوژیکی تهران و ریاض نیز از جمله پرونده های است که توان مدیریت منطقه‌ای دو کشور را می‌کاهد و در عوض نقش بازیگران فرامنطقه‌ای را در پرونده‌های حساس منطقه افزون می سازد.

به هر تقدیر، نشانه ای هر چند اندک از تحول در روابط ایران و عربستان آغاز شده است، حال باید امیدوار بود این تحول در کوتاه‌مدت به پرونده‌های حساس منطقه سرریز کند. این مسئله در مرحله اول نیازمند حسن نیت طرفین درگیر و رسیدن آنها به این جمع‌بندی است که لزوم کاهش تنش‌ها در سطح منطقه وجود دارد.در این میان شرایط نظام بین‌الملل، سیاست قدرت و جبر ژئوپلیتیک حکم می‌کند که عربستان با موقعیت منطقه‌ای ایران کنار بیاید و باید براساس معادلات قدرت، موقعیت منطقه ای ایران را به رسمیت بشناسد.

در این صورت، می توان انتظار داشت که بحران های دو جانبه، کنترل شده و تخفیف یابد و متعاقب آن زمینه برای همکاری جهت کاهش بحران های منطقه ای بین دو کشور فراهم آید.

دکتر عبداللطیف نظری

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