اشکال سلفی گری در فرانسه

  • انتشار: ۳ ثور ۱۳۹۷
  • سرویس: دسته بندی نشده
  • شناسه مطلب: 39929

امامان جماعت سلفی

به صورت سنتی، امامت جماعت در فرانسه، صلاحیتی خاص نمی طلبد. بسیاری از امامان جماعت، مؤمنان متدینی هستند که مطالعات شرعی در مدارس اسلامی نداشته اند و با تکیه بر مدرکی دانشگاهی در رشته ای غیرمرتبط یا وجاهت و مقبولیت مردمی (ناشی از حسن خلق و مردم داری و موفقیت نسبی در زندگی اجتماعی و حداقل هایی از دانش شرعی) به امامت مسجد رسیده اند. شماری قابل توجه از امامان مساجد نیز از کشورهای الجزایر، تونس، مغرب، نیجریه، موریتانی، سنگال و ترکیه (به درخواست جماعت مسلمان یا زیر نظر اوقاف این کشورها)، به خاک فرانسه می آیند.

این امامان، وظیفه تداوم انسجام جمعیتی، هویتی و دینی جماعت مهاجر با جامعه مرجع را فراهم می کنند. مشکل اصلی این شیوه، ناآشنایی مبلغان و امامان مهاجر با زبان و فرهنگ فرانسه و مسائل و مشکلات جامعه مهاجر مسلمان در فرانسه است که به تبلیغ اسلامی غیربومی و ناهمخوان با فرهنگ و هنجارهای فرانسوی و نیازهای مسلمانان مهاجر یا مقیم آن می انجامد.

دامن زدن به مسائلی مانند چندهمسری، تنبیه همسران و پوشش نقاب و برقع برای زنان مسلمان در سال های گذشته، حساس شدن مقطعی گروه های راست افراطی در فرانسه و استفاده ابزاری از آنها را برای پیشبرد اهداف انتخاباتی و سیاسی درازمدت و کوتاه مدت خود از طریق تبلیغات اسلام هراسانه، سبب شده است؛ تبلیغاتی که در مسئله نماز خیابانیِ مسلمانان و ساخت مسجد و مأذنه نیز تکرارشده است.

با تشکیل شورای فرانسوی آیین اسلام، مسئله تربیت امامان مساجد نیز مطرح شد؛ اما چندان استقبالی از ایده تشکیل دوره های آموزشی با اعطای دیپلم رسمی به عمل نیامد. قرار بود مسجد پاریس با همراهی دانشگاه سوربن، دوره هایی دوساله را برای تربیت امام جماعت طراحی کنند که ضمن آشنایی داوطلبان با زبان، فرهنگ و تاریخ فرانسه، آموزش های مدنی را نیز در باب لائیسیته فرابگیرند؛ اما این طرح به مرور کنارگذاشته شد چرا که این امر ازسوی مسلمانان، دخالت در امر دینی و به تعبیری، نقض اصل لائیسیته محسوب می شد.

در این میان،معهدالغزالی (دانشکده ای وابسته به مؤسسه اسلامی مسجد پاریس) که تاریخی به درازی مسجد پاریس دارد، در برنامه ای پاره وقت، به آموزش امامان مرد و زن (با تمرکز بر آموزش های قرآنی و تفسیری و تدریس ادبیات عرب، تاریخ و حدیث و فقه احکام)، وظیفه ی تربیت امامان بومی (از میان مسلمانان مهاجر نسل دوم و تازه مسلمانان) را برعهده گرفته است.

با توجه به نیاز مساجد موجود به امام و عدم کفایت فارغ التحصیلان معهدالغزالی، مؤسساتی دیگر با هزینه دولت های عربستان و کویت راه اندازی شده اند، که در این زمینه فعالیت می کنند. باوجوداین، جریان دعوت از امامان الجزایری و تربیت شدگان دانشگاه اسلامی مکه و مدینه، فعال است؛ و به همین جهت، بیشتر امامان سلفی فرانسه یا برآمده از این دو جریان یا شاگردان نسل دوم رجال دینی سلفی اند.

4-2-3- شمار مسلمانان سلفی در فرانسه: از نظر قانونی، هرگونه آمارگیری، سرشماری و نظرسنجی مبتنی بر تعلق مذهبی و قومی در فرانسه، ممنوع است. باوجوداین، آمارهایی تخمینی از شمار این افراد وجود دارد که اغلب ازسوی خود آنان یا اداره پلیس درخصوص تجمع های این افراد تهیه می شود. پژوهش امقر در سال 2011، شمار سلفیان را در فرانسه 12000 تا 15000 نفر برآوردکرده است که یک سوم این افراد از میان مسیحیان (کاتولیک یا پروتستانی) هستند که تازه به اسلام گرویده اند؛ یک چهارم تا یک سوم از تازه مسلمانان سلفی، از فرانسویان اصیل یا فرانسویان سرزمین های ماوراء بحار (مجمع الجزایر آنتیی[43]) یا سرزمین های فرانسوی زبان مستعمره سابق فرانسه (مانند کنگو و زئیر) هستند.

براساس آمار سال 2010 در فرانسه، حدود سی مکان عبادی سلفی در مناطق مختلف فرانسه (ازجمله در حومه پاریس، لیون، مارسی و بزانسون) وجودداشته است که دوازده هزار نفر، به آن جذب شده بوده اند. به عقیده امقر، ازآنجاکه نوع رفتار سلفی تاحدودی، بسته و درون گروهی است، خطر سرایت آن به دیگران کمتر است و منطق سلفی، درصدد رویارویی با دولت فرانسه نیست. در سال 2005 براساس آمار منتشرشده ازسوی وزارت کشور فرانسه، فقط صد نفر از سلفیان در چارچوب برنامه مبارزه با تروریسم، تحت تعقیب بوده اند.

