اهمیت تغذیه طبیعی نوزاد در قرآن/ ۷ دستور درباره شير دادن نوزادان

  • انتشار: ۱۱ اسد ۱۳۹۴
  • سرویس: دین و اندیشه
  • شناسه مطلب: 7732

خبرگزاری اطلس ـ در آیات قرآن در چند مورد به بحث شیردادن کودکان اشاره می ­کند که یکی از این موارد آیه ۲۳۳ سوره بقره است که در آن خداوند با تفصیل بیشتری نسبت به سایر آیات در مورد صحبت می­ کند.

اهمیت تغذیه طبیعی نوزاد سبب شده است تا از سوی سازمان‌های بهداشت جهانی و یونیسف همه ساله از ۱۰‌ تا ۱۶ مرداد به‌عنوان هفته جهانی شیر مادر تعیین شود. در ايران همچنين روز ۱۰مرداد به‌ عنوان روز جهانی شير مادر به رسميت شناخته شده است. در آیات قرآن در چند مورد به بحث شیردادن کودکان اشاره می ­کند که یکی از این موارد آیه ۲۳۳ سوره بقره است که در آن خداوند با تفصیل بیشتری نسبت به سایر آیات در مورد صحبت می­ کند.

در ادامه تفسیر آیت الله مکارم شیرازی از آیه فوق می ­آید:

وَ الْوالِداتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ لِمَنْ أَرادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضاعَةَ وَ عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ كِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلاَّ وُسْعَها لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَ عَلَى الْوارِثِ مِثْلُ ذلِكَ فَإِنْ أَرادا فِصالاً عَنْ تَراضٍ مِنْهُما وَ تَشاوُرٍ فَلا جُناحَ عَلَيْهِما وَ إِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلادَكُمْ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِذا سَلَّمْتُمْ ما آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ.

مادران، فرزندان را دو سال تمام، شير مى ‌دهند. (اين) براى كسى است كه بخواهد دوران شيرخوارگى را تكميل كند و بر آن كس كه فرزند براى او متولد شده [پدر]، لازم است خوراك و پوشاك مادر را به طور شايسته (در مدت شير دادن بپردازد، حتى اگر طلاق گرفته باشد.) هيچ كس موظف به بيش از مقدار توانايى خود نيست! نه مادر (به خاطر اختلاف با پدر) حق ضرر زدن به كودك را دارد، و نه پدر و بر وارث او نيز لازم است اين كار را انجام دهد [هزينه مادر را در دوران شيرخوارگى تامين نمايد] و اگر آن دو، با رضايت يكديگر و مشورت، بخواهند كودك را (زودتر) از شير باز گيرند، گناهى بر آنها نيست و اگر (با عدم توانايى، يا عدم موافقت مادر) خواستيد دايه‌اى براى فرزندان خود بگيريد، گناهى بر شما نيست، به شرط اينكه حق گذشته مادر را به طور شايسته بپردازيد و از (مخالفت فرمان) خدا به پرهيزيد و بدانيد خدا، به آنچه انجام مى ‌دهيد، بيناست!

هفت دستور درباره شير دادن نوزادان‌

اين آيه كه در واقع ادامه بحثهاى مربوط به مسائل ازدواج و زناشويى است، به سراغ يك مساله مهم، يعنى مساله” رضاع” (شير دادن) و با تعبيراتى بسيار كوتاه و فشرده و در عين حال پر محتوا و آموزنده جزئيات اين مساله را بازگو مى‌كند.

۱- نخست مى‌ گويد: مادران فرزندان خود را دو سال تمام شير مى‌دهند؛ (وَ الْوالِداتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ).

«والدات» جمع «والده»، در لغت عرب به معنى مادر است، ولى«ام» معنى وسيع‌ترى دارد كه گاه به مادر يا مادر مادر و گاه به ريشه و اساس هر چيزى اطلاق مى‌شود.

در اين بخش از آيه، حق شير دادن در دو سال شيرخوارگى به مادر داده شده، و اوست كه مى‌تواند در اين مدت از فرزند خود نگاهدارى كند و به اصطلاح حق حضانت در اين مدت از آن مادر است، هر چند ولايت بر اطفال صغير به عهده پدر گذاشته شده است، اما از آنجا كه تغذيه جسم و جان نوزاد در اين مدت با شير و عواطف مادر پيوند ناگسستنى دارد اين حق به مادر داده شده، علاوه بر اين عواطف مادر نيز بايد رعايت شود، زيرا او نمى‌تواند آغوش خود را در چنين لحظات حساسى از كودكش خالى ببيند و در برابر وضع نوزادش بى تفاوت باشد، بنا بر اين قرار دادن حق حضانت و نگاهدارى و شير دادن براى مادر يك نوع حق دو جانبه است كه هم براى رعايت حال فرزند است و هم مادر، و تعبير” اولادهن” (فرزندانشان) اشاره لطيفى به اين مطلب است.

