معنای اصل خاک و خون در مساله تابعیت چیست؟

  • انتشار: ۱۰ دلو ۱۳۹۸
  • سرویس: اطلس پلاس
  • شناسه مطلب: 76113

در این مقاله سعی شده است به تفاوت‌های اصل خاک و خون در مسئله تابعیت پرداخته شود. ابتدا تابعیت را تعریف کرده و سپس به رابطه بین این دو اصل می‌پردازیم.

تابعیت چیست

اولین دیدگاهی که برای یک دولت و کشور مطرح است این است که افرادی را متعلق به خود می‌داند که از افراد دیگر کشورها جدا هستند. پس می‌توان گفت شاخص ترین نشانه جغرافیایی افراد می‌تواند موضوع تابعیت باشد.

تابعیت یک رابطه سیاسی و معنوی است که یک نفر را به یک دولت معین مرتبط می‌سازد. یعنی یک فرد با دولت کشور خود در وهله اول یک رابطه سیاسی دارد که از حاکمیت و قدرت دولتی ناشی می‌شود، که فرد را از خود می‌داند.

در قدم بعدی یک رابطه معنوی است که فقط به مکانی که شخص در آن سکونت دارد مربوط نمی‌شود. به عنوان مثال یک ایرانی هر جای دنیا که باشد ایرانی است و رابطه اش را با کشورش حفظ می‌کند و یک ارتباط معنوی بین شخص و کشور وجود دارد.

هر کسی باید دارای تابعیتی باشد. توجیه این اصل از نظر منطقی و عقلی واضح است، زیرا بشر برای ادامه حیات خود نیازمند زندگی در جامعه است.

تصور اینکه شخصی در اجتماع زندگی کند ولی به هیچ یک از اجتماعات، وابسته نباشد چیزی خارج از عقل و منطق است.

اصل خاک و خون

مواردی که شخص سلب تابعیت می‌شود

قبل از اینکه به تفاوت اصل خاک و خون پرداخته شود باید بدانیم که فرد در چه مواردی ممکن است کلا تابعیت خود را از دست بدهد.

  1.  به دلیل مهاجرت: مثلا در زمان انقلاب روسیه، روس ها به دیگر کشورها پناه بردند و بعد از آن اتفاق، دولت جدیدی که در روسیه به وجود آمد، دیگر آنها را به عنوان تبعه خود نمی‌شناخت
  2. ۲-    بر اساس مجازات: ممکن است کسی در اثر مجازاتی که برایش در نظر گرفته شده است، تابعیت خود را از دست بدهد، این در حالی است که به تابعیت کشور دیگری نیز در نیامده است.
  3. ۳-    در اثر قانونی خاص: به عنوان مثال قانونی تصویب می‌شود که اگر کسی جلای وطن کرد و در کشور دیگر برای مدتی سکونت کرد تابعیت از او گرفته خواهد شد.
  4. ۴-      به دلیل نخییر: در مواردی که شخص به واسطه قانون مخیر شود که بین دو تابیعت یکی را اختیار کند و او هیچ یک را انتخاب نکند.

هر شخصی در بدو تولد بایستی تبعه یک دولت معین باشد، یعنی به محض اینکه طفلی به دنیا بیاید به ناچار تابعیت یک دولت را به او تحمیل می‌کنند. این یک قانون اجتماعی است که در اکثر کشورها پذیرفته شده است. تحمیل تابعیت از طریق دو اصل خاک و خون امکان پذیر است.

اصل خون

این تابعیت را تابعیت نسبی می‌دانند. سیستمی است که در آن تابعیت به واسطه نسب به نوزاد تحمیل می‌شود. یعنی یک کودک به محض تولد تابعیت پدر و مادرش را می گیرد.

این یعنی اینکه تابعیت طفل به نظام او مربوط می‌شود. اصل خاک و خون با اصل نژاد تفاوت دارد. تابعیت بر اساس سیستم خون با نژاد، از نظر زیستی ملازمه ندارد.

مثلا اگر یک خانواده چینی تابعیت دولت ایران را بپذیرند، بر اساس اصل خون فرزند آنها ایرانی می شود اما نژاد او چینی است. پس می توان گفت بین اصل خاک و خون ، اصل خون متمایز از آنچه است که آن را که مفهوم نژادی تابعیت می‌دانند.