به نظرمی رسد در خلال سال های 2011 تا 2014، با انتقال کانون بحران از عراق و افغانستان به شمال آفریقا و نزدیک شدن به مرزهای جنوبی اروپا و حوزه مدیترانه، این آمار، به گونه ای قابل توجه رشدداشته است. با توجه به مشارکت فرانسه در سرنگونی قذافی و اوج گرفتن بحران در سوریه، شبکه های سلفی جهادی در اروپا و به ویژه در فرانسه، فعال تر شده اند و فعالانه به جلب، استخدام و اعزام نیروهای سلفی (زن و مرد) برای آنچه جهاد می نامند، اقدام می کنند.

اگرچه به سبب کاهش مشارکت ظاهری و مداخله نظامی مستقیمِ دولت فرانسه و ائتلاف بین المللی در بحران های منطقه، منطق رویارویی مستقیم با دولت های غربی، کمتر شکل گرفته و چه بسا در برخی بحران ها و جبهه ها و به صورت مقطعی، منافع جهادگرایان سلفی و دولت های غربی، همسو شده است؛ باوجوداین، احتمال ضربه مؤثر این نیروها در بازگشت به خاک اروپا بیشتر شده و موارد متعددی نیز در ماههای اخیر (2017) ثبت و مشاهده شده اند.

دستگیری شبکه های سلفیِ جذب و اعزام نیرو و عملیات نفوذ و شناسایی این شبکه ها، از اقدام های معمول اطلاع رسانی شده دستگاه های امنیتی، طی سال های اخیر در فرانسه است. دو مورد عملیات ترور در تولوز (2012) و در بروکسل (2014) نشان می دهند که هسته های سلفی به ویژه در زندان ها فعال اند و از میان نوجوانان و جوانان بزهکار خانواده های آسیب پذیر، افرادی را برای جهاد در درون یا برون خاک فرانسه انتخاب می کنند.

4-2-4- نقش سلفی گری در تحول جایگاه اسلام در فرانسه

ظهور و گسترش تفکر و جریان سلفی از دو منظر در تحول شیوه زیست مسلمانی در فرانسه و جایگاه اسلام نقش داشته است: نخست آنکه پدیده سلفی گری به عنوان پدیده ای دینی و اجتماعی، نمود و نمای بیرونی مسلمانان را در جامعه فرانسه بیشتر کرده و به تعبیردقیق تر، به آنان قدرت دیده شدن بیشتر و توانایی خودنمایی در حوزه عمومی و عدم احساس تحقیر به دلیل مسلمان بودن داده است و برخلاف خواست ساختار رسمی، نوعی اعلام حضور غیررسمی با تمایز در لباس و شیوه زیست بوده که البته حساسیت هایی آفریده و به ویژه در مسئله حجاب دختران دانش آموز و نقاب در حوزه عمومی، پای قانون گذار را نیز به میان کشیده است.

به گفته امقر، سلفی گری، خود را بر اشکال دیگر اسلام سنتی ریشه دوانده در فرانسه تحمیل کرده و گوی سبقت را از آنان ربوده است. از ویژگی های سلفی گری، توانایی درنوردیدن مرزهای اجتماعی، طبیعی و خانوادگی است و توانسته است در شهرهای کوچک و بزرگ و روستاها، شبکه خود را گسترش داده، از میان خانواده های ترک، کوموری و اهل گینه یا مالی، با تمام تفاوت های فرهنگی و خانوادگی، افرادی را جذب کند(Amghar,2011:73). بدین ترتیب، اسلام سنتی در برابر اسلام سلفی در فرانسه جامانده است و نمایندگان آن از انتظارهای نسل جدید فاصله گرفته اند؛ نسلی که درپی اسلامی کردن مجدد مناسبات اجتماعی است و هنجارهای ارزشی روشنی را طلب می کند و آن را نه در «اخوان المسلمین» و نه در «نهضت تبلیغ» که در سلفی گری می یابد. اسلام سنتی در فرانسه در حال گذار به پیری است و حال آنکه سلفی گری، جنبشی جوان است.

دیگر آنکه سلفی گری، رابطه خود با اجتماع و برداشت خود از فرایند جذب و هضم در جامعه ی غربی / فرانسوی را براساس قرائتی انتقادی و گاه بسیار خشن از جامعه و مناسبات آن تعریف کرده است. منطق آنان بیش از آنکه به عمل مستقیم و عمل گرایی سیاسی، نزدیک باشد، در چارچوب منطق اعتراض نمادین، قابل فهم است. سلفی گری اندیشه ها و تصاویری ساده و بسیط به باورمندان خود ارائه می کند که متضمن نگاهی نخبگانی و استعلایی به دیگران و جهان است و آنان را برگزیدگانی دارای رسالت ویژه جلوه می دهد.

جماعت سلفی در برابر رسالتی که به فرد سلفی می دهد، ضمانت هایی را مانند شیوه پوشش، شکل خانواده و روابط خانوادگی می طلبد که به نظارت گروه بر زندگی فردی و خانوادگی می انجامد. از این حیث، سلفی گری به مرزهای فرقه ای نزدیک می شود؛ تاجایی که علمای سلفی عربستان سعودی از جماعت سلفی فرانسوی خواسته اند تا در برابر مسلمانان غیرسلفی و غیرمسلمانان فرانسوی، نرمش و انعطافی بیشتر از خود نشان دهند تا به چهره اجتماعی جریان سلفی آسیبی نرسد.