گر چه ظاهر اين جمله مطلق است، و زنان مطلقه و غير مطلقه را شامل مى‌شود، ولى جمله‌هاى بعد نشان مى‌دهد كه اين آيه به زنان مطلقه نظر دارد هر چند مادران ديگر نيز از چنين حقى برخوردارند، اما در صورت نبودن جدايى و طلاق، عملا اثر ندارد.

۲- سپس مى ‌افزايد اين براى كسى است كه بخواهد دوران شيرخوارگى را كامل كند؛ (لِمَنْ أَرادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضاعَةَ).

يعنى مدت شير دادن طفل لازم نيست، همواره دو سال باشد، دو سال براى كسى است كه مى‌خواهد شير دادن را كامل كند، ولى مادران حق دارند با توجه به وضع نوزاد و رعايت سلامت او اين مدت را كمتر كنند.

در رواياتى كه از طرق اهل بيت ع به ما رسيده دوران كامل شيرخوارگى دو سال، و كمتر از آن، بيست و يك ماه معرفى شده است.

بعيد نيست اين معنى از ضميمه كردن آيه فوق با آيه‌ وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً:” باردارى او و از شير گرفتنش، سى ماه است”  نيز استفاده شود، زيرا مى‌دانيم معمولا دوران باردارى نه ماه است و هر گاه آن را از سى ماه كم كنيم بيست و يك ماه باقى مى‌ماند كه مدت معمولى شير دادن خواهد بود، بلكه با توجه به اينكه آنچه در سوره احقاف آمده نيز به صورت الزامى است، مادران حق دارند با در نظر گرفتن، مصلحت و سلامت نوزاد، مدت شيرخوارگى را از بيست و يك ماه نيز كمتر كنند.

۳- هزينه زندگى مادر از نظر غذا و لباس در دوران شير دادن بر عهده پدر نوزاد است تا مادر با خاطرى آسوده بتواند فرزند را شير دهد لذا در ادامه آيه مى‌فرمايد:” و بر آن كسى كه فرزند براى او متولد شده (پدر) لازم است، خوراك و پوشاك مادران را به طور شايسته بپردازد؛ (وَ عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ كِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ).

در اينجا تعبير به «المولود له» (كسى كه فرزند براى او متولد شده) به جاى تعبير به «اب- والد» (پدر) قابل توجه است، گويى مى‌خواهد عواطف پدر را در راه انجام وظيفه مزبور، بسيج كند، يعنى اگر هزينه كودك و مادرش در اين موقع بر عهده‌ مرد گذارده شده به خاطر اين است كه فرزند او و ميوه دل او است، نه يك فرد بيگانه.

توصيف به «معروف» (به طور شايسته) نشان مى‌دهد كه پدران در مورد لباس و غذاى مادر، بايد آنچه شايسته و متعارف و مناسب حال او است را در نظر بگيرند، نه سختگيرى كنند و نه اسراف.

و براى توضيح بيشتر مى‌فرمايد: «هيچ كس موظف نيست بيش از مقدار توانايى خود را انجام دهد» (لا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَها).

بنا بر اين هر پدرى به اندازه توانايى خود وظيفه دارد، بعضى اين جمله را به منزله علت براى اصل حكم دانسته‌اند، و بعضى به عنوان تفسير حكم سابق، (و هر دو در نتيجه يكى است).

۴- سپس به بيان حكم مهم ديگرى پرداخته، مى‌فرمايد:” نه مادر (به خاطر اختلاف با پدر) حق دارد به كودك ضرر زند، و نه پدر” به خاطر اختلاف با مادر (لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ).

يعنى، هيچ يك از اين دو حق ندارند سرنوشت كودك را وجه المصالحه اختلافات خويش قرار دهند، و بر جسم و روح نوزاد، ضربه وارد كنند.

مردان نبايد حق حضانت و نگاهدارى مادران را با گرفتن كودكان در دوران شيرخوارگى از آنها پايمال كنند كه زيانش به فرزند رسد و مادران نيز نبايد از اين حق شانه خالى كرده و به بهانه‌هاى گوناگون از شير دادن كودك خوددارى كرده يا پدر را از ديدار فرزندش محروم سازند.

اين احتمال نيز در تفسير آيه داده شده است كه منظور آن است كه نه پدر مى‌تواند حق زناشويى زن را به خاطر ترس از باردار شدن و در نتيجه زيان ديدن شير خوار، سلب كند، و نه مادر مى‌تواند شوهر را از اين حق به همين دليل باز دارد.

ولى تفسير اول با ظاهر آيه سازگارتر است.

