استبداد شاهی در قالب مردم سالاری؛ درنگی بر لویه جرگه مشورتی

  • انتشار: ۱۸ اسد ۱۳۹۹
  • سرویس: دیدگاهسیاست
  • شناسه مطلب: 91225

قبل از پرداختن به اصل مساله، باید گفت که اگر نگاهی گذرا به قانون اساسی ۱۳۴۳ ظاهرشاه بیندازید، همان قانون اساسی با همان شکل و فرم، با تعدادی تغییرات در زمان اداره موقت به تصویب رسیده است یعنی حکومت و نظام فعلی، در واقع همان حکومت استبدادی شاهی است که حکومت مطلقه به دست رئیس (شاه) هست و هرکاری که بخواهد انجام میدهد، پارلمان و سنا و قضا یا مستقیما به اشاره رئیس جمهور (شاه) می چرخد یا هم حرف آنها به هیچ جا نمی رسد، خلاصه اینکه نظام فعلی فقط اسم دموکراسی را یدک میکشد.

لویه جرگه از سنت های شاهی بود که برای کاری مهم به نفع قوم و قبیله ای خودش، چند نفری را فرمایشی از ولایات فرا می خواند تا به کارش مشروعیت دهد؛ لویه جرگه در قانون اساسی شاهی از ماده ۷۸ تا ۸۴ آن آمده است.

در واقع، اشرف غنی در جایگاه شاه هست و هرکاری که خواسته تا هنوز انجام داده است، از سهمیه بندی کانکور، تا هدف قراردادن مراکز آموزشی و مسجد و علما و متنفذین و مرگ های مشکوک چند تن از محافظان او همه از شاهکاری های ایشان هست. چند سال قبل در یک مصاحبه ای گفته بود – هنوز آن ویدیو در شبکه های اجتماعی هست – می گوید این عادلانه نیست که زندان هایی مثل بگرام، از یک قوم پر باشد و از اقوام دیگری نباشد؛ این حرف غنی برخاسته از عمق تعصب او نسبت به ملیت های دیگری و نوعی توهین به ملیت ها بود؛ به این معنی که باید از اقوام دیگر را هم به زور یا پرونده سازی وارد زندان کرد و همین کار را هم کردند؛ جمعی بی گناه را زندانی و محاکمه کردند و صدها وهزاران نفر جنایتکار را آزاد کردند.

حال هم آن چه غنی در نظر دارد یک لویه جرگه مشورتی فرمایشی است؛ یعنی حداقل همه میدانند افرادی دعوت شده اند که نگرش آنها و نگاه آنها با غنی و آل غنی است و هرکاری به آنها بسپارند چشم بسته امضا می کنند و بنابراین، زندانی های خطرناکی که به جرم های مشهود و غیر مشهود دستگیر شده اند و مسلم است که جرایم سنگینی هم دارند اما غنی برای بستن دهان مردم و جامعه جهانی و ناتو، می خواهد چنین وانمود کند که آزادی این ها خواست مردم بوده است. در حال که کدام مردم؟ کدام مشروعیت؟ آزادی اینها مساوی است با قتل و کشتار و انفجار و انتحار… چنانچه قبلا مشابه این قضایا وجود داشت و رسانه ای نیز شد، افرادی که تازه از زندان آزاد شده بودند، دوباره به صفوف مخالف پیوستند در عملیات ارتش ملی باز هم دستگیر شدند.

لویه جرگه، در حقیقت جایگاه رفراندوم را دارد که در سایر کشورها رایج است و در آن هر فردی از اتباع آن، در امور مهم رای خودش را به شکل آری یا نه داخل صندوق می اندازد؛ اما در لویه جرگه عنعنوی/سنتی، به قول سرور دانش – قبل از معاونت ایشان – لویه جرگه ارتجاعی، هیچ نوعی اراده عمومی در آن تبلور نمی یابد، آنچه در آن تحقق می یابد، چیزی است که به دست آنها میرسد و آنها هم باید آن را امضا کنند و به یک کاری – ولو غیر قانونی و غیر انسانی – مشروعیت ببخشند تا رئیس جمهور با خیال راحت آن را اجرا کند.

در نهایت این که؛ این همه مشکلات که داریم بخش بزرگی از آن به نهادهایی ارتجاعی مثل لویه جرگه و نهاد بیکاره ای مثل مجلس سنا برمیگردد که فقط میراث شاهی هست و هیچ کاربردی ندارد جز این که اهداف ارگ را برآورده ساخته و رنگ و لعاب قانونی به کارهای رئیس جمهور می زنند.

علی ظفر یوسفی

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