این رویکرد، به گشایش بیشتر و منطق خروج از فرقه گرایی موجود کمک می کند؛ یعنی، بی آنکه منطق و نظریه سلفی، دستخوش تغییری شود، شماری از مؤمنان سلفی به اندیشه چاره جویی و یافتن راه هایی میانی، بین رفتار سلفی و عرف عامه مسلمانان در فرانسه و عرف اجتماعی فرانسویان روی می آورند و براساس مرزهای سیال و عرفی تازه، خود را با جامعه تطبیق می دهند. بر این اساس، دیگر مرزی (عرفی) وجودندارد که نتوان از آن گذشت؛ برای نمونه، پیدایش مد سلفی می تواند از این منظر، فهمیده و تحلیل شود. چنین تحولی به خروج از منطق فرقه گرایی (و البته شناورشدن مرزهای فرقه) می انجامد و تصویر بسته و متصلب از اسلام سنتی و سلفی را دگرگون می کند.

فرهاد خسروخاور (جامعه شناس ایرانی- فرانسوی) معتقد است که «سلفی گری، جریانی به شدت سنت گراست که به تفسیر صریح و ظاهری قرآن و بازگشت به اسلام ناب و متصلب سال های آغازین، ملتزم است. سلفیان، داعیه دار گسست کامل با جامعه اطراف خود هستند و هرگونه انحراف رفتاری، مانند نوشیدن مشروب های الکلی و کشیدن سیگار را رد می کنند. سلفی ها، بیشتر، جوانانی زیر سی سال هستند که فقط در جستجوی راه نجات و رستگاری اند؛ آنها در جستجوی خلوص (اسلام ناب) یا در گسست با مدرنیته، به اسلام تندرو روی می آورند. به نظر وی، سلفی گری، شکلی از فرقه گرایی نو است که امکان گسست ذهنی (از واقعیت اجتماعی) و به خود مشغول شدن (با انزوا و انعزال) را فراهم می کند».(Lagarde,2012)

برنار گودار،[44] کارشناس ارشد پلیس فرانسه (نویسنده کتاب «مسلمانان در فرانسه: شرح وضعیت جریان ها، مؤسسات و جماعات»[45] و طراح اصلی شورای آیین اسلام در فرانسه و همچنین، معروف به »آقای اسلام»[46]) در باب سلفی گری در فرانسه، معتقد است که «سلفیان برخلاف اخوان المسلمین، به ارزش گذاری و پیش پاگذاشتن نظریه های سیاسی، نیازمند نیستند؛ بنابراین، هیچ سود و منفعتی برای برقراری ارتباط و اطلاع رسانی ندارند. سلفیان، گروهی نامشخص و تعریف نشده را شکل می دهند که تنها خط هادی و واصل آنان، تقلید از سلف صالح، مشایخ و نظام وهابی سعودی در قرن هجدهم است. سلفیان (در فرانسه) رهبری به رسمیت شناخته ندارند و از همین رو، ما (دولت فرانسه)، مخاطبی مشروع و مقبول، پیش رو نداریم» (Bonzon, 2012) . وی که مسئولیت پرونده اسلام را در دفتر مرکزی ادیان (در وزارت کشور فرانسه) در کابینه های لیونل ژوسپن و نیکولا سارکوزی برعهده داشته است، درباره نخستین ملاقاتش با فردی سلفی در بیش از سی سال گذشته چنین می گوید: «در آن زمان، ما با اینها صحبت می کردیم؛ اما آدم هایی نبودند که سوءظنی برانگیزند؛ هنوز به آنها سلفی نمی گفتیم؛ بیشتر ما آنها را بنیادگرایانی می دانستیم که قرائتی تحت اللفظی از قرآن داشتند»(Bonzon, 2012) .

سمیر امقر، آغاز ظهور سلفی گری را در فرانسه در دهه 80 میلادی می داند که عده ای خود را به این نام نامیدند؛ به نظر امقر، این گروه، بیشتر سنت گرایانی بودند که اسلامشان به مهاجران نسل اول شباهت داشت؛ اسلامی که میان واقعیت اجتماعی و معرفتی، گسستی واقعی داشت. در آن زمان، شیخ ابوبکر جزایری، چنین وعظ می کرد که برای مسلمان، بهتر است در دارالاسلام زندگی کند چراکه زندگی در کشوری غربی، کم و بیش به گناه نزدیک است؛ عاملی که به انزوا و انعزال بیشتر این گروه در جماعت خود می انجامید و امکان ارتباط را دشوارمی کرد.

نکته ای که از دید سمیر امقر، مخفی مانده است، تشابه گفتار واعظان سلفی مانند جزایری با گفتمان جهادی و تکفیری سلفیان نسل دوم و شاگردان سید قطب در مصر است؛ گروه هایی مانند «التکفیر و الهجره» که با تمسک به همین ایدئولوژی و سبک خطابی، نخست به جاهلیت جامعه و لزوم هجرت و خودسازی حکم دادند، و سپس به تکفیر حاکمان و تمامیت جامعه پرداختند و به منظور تغییر آن، به سلاح دست بردند.