تعبير به «ولدها» و «ولده» نيز براى تشويق پدران و مادران به رعايت حال كودكان شير خوار است، به اضافه نشان مى‌دهد كه نوزاد متعلق به هر دو مى‌باشد، نه مطابق رسوم جاهليت كه فرزند را فقط متعلق به پدر مى‌دانستند و براى مادر هيچ سهمى قائل نبودند.

۵- سپس به حكم ديگرى مربوط به بعد از مرگ پدر مى‌پردازد، مى‌فرمايد: «و بر وارث او نيز لازم است اين كار را انجام دهد» (وَ عَلَى الْوارِثِ مِثْلُ ذلِكَ).

يعنى: آنها بايد نيازهاى مادر را در دورانى كه به كودك شير مى‌دهد تامين كنند- در اينجا بعضى احتمالات ديگر در تفسير آيه داده شده كه ضعيف به نظر مى‌رسد.

۶- در ادامه آيه، سخن از مساله باز داشتن كودك از شير به ميان آمده و اختيار آن را به پدر و مادر واگذاشته، هر چند در جمله‌هاى سابق زمانى براى شير دادن كودك تعيين شده بود، ولى پدر و مادر با توجه به وضع جسمى و روحى او، و توافق با يكديگر مى‌توانند كودك را در هر موقع مناسب از شير باز دارند، مى‌فرمايد:” اگر آن دو با رضايت و مشورت يكديگر بخواهند كودك را (زودتر از دو سال يا بيست و يك ماه) از شير باز گيرند گناهى بر آنها نيست” (فَإِنْ أَرادا فِصالًا عَنْ تَراضٍ مِنْهُما وَ تَشاوُرٍ فَلا جُناحَ عَلَيْهِما).

در واقع پدر و مادر بايد مصالح فرزند را در نظر بگيرند و با هم فكرى و توافق و به تعبير قرآن تراضى و تشاور، براى باز گرفتن كودك از شير برنامه‌اى تنظيم كنند، و در اين كار از كشمكش و مشاجره و پرداختن به مصالح خود و پايمال كردن مصالح كودك به‌پرهيزند.

۷- گاه مى‌شود كه مادر از حق خود در مورد شير دادن و حضانت و نگاهدارى فرزند خود دارى مى‌كند و يا به راستى مانعى براى او پيش مى‌آيد، در اين صورت بايد راه چاره‌اى انديشيد و لذا در ادامه آيه مى‌فرمايد:” اگر (با عدم توانايى يا عدم موافقت مادر) خواستيد دايه‌اى براى فرزندان خود بگيريد، گناهى بر شما نيست، هر گاه حق گذشته مادر را بطور شايسته بپردازيد” (وَ إِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلادَكُمْ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِذا سَلَّمْتُمْ ما آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ).

در تفسير جمله «إِذا سَلَّمْتُمْ ما آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ‌»، نظرات گوناگونى از سوى مفسران اظهار شده، گروهى تفسير بالا را پذيرفته‌اند كه انتخاب دايه به جاى مادر، پس از رضايت طرفين، بى مانع است مشروط بر اينكه اين امر سبب از بين رفتن حقوق مادر، نسبت به گذشته نشود، بلكه حق او نسبت به مدتى كه شير مى‌دهد طبق عادت پرداخته شود.

در حالى كه بعضى آن را ناظر به حق دايه دانسته‌اند و گفته‌اند بايد حق او طبق عرف عادت پرداخت شود، بعضى نيز گفته‌اند منظور از اين جمله توافق پدر و مادر در مساله انتخاب دايه است. و بنا بر اين تاكيدى مى‌شود بر جمله قبل، ولى اين تفسير ضعيف به نظر مى‌رسد و صحيح‌تر همان تفسير اول و دوم مى‌باشد و مرحوم” طبرسى” تفسير اول را ترجيح داده است.

و در پايان آيه به همگان هشدار مى‌دهد كه «تقواى الهى پيشه كنيد و بدانيد خدا به آنچه انجام مى‌دهيد بينا است» (وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ).

مبادا كشمكش ميان مرد و زن، روح انتقام‌جويى را در آنها زنده كند و سرنوشت يكديگر و يا كودكان مظلوم را به خطر اندازند، همه بايد بدانند خدا دقيقا مراقب اعمال آنها است.

اين احكام دقيق و حساب شده و هشدارهاى آميخته به آن به خوبى نشان مى‌دهد كه اسلام تا چه حد براى حقوق كودكان و همچنين مادران اهميت قائل‌ شده است و رعايت حد اكثر عدالت را در اين زمينه سفارش مى‌كند، آرى اسلام بر خلاف آنچه در دنياى ستمكاران وجود دارد كه حقوق ضعيفان هميشه پايمال مى‌شود، حد اكثر اهميت را به حفظ حقوق آنان داده است.

*تفسير نمونه، ج‌۲، ص۱۸۵

 

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