اصل خون به تنهایی برای تشخیص تابعیت یک فرد کافی نیست. مثلا هر زمان طفلی از پدر و مادر نامعلوم به دنیا بیاید و یا تابعیت خود را از دست داده باشد و در زمان تولد بدون تابیعت شده باشد، در این قبیل موارد تابعیت طفل ار طبق خون میسر نخواهد بود.

کشورهای پیرو اصل خون

در حال حاضر کشورهای انگلیس، سوید، اتریش و ایران از اصل خون پیروی می‌کنند. البته کشور انگلستان پیش از این از اصل خاک پیروی می‌کرد، چند سالی است که وارد اصل خون شده است

اصل خاک

علاوه بر اصل خون نیاز به یک سیستم دیگر هست که اصل خون را تکمیل کند و آن اصل خاک است. به موجب این سیستم، تابعیت شخص از طریق محل تولد او مشخص می‌شود.

بر طبق این اصل، هر شخصی تابعیت کشور و محل تولد خود را دارد. از آنجایی که هر کسی به ناچار در محلی متولد می‌شود. و آن محل نیز قلمرو یک دولت به حساب می آید.

اگر همه کشورها این سیستم را بپذیرند دیگر در جهان هیچ شخصی بدون تابعیت باقی نمی ماند. امروز تقریبا همه کشورها از بین دو اصل خاک و خون به سیستم خاک عمل می‌کنند.

هر دو اصل خاک و خون طرفداران خود را دارد و هر کدام شان هم برای اینکه نظر خود را اثبات کنند دلایلی زیادی دارند.

کشورهای پیرو اصل خاک

کشورهای استرالیا، کانادا، برزیل، نیوزلند و آمریکا از جمله کشورهایی هستند که از اصل خاک پیروی می‌کنند.

دلایل پیروی از اصل خاک و خون

هر کدام از کشورها برای وضع قوانین کشور خود، مصالح و منافع کشور و مردم را در نظر میگیرند.

طرفداران اصل خون

یکی از دلایل پیروان سیستم خون مصلحت کشورهایی است که جمعیت شان زیاد است و مهاجر پذیر هستند. یعنی کشورهایی که وسعت خاک شان با ساکنینش متناسب نیست مصلحت را بر آن دانسته اند که اصل خون را اجرا کنند.

دلیل بعدی پیروان اصل خون، موضوع ملی و نژادی است که از تئوری نژادی نشأت می‌گیرد. آنها بر این عقیده هستند که اعمال اصل خون بهترین وسیله برای رعایت تأثیرات نژادی است و ضامن علاقه مندی به کشور خواهد بود.

سومین دلیل طرفداران اصل خون این است که آنها چنین می‌پندارند که اصل خون اعتبار و حیثیت دولت را افزایش می‌بخشد.

طرفداران اصل خاک

اما طرفداران اصل خاک، یکی از دلایل آنها در این زمینه این است که انتساب هر شخص به دولت به خاک مربوط می‌شود و در اصل قدرت هر دولت نسبت به اشخاصی اعمال می‌شود که در دولت و حاکمیت آنها ساکن هستند. هر کسی در هر جایی که متولد می‌شود باید تحت حمایت قوانین آن دولت قرار بگیرد.

دلیل دیگر دلیل اجتماعی است، آنها بر این اعتقادند که، هر شخصی در هر محیطی که به دنیا بیاید، تربیت آن محیط را پذیرفته است و خلق و خوی محیط را به خود می‌گیرد. و حتی در مواردی عوامل محیطی، تأثیرات ارثی را از بین برده اند.

دلیل دیگر طرفداران اصل خاک فایده جویی و مصلحت اندیشی است. طوری که مصلحت کشورهایی که جمعیت کمی دارند اقتضا می‌کند برای رونق و نضج مملکت خود تمام کسانی را که در آن خاک به دنیا می‌آیند تبعه خود به حساب بیاورد.

به اینکه اصل خاک و خون کدام بهتر است نمی‌توان جواب قانع کننده ای داد. زیرا یک حقیقت مطلق در این رابطه وجود ندارد بلکه حقایق نسبی هستند و در هر کشور با کشورهای دیگر متفاوت است.