فرارسیدن جنگ داخلی در دهه 90 در الجزایر، به شناخته شدن جریان سلفی در فرانسه می انجامد. در پایان دهه 90 میلادی، ویدئوهای شیوخ سعودی در حومه پاریس، دست به دست می شوند و در سال 1998، پدیده بن لادن، ظاهر می شود. برنار گودار در این زمینه اعلام می دارد که «در این زمان، ما به واقع، میان جهادگرایی و سلفی گری، تمایزی، قایل نبودیم؛ برای ما همه اینها دیوانگان عاشق الله بودند که برای نیل به هدفشان تا انتهای خط می رفتند» (همان).

با ظهور و گسترش اینترنت، سلفیان نمود و بروزی بیشتر به دست می آورند. با ظهور خطیبان سلفی در ویدئوهای اینترنتی، تمایز میان سلفی گری جهادی و تنزه طلب (سنتی)، نمایان تر می شود. از پس جدال های کلامی و فروع فقهی و شرعی گاه پیچیده، شخصیت های سلفی خودزعیم پندار، برای بروز، مجال می یابند. به نظر سمیر امقر، تمام کسانی که سلفی گری را تنها جنبشی افراطی و بنیادگرا به شمارمی آورند، به بیراهه رفته اند. سلفی گری جنبشی برای احیای دینی است.

امر عقیدتی-کلامی به صورت تنگاتنگ با سیاست مرتبط است. برای فهم دکترین دینی نمی توان (به دلایل سیاسی) راه را بر آن بست؛ نتیجه هجرت اینان، پیدایی تمایل این گروه به فضاهای فرقه ای پاک و آلوده نشده (ازسوی جامعه غربی) بود. ساخت مسجد و مدرسه خاص، به برقراری ارتباط با دستگاه اداری فرانسه، نیازداشت؛ این گونه بود که ارتباط به عاملی برای شناخت و شناسایی دقیق آنان انجامید.

4-2-5- اشکال سلفی گری در فرانسه

امقر، سه نوع سلفی گری را در فرانسه متمایزمی کند: سلفی گری هویتی، سیاسی و انقلابی؛ که ویژگیهای آنها در جدول زیر نشان داده شده است:
جدول 1: گونه شناسی سلفی گری در فرانسه اصناف سلفی گری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

4-2-5-1- سلفی گری هویتی (تنزه طلب)[47]

به نظر امقر، 95 درصد سلفیان در فرانسه، به شیوه سنتی و هویتی درپی اسلام ناب و بی پیرایه و با دغدغه بازگشت به آموزه های صدر اسلام، به سلفی گری تنزه طلب روی آورده اند. این جریان، بدنه اصلی سلفی گری را شکل می دهد و در دوشاخه وعظ و تبلیغ دینی و آموزش معارف دینی به صورت شاخص، فعال است. همچنین، به سبب وجه غیرسیاسی اش، بیشتر از آن انتقادشده است و هرگونه اقدام مسلحانه را نفی می کند. برای نمونه، این شاخه از سلفی گری، که به رژیم عربستان سعودی نزدیک است، عملیات حمله به برج های مرکز تجارت جهانی را در یازدهم سپتامبر 2001 محکوم کرد.

دومینیک توما معتقد است که سلفیان سنت گرا و محافظه کار با بی علاقگی به امر سیاسی، اسلامی سازی جامعه را از پایین (بدنه اجتماعی) و با شیوع رفتارهای سخت گیرانه مدنظردارند؛ برخلاف سلفیان سیاسی که می خواهند از بالا و از طریق ابزارهای سیاسی، به تغییر هنجارهای اجتماعی اقدام کنند .(Raim, 2012)

4-2-5-2- سلفی گری سیاسی[48]

به گفته امقر، این گروه از سلفیان معتقدند که برای دفاع از هویت اسلامی در فرانسه و در اروپا، باید از ابزارهای قانونی استفاده کرد. از نظر آنان، کاربست زور و خشونت مسلحانه در درون نظام های غربی، مجاز نیست. این گروه، اقلیتی سلفی بیش نیستند. برخی پدیده ها مانند قانون ضد حجاب یا تظاهرات در برابر سفارت آمریکا (سپتامبر 2012) یا تظاهرات ضد انتشار کاریکاتورهای پیامبر در مجله شارلی ابدو[49] به برانگیخته شدن احساسات و بیدارشدن وجدان و درک سیاسی این گروه ها کمک کرده اند.

به گفته دومینیک توما،[50] این گروه از سلفیان اصلاح گرا،[51] گشایش بیشتر مؤسسات سیاسی را نسبت به حوزه دینی خواستارند و تحت تأثیر راهبرد جنبش اخوان (در مصر)، راه اندازی احزاب سیاسی سلفی و مشارکت در انتخابات را می خواهند. به نظرمی رسد در فضای سیاسی و قانونی موجود فرانسه، حتی در برداشت موسع از لائیسیته، امکان راه اندازی احزاب سیاسی دینی (حتی با مشارکت محدود در انتخابات محلی) وجودندارد .(Raim, 2012)

4-2-5-3- سلفی گری انقلابی (جهادی)[52]

به گفته امقر، سلفیان انقلابی به کاربست خشونت مسلحانه به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف دینی اعتقاددارند. آنان جهاد را واجبی دینی می دانند و تمایزی میان محدوده جغرافیایی آن در کشورهای اسلامی و غربی، قایل نیستند؛ این گروه، بسیار کم شمارند.

