از ماست که برماست…

  • انتشار: ۱۹ اسد ۱۳۹۶
  • سرویس: اجتماعیدیدگاه
  • شناسه مطلب: 28690

بعد از حوادث تلخ درکابل ( کارته سخی، مسجد باقرالعلوم و الزهرا،) جوادیه هرات، ومیرزاولنگ سرپل، عمدتا دو رویکرد در فضای مجازی بیشتر به چشم می خورد:

اول: مسلح شدن؛ جواب گلوله  باگلوله

دوم: محکومیت حکومت وفراموشی ماهیت زشت انتحار

ساده ترین پرسش اینست که چه اتفاقی افتاده است؟

چرا مراکز دینی هدف قرار می گیرند؟

چرا مردم بی گناه وغیر نظامی قتل عام می شوند؟

کارگردانان این حوادث تراژیک به دنبال چه چیزی هستند؟ این پرسشها وسوالات دیگر می تواند بخشی از زوایای پنهان این نمایش غمناک را روشن نماید.

رخداد های تلخ اخیر تغییردر ماهیت جنگ را نشان می  دهد؛ زیرا در یک دهه اخیر مراکز نظامی وحکومتی بیشتر هدف قرار می گرفت، اما در سال 95 و 96 علاوه برمراکز دولتی مراکز دینی ومذهبی نیز هدف قرار می گیرند.

کشتن انسانهای بی گناه نه جواز شرعی، نه جواز انسانی ونه حتی جواز جنگی دارد؛ بعید است که بگوییم  گروه های هراس افگن توان درک این موضوع وحکم را ندارند.

پس هدف از کشتن انسان های بی گناه وبی پناه چیست؟

به نظر می رسد کشاندن جنگ از مراکز نظامی ودولتی به مراکز دینی واجتماعی اهداف ذیل را دنبال می کند:

یکم ؛ تغییر ماهیت جنگ

تغییر جنگ از دولت به مذهب، از خارجی به داخلی هدف اصلی این کشتار بی رحمانه است.

قابل پیش بینی است که عده ای احساساتشان جریحه دار شوند؛ قلم را برزمین بگذارند وسلاح در دست گیرند  ودست به اعمالی شبیه گروه های هراس افکن بزنند؛ اگر چنین اتفاقی بیفتند چه خواهد شد؟

متاسفانه این روزها اشعار ومتونی برای بازگشت عصر دیوانگی سروده می شود، بازگشت به عصر جنون وقدرت طلبی اقوام واحزاب، یاد آورد خاطرات تلخ وکشنده ای است که نتیجه آن وضعیت امروز است.

طبق آمارهای موجود حد اقل 60000 هزار نفر در کابل بوسیله همین دیوانه ها، گنکس ها، مارخورها وآدم خورها از تمام اقوام کشته شدند، آن زمان بر اساس همین تحلیل همه اقوام واحزاب دیوانه ها وگنگس هارا تشویق به دفاع ازقوم خود می نمود سر انجام آن جنگ ها ونتیجه آن چه شد؟

از مردم کابل بپرسید عصر دیوانگی وجنون قدرت چگونه گذشته است؟

مگر همین دیوانگی وجنگ قدرت پای طالبان را به کابل باز نکرد؟

مگر همین انحصار قدرت وجنون چوکی، اقوام را در مقابل هم قرار نداد؟

به جای مرثیه خوانی برای عصر دیوانگی رهبران بی کفایت را خلع سلاح کنید وقدرت را در اختیار شایستگان با تدبیر وتعهد قرار دهید.

افغانستان براساس سنت های قدیمی نانوشته اداره می شود، هنوز ما رعیت هستیم؛ و رهبران قومی ارباب، سرنوشت مارا آنان تعیین می کنند؛ سهم ما از قدرت را آنها تعیین می کند، نه مردم؛ به جای تشویق به حرکت های احساسی دم بریده، رهبران قومی و اربابان قدرت را در خانه های شان با سپر انسانی زندانی کنید تا برای مردم متعهدانه کار کنند یامجبورانه استعفا نمایند.