به اعتقاد دومینیک توما، جهادگرایان سلفی (از سال 1980 به این سو)، هدف آزادسازی هم زمان امت اسلامی را از یوغ اشغالگران بیگانه و طاغوت های داخلی، طلب و دنبال می کنند.(Raim, 2012) مالک شبل [53] (مردم شناس دین و مترجم قرآن به فرانسوی)، معتقد است که پیوست و تداومی میان وهابیت، سلفی گری و جهادگری وجوددارد. اگر خطیب و واعظ سلفی، خود به جهاد و اقدام خشونت بار واردنشود، پیروان او، ممکن است روزی در معرض این اقدام قراربگیرند؛ به ویژه اگر مشکلاتی مانند بیکاری و پریشانی، گریبان گیرشان شود.

به نظر وی، سلفیان جهادگر با جهاد مقدس درپی بازگرداندن نظم قدیم ازدست رفته به جهان اسلام (و تجدید عظمت اسلام نخستین) هستند؛ شماری از این افراد با شرکت در دوره های آموزشی فشرده در افغانستان، آموزش های نظامی و ایدئولوژیک را گذرانده اند و برای اقدام نظامی تاسرحد فداکردن خود، در راه آرمانشان آماده اند .(Le Point, 18.09.2012)

جدول زیر به اختصار، گونه شناسی سلفی گری جهادی را نشان می دهد:

جدول 2: گونه شناسی سلفی گری جهادی جهاد ملی جهاد بین المللی جهاد مقاومتی

 

 

 

 

 

 

 

 

منبع: امقر،233:2011

سلفی گری جهادی در خاک فرانسه، تداوم جهادگری دهه 90 گروه های جهادی الجزایری در افغانستان و سپس در عراق است؛ اما پیش ازآن، سازمان دهی نیروهای ضداستعماری در الجزایر و دیگر مستعمرات فرانسه، هسته های مقاومتی را شکل داده بود که در فضای دهه های 80 و 90، خود را براساس ایدئولوژی اخوان المسلمین و آراء سید قطب به روزمی کردند و با دولت های خود به عنوان طاغوت، روبه رو می شدند. آنها با اشغال افغانستان، با حمایت اطلاعاتی و تسلیحاتی آمریکا، عربستان و پاکستان، شبکه ای جهادی را سامان دادند که پس از پایان جهاد افغانستان و حاکمیت طالبان، با بازگشت به کشورهای خود، هسته های جهادی را در کشورهای مبدأ خود پایه ریزی کردند. پس از رویداد یازده سپتامبر، این گروه ها شبکه ای گسترده برای جذب نیروی جهادی در اروپا و آمریکا پدیدآورده اند که از مساجد تا دانشگاه ها و زندان ها گسترده شده است.

درگیری فرانسه در جنگ های شمال آفریقا (به طور مشخص در لیبی، مالی و نیجر)، این کانون جهادی را برای اتباع فرانسه و مستعمرات پیشینش جذاب کرده است. بهار عربی از این منظر، فرصت و تهدیدی توأم برای شناسایی هسته های جهادی، نفوذ و هدایت آنها درراستای سیاست های خارجی فرانسه و درعین حال، خلاص شدن از نیروهای افراطی سلفی جهادی بود.

در فضای فعلی، درگیری گروه های سلفی جهادی با یکدیگر در سوریه و فعال شدن شبکه های سلفی جهادگرا برای اعزام نیرو به سوریه، فرصتی را برای دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی فرانسه به منظور شناخت این شبکه ها و مهار آنها در بازگشت به خاک فرانسه پدیدآورده است. این گروه ها می توانند به عنوان اهرم مجری سیاست خارجی فرانسه عمل کنند و با واسطه، نقش نیروی نظامی فرانسوی (بدون هزینه های سیاسی و ملی) را ایفاکنند. دورشدن آنان از خاک فرانسه، به کاهش خطر عملیات سلفی در خاک فرانسه می انجامد و کشته شدن آنان در این جنگ ها نیز به کم شمارشدن این کانون بالقوه خطر کمک می کند.

مشکل اصلی در هنگام بازگشت این افراد، دامنگیر سیاست داخلی فرانسه خواهدشد چراکه این افراد در گذشته بی تجربه، به صورت جنگجویانی آزموده به احتمال زیاد با سودای تغییر سریع و خشونت بار بازخواهندگشت. تلاش برای شناسایی و مهار شبکه های سلفی خارجی در فرانسه ادامه دارد؛ اما راهکار فراگیری برای این قضیه وجودندارد. اخراج امامان سلفی (که بیشتر به جبهه اسلامی نجات وابسته اند)، دستگیری شبکه های داخلی و خارجی (برای نمونه چچن) جذب نیرو، از اقدام های پیشگیرانه دولت فرانسه برای مهار خطر تروریسم سلفی است؛ اما مشکل اصلی در صورت بندی هویتی اسلام فرانسوی و جایگاه مسلمانان در فرانسه و مهم تر از آن، در مشکلات اجتماعی، اقتصادی و معیشتی لایه های اجتماعی محروم و اغلب مسلمان، نهفته است که در فرایند تبعیض غیررسمی موجود، راهی برای بیان و حل نمی یابند و به چرخه بزهکاری، زندان و سلفی گری ختم می شوند.

بزهکارانی نوجوان که به دلایل اجتماعی و بیکاری به زندان می افتند و پیش ازآن، از شنیدن پیام اسلام اجتماعی سلفی گرا محروم بوده اند، در زندان، و در اسلام سلفی جهادی، درمان درد خود و جامعه و انتقام از آفرینندگان وضع موجود را می یابند. تفکر سلفی در تداوم و بازسازی تفکر ضداستعماری و صورت بندی آن به صورت گفتمان پسااستعماری و دعوت برای تغییر وضع موجود (به مثابه تداوم نبرد با استعمارگران کهن و نو)، ناکام نبوده است.

سمیر امقر در کتاب خود، فرانسه را دارای فعال ترین شبکه سلفی (به ویژه جهادی) در میان کشورهای غربی می شمرد. به نوشته او، صدها فعال سلفی در قالب برنامه مبارزه با تروریسم، طی ده سال گذشته در فرانسه دستگیرشده اند. درحالی که در سال های دهه 1990، شمار سلفیان در اروپا و آمریکای شمالی از چند ده نفر تجاوزنمی کرد، امروزه، ظرفیت بسیج این نیروها به چندین هزار نفر می رسد. براساس آمار اطلاعات فرانسه، سلفیان در خاک فرانسه، دوازده هزار نفرند و سی محل عبادی دارند (Amghar,2011:11).

از این منظر، نتیجه گیری وی قابل توجه است: «فرانسه قطب سازمان سلفی در اروپا به شمارمی رود. جریان سلفی مانند شرکت چندملیتی دینی عمل می کند و در حال و آینده اسلام در مغرب زمین، بازیگری غیرقابل انکار و چشم پوشی است. باوجوداین،، سلفی گری هرچه بیشتر در دل غرب ریشه بدواند، غربی تر (یا به تعبیری غرب زده تر) می شود و روح و ذات خود را ازدست می دهد. بنابراین، راه حل مشکل و معضل سلفی، حمله به آن نیست چراکه حمله، آن را نیرومندتر می کند؛ اما درنظرگرفتن آن به عنوان مخاطب گفتگو، بهترین روش مهار و رویارویی با آن است؛ روشی که به ظهور سلفی گری مهارشده می انجامد» (Amghar,2011:18).

4-2-5-4- سلفیان در فضای مجازی فرانسوی زبان

با عنایت به اصالت دعوت و تبلیغ در آیین سلفی، فضای مجازی روش آسانی برای جذب مخاطب و تبلیغ دعوت است. با توجه به محدودیت ها و دشواری فعالیت دینی در فضای عمومی فرانسه (به سبب برداشت مضیق از اصل لائیسیته)، فضای مجازی، فرصتی مناسب را برای گسترش پیام سلفی به زبان فرانسوی به دست فراهم می کند که در کنار سایت های سلفی عربی زبان، به تبلیغ بپردازند. سایت ها و فوروم های (باشگاه های گفتگو و اطلاع رسانی) متعدد سلفی به زبان فرانسوی در فضای مجازی فعالیت دارند. همچنین، صفحات و گروه های متعدد سلفی در شبکه های اجتماعی مانند فیس بوک و توئیتر فعال اند. تشخیص اصالت و اعتبار این سایت ها و صفحات، چندان روشن نیست؛ چراکه بیشتر این سایت ها به دقت ازسوی سازمان های اطلاعاتی فرانسه کنترل یا اداره می شوند.

قابل ذکر است که درصدی قابل ملاحظه از ویدئو ها و کلیپ های ارائه شده در این سایت ها، ضد تشیع است. مقایسه آنها با کلیپ هایی که ضد مسیحیت و یهودیت و سیاست های دولت فرانسه ساخته شده اند، نشان می دهد که شدت و لحن این حملات به تشیع، بیشتر است. شمار کلیپ های ضدشیعی نیز با مجموع کلیپ های ضدمسیحی، یهودی و ضدفرانسوی کم و بیش برابری می کند. تمامی این کلیپ ها با لحنی جدل انگیز و با استناد به مطالب و برنامه های شبکه های ماهواره ای شیعی (خارج از ایران) ساخته شده اند. رد تشیع و اثبات بطلان آموزه های شیعی، مانند امامت، همراه با استخفاف و توهین به شیعیان و عقایدشان، محور اصلی کلیپ ها را شکل می دهند.

نتیجه گیری

گرایش سلفی در فرانسه، بخشی از جریان سلفی کلی در جهان اسلام است. سه طیف عمده سلفی سنت گرا، سیاسی و جهادی در درون این جریان فعال اند. شمار سلفیان در فرانسه بین دوازده تا پانزده هزار نفر برآوردشده است. بیشترین گرایش سلفی، از آنِ جریان سلفی سنت گراست که به امر تبلیغ دین و دعوت اهتمام دارد و مساجد کم شمار سلفی، مرکز آن هستند. باوجوداین، بیشترین پوشش رسانه ای، از آن سلفیان جهادی است که گروهی اندک (متشکل از چند صد نفر) هستند ولی سازمان یافته تر عمل می کنند.

یافته های پژوهش، فرضیه مطرح در این مقاله را تأییدمی کنند که جریان سلفی فرانسوی، ازلحاظ نظری (تئوریک)، تحت تأثیر دو حوزه جغرافیایی عربستان و شمال آفریقا قراردارد. در حوزه دعوت، تبلیغ، آموزش های دینی و منابع مکتوب، نگاه آنان به عربستان سعودی و گاه مصر است. سلفیان سیاسی از تجربه اخوان المسلمین مصر، طی هشتاد سال فعالیت دینی، اجتماعی و سیاسی آن استفاده می کنند.