به جای ایجاد گروه جدید یخن رهبران را محکم بگیرید با سهم قدرتی که از خود  مردم گرفته اند از جان، مال وخون مردم حفاظت کنند.

دشمنان افغانستان در صدد تغییر ماهیت و روش جنگ در افغانستان هستند ما نا خواسته با آنان همراه نشویم. احساسات را به عقل ومنطق حواله دهیم وراه حل اساسی جستجو نماییم.

گرچه دولت، ناکار آمد، فاسد، دچار اختلاف درونی وبحران قدرت می باشد؛ اما  تروریستان مناطق مهم وسوق الجیشی را نتوانستند کاملا  در کنترل داشته باشند، این وضعیت برای حامیان گروه های هراس افگن قابل قبول نیست.

به این علت با تغییردر ماهیت جنگ از مراکز دولتی به مراکز دینی به دنبال تحریک احساسات مذهبی ودرنتیجه اختلاف مذهبی وقومی هستند؛ تا از این روش که در برخی کشورها تجربه نموده اند پیروان مذاهب در  افغانستان را مقابل هم قرار بدهند؛ وسپس خودشان به عنوان منجی ومیانجی میدان داری کنند. هم تلفات کمتری بدهند هم با کمترین هزینه به مناطق مسلط شوند.

دوم؛ تغییر دراستراتژی

درگذشته طالبان ادعای حکومت و امارت براین سرزمین را داشتند، این هدف، رفتار آنان را هوشمند ومحتاط می نمود تا اقبال عمومی را ازدست ندهند؛ اما اینک با جایگزین نمودن پرچم سیاه به جای پرچم سفید تلاش برای ایجاد رعب ووحشت وگسترش تبلیغات به دنبال اهداف فرا افغانستان هستند.

داعش ساختگی در افغانستان ابتدا در چند مورد مسولیت حملات تروریستی را به دوش گرفت تا افکار عمومی را حساسیت سنجی نماید مردم افغانستان عکس العمل هوشیارانه نشان ندادند.

عکس العمل ها بیشتر قومی ومنطقه ای بود این واکنش کارگردانان صحنه های جنگ را امیدوار نمود که می توان از طریق تغییر ماهیت واستراتژی جنگی به هدف نایل امد.

اگر در مقابل حملات کور تروریستی تمام مردم افغانستان فارغ از قوم و مذهب متحدانه به میدان می آمدند اربابان داعش هرگز به فکر تبدیل پرچم سفید به سیاه نمی افتادند.

سوم؛ انتحاریان جنگ نرم

برخی از فیس بوک نویسان بدون شک انتحاری های فیس بوکی هستند؛ نسبت به آنان حرفی نداریم زیرا آنان مامورند ومعذور؛ اما برخی دیگر هم ناخواسته در دام تبلیغات آنان گرفتار امده اند.

انتحاری های فیس بوکی بمب های انتحاری مملو از احساسات وعواطف را منفجر می کنند وسپس به نظاره می نشیند که این انفجار چه مقدار تلفات می دهد.

بعد از حملات تروریستی تبلیغ علیه حکومت، وتضعیف آن، بیش از نفرت وتنفر از داعش وطالب است؛ البته این بدان معنا نیست که حکومت وظایف خود را به شایستگی انجام می دهد بلکه فراموش نمودن عاملان حملات تروریستی وانگشت انتقاد را فقط وفقط روی حکومت گذاشتن دردی را دوا نمی کند. انتقاد در ظرف زمان ومکان مناسب باید انجام پذیرد وگرنه نتیجه عکس می دهد.

بنا برآنچه گفته شد مسلح شدن اقوام را در شرایط کنونی به  صلاح مردم نمی دانم چنانکه قبلا تجربه شده است؛ بلکه به جای ایجاد نیروی مسلح جدید تمرکز وفشار را بر اربابان قومی از یکسو، و برحکومت از جانب دیگر، تا مدیریت نیروهای مسلح به افراد شایسته ومتعهد سپرده شود.

سید محمد حسین هاشمی اخلاقی

نظرات(۱ دیدگاه)

نظر شما چیست؟