تأثیر حوزه شمال آفریقا بر جریان سلفی، از نظر جامعه شناختی و سیاسی، بیشتر است چراکه پیوندی تاریخی میان فرانسه و شمال آفریقا وجوددارد که به سابقه استعماری این کشور و حضور طولانی سیاسی، اداری و نظامی در آن قاره بازمی گردد. ازیک سو، موج های مهاجرت ساکنان این مناطق به فرانسه، پیوندی مضاعف را میان دو سوی مدیترانه برقرارکرده و ازسوی دیگر، شیوه مسلمانی و الگوی زیست مسلمانی آن کشورها را در فرانسه بازتولیدکرده است. این مورد به ویژه درخصوص مسلمانان مغربی تبار و به صورت خاص، الجزایری تباران، صادق است. حضور اسلام در فرانسه و شکل گیری هویتی اسلام فرانسوی، تحت تأثیر مسلمانان مغربی تبار بوده است.

ازسوی دیگر، مسائل تاریخی حل نشده این کشورها با فرانسه، به عنوان معضلی تاریخی همچنان حفظ شده است؛ جمع این دو عامل، سبب شده است که با تداوم بحران هویت دینی و سیاسی به ویژه در میان مهاجران، مسائل تاریخی و بحران های جاری میان فرانسه و مستعمرات سابق آن، به صورت های مختلف در جامعه فرانسوی نمودیابد و بر افکار عمومی فرانسوی و سیاست های حاکم، اثرگذار باشد. به صورت مشخص، تأثیرپذیری جریان سلفی جهادی از گروه های سلفی شمال آفریقا، الگوگیری از آنان برای سازمان دهی داخلی و مشارکت فرانسویان مسلمان مغربی تبار یا تازه مسلمانان هوادار سلفی در نبرد با نیروهای فرانسوی در مناطق مختلف (در نقاط بحران مانند لیبی، مالی، نیجر و سومالی)، محسوس است.

هرچند با ظهور القاعده و جهانی شدن پدیده تروریسم (به مفهوم گسترش جهانی هسته های عملیاتی)، شیوه های عملیاتی و شبکه های مخفی این گروه ها پیچیده تر شده است اما به صورت سنتی، نخستین تماس داوطلبان جهاد با شبکه های سلفی جهادی در فرانسه، با شبکه هایی است که براساس الگوی الجزایری (مانند گروه ارتش اسلامی) سازمان دهی شده اند. این شبکه ها با جذب شدن در شبکه عرب – افغان، در شکل گیری هسته های القاعده در اروپا و شمال آفریقا، مؤثر بوده اند و اکنون نیز زیر پرچم القاعده در مغرب اسلامی، فعالیت می کنند.

فارغ از تصویر اسلام سلفی جهادی که بیشتر نموددارد و نمایش آن برای توجیه سیاست های داخلی و خارجی (ازجمله درزمینه های آموزش و مهاجرت و امنیت) به عنوان خطر بالفعل برای پاره ای از احزاب سیاسی فرانسوی، مفید است، اسلام سلفی سنت گرا با استفاده از خلأ اجتماعی و هویتی (به ویژه در مناطق حومه نشین شهرهای بزرگ مانند پاریس) و ناکارآمدی سیاست های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی دولت فرانسه (درزمینه اشتغال) و شکست نسبی سیاست کلی جذب و هضم فرهنگی مهاجران (به ویژه مسلمانان)، به آرامی در زیرپوست شهرهای فرانسه رشدمی کند و راه حل هویتی بازگشت به سیره سلف صالح را پیش پای جوانان می گذارد؛ راهکاری که شاید مشکل هویتی آنان را حل کند اما مشکل اجتماعی و اقتصادی آنها را بی پاسخ می گذارد.

همچنین، شبکه هایی مکمل برای کاریابی و همسریابی در درون شبکه مسلمانان سلفی فرانسه شکل گرفته اند که درمجموع به آن ماهیت بسته و فرقه ای می دهد و خروج فرد از شبکه را دشوارمی کند. هرچند فرایند تبدیل فرد سلفی به سلفی جهادی، به مقدماتی دیگر، نیازمند است اما جریان سلفی درعمل، برخلاف سیاست فرهنگی حاکم در جهت هضم و جذب[54] مهاجران عمل می کند؛ امری که با استفاده از تازه مسلمانان فرانسوی و تسلط بر زبان و حقوق شهروندی، درصدد تغییر پاره ای قوانین نوشته یا نانوشته حاکم بر جامعه فرانسوی است.

درواقع، طرح اسلام سلفی در فرانسه، روی دیگر هویت سازی دولتی برای مسلمانان فرانسه از بالا و در قالب «شورای فرانسوی آیین اسلام» و در چارچوب طرح «اسلام فرانسوی»[55] است؛ یعنی عکس العملی است درراستای شکل گیری هویتی از پایین و قاعده هرم اجتماعی که در آن الگوی زیست مسلمانی، براساس سیره سلف صالح تعیین می شود. صرف نظر از پیوندهای بیرونی جریان سلفی (در عربستان یا در الجزایر و دیگر کشورهای آفریقای شمالی)، اگر اسلام سلفی از قالب طرح «اسلام در فرانسه»[56] بیرون بیاید و با پذیرش شرایط به سمت شکل دهی الگوی مسلمانی اصیل با لحاظ شرایط زندگی امروزی در فرانسه پیش برود، با توجه به ناکامی های اقتصادی و اجتماعی برنامه های احزاب، می تواند به رشد و نفوذ اجتماعی آرام خود کمک کند.

درغیراین صورت، تقابل میان ارزش های لائیک و اسلامی در قالب دو سبک زندگی فرانسوی و اسلامی، به تشدید مقطعی بحران هویت اسلامی و جایگاه اسلام در فرانسه می انجامد و وضعیت زندگی فرهنگی و اجتماعی مسلمانان معتدل را با خلل مواجه می کند؛ چراکه در قالب مسائل حاشیه ای (مانند حجاب، نقاب، برقع و چندهمسری)، مشکلات اصلی تبعیض و فقر اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و اشتغال را به فراموشی می سپارد و با ارائه تصویری کاریکاتوری از اسلام قرون وسطایی، در خدمت اهداف انتخاباتی احزاب سیاسی درمی آید.

در نهایت، با درنظرگرفتن جمعیت اهل سنت موجود در ایران، مطالعه و تحلیل فرایندهای تبدیل گروه هایی از مسلمانان مسالمت جو به عناصری رادیکال و خشونت طلب در جوامع مختلف، ضرورتی اساسی پیدا می کند و پژوهش هایی از این دست می توانند سیاست گذاران و تصمیم گیرندگان کشور ما را نیز در شناخت عوامل متعدد شکل گیری چنین فرایندی و دستیابی به راهکارهایی اساسی برای پیشگیری از وقوع وضعیت های نامطلوب در این زمینه یاری کنند.

پی نوشت:

43. Les Antilles

44. Bernard Godard

45.Les Musulmans en France: Courants, Institutions, Communautés : Un Etat des lieux

46. Monsieur l’Islam

47. Le Salafisme Piétiste ou Quiétiste

48. Le Salafisme Politique

49. Charlie Hebdo

50. Dominique Thomas

51. Réformiste

52. Le Salafisme Révolutionnaire

53. Malek Chebel

54. Intégration

55. Islam de France

56. Islam de France

مراجع

– فرمانیان، مهدی (پاییز 1388)، «گرایش های فکری سلفیه در جهان امروز»، مشکات، ش 104، ص 77 تا 104.

ب) منابع عربی

– السلمان، محمدبن عبدالله (1988)، رشید رضا و دعوه الشیخ، الکویت: مکتبه المعلا، ط 1

ج) منابع انگلیسی

– Adraoui, Mohammad Ali, (2014), Du Golfe aux Banlieues : le Salafisme Mondialisé, Paris: PUF.

– Amghar, Samir, (2011), Le Salafisme d’Aujourd’hui: Mouvements Sectaires en Occident. Paris: Michalon Editions.

-Arkoun, Mohammad. (Sous la direction), (2006), Histoire de l’Islam et des Musulmans en France du Moyen Age à Nos Jours, Paris: Albin Michel.

– Berman,P.(2013)‘The Philosopher of Islamic Terror’, The NewYork Times,23 March.

– Bernadette SAUVAGET, (2012), « Aux sources du salafisme de France ». Publié à Libération, le 21 Septembre.

– Booth, K. (2012), Theory of World Security, Cambridge University Press.

– Cetina, K. (2015) ‘Complex Global Microstructures: The New Terrorist Societies’, Theory, Culture and Society, 22(5), 213–34

– Crawford, D. and K. Johnson (2004) ‘New Terror Threat in EU: Extremists with Passports’, The Wall Street Journal, 24 December.

– Egerton, Frazer,(2011), Jihad in the West: The Rise of Militant Salafism, Cambridge University Press.

– Fekete, L. (2014) ‘Anti-Muslim Racism and the European Security State’, Race and Class, 46(1), 3–29.

– ‘Inside the Mosque: An Academy for Holy War’ (2006), The Guardian, 8 February

– Laura Raim, (2012), « Le salafisme, Une Présence Faible, Mais Croissante », Publié au Figaro du 17 Septembre.

‘Muslims in Europe and the Risk of Radicalism’, in R. Coolsaet (ed.), Jihadi Terrorism and the Radicalisation Challenge in Europe. (2013)

Aldershot: Ashgate, 97–114.

– Mylène Lagarde, (2012)« Qui Sont les Salafistes en France? », Publié dans l’Express, le 17 Septembre.

– Rougier, Bernard, (2015), Qu’est-ce que le Salafisme ; Paris: PUF.

د) منابع الکترونیکی

– Ariane Bonzon, (2012), C’est Quoi un Salafiste (français)? In :
http://www.slate.fr/story/45709/salafiste-francais

-Ariane Bonzon, (2014), Qui Connaît Vraiment les Salafistes en France? Slate.fr, publié le 23 Septembre

in : http://www.slate.fr/story/62181/papier-salafistes

-Laura Raim, « Le salafisme, une présence faible, mais croissante », publié au Figaro du 17/09/2012, in :

http://www.Lefigaro.fr/actualite-france/2012/09/17/01016-20120917ARTFIG00480-le-salafisme-une-presence-faible-mais-croissante.php

-Mylène Lagarde, (2012), « Qui sont les salafistes en France? », publié dans l’Express, le 17/09/2012. in :

http://www.lexpress.fr/actualite/societe/qui-sont-les-salafistes-en-france_1162192.html#JZoGEkV8V6f7IBMj.99

-http://www.Planete-islam.com/showthread.php?35540-Liste-des-mosqu%E9es-salafi-en-France

-http://Salafiactu.Wordpress.com/les-mosquees-salaf

-https://fr.Wikipedia.org/wiki/Liste des mosqués de France

نویسندگان:

مسعود اخوان کاظمی: دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه رازی

سید شمس الدین صادقی: عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه رازی

مهدی شاکری: دانشجوی دکترای جامعه شناسی

فصلنامه جامعه شناسی سیاسی جهان اسلام شماره 9

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