آیا طالبان به دنبال قدرت مطلق نیستند؟

  • انتشار: ۲ اسد ۱۴۰۰
  • سرویس: دیدگاهسیاست
  • شناسه مطلب: 117179

سخنگویان طالبان بارها ادعا کرده‌اند که به دنبال کسب قدرت مطلق نیستند و از مشارکت همه‌ی جناح‌ها در قدرت سخن گفته‌اند. اخیراً عبدالسلام حنفی، معاون دفتر سیاسی طالبان در قطر، در یک نشست آنلاین با نمایندگان آمریکا، اتحادیه اروپا، نماینده ناتو، یوناما و قطر گفت: «طالبان به دنبال انحصار قدرت نیستند و تمام افغان‌ها باید در امنیت و پیشرفت کشور سهیم باشند».

طالبان در توجیه مشروعیت جنگ خود، ادعا می‌کنند که چون دولت کنونی کابل توسط خارجی‌ها بر مردم تحمیل شده است، علیه آن می‌جنگند؛ برای نمونه عباس استانکزی، عضو برتر مذاکره‌کننده طالبان در مصاحبه‌ای گفته است “ما دولت فاسد در کابل را به رسمیت نمی‌شناسیم، این دولت توسط افغان‌ها انتخاب نشده و نماینده کسی نیست”. در این یادداشت به راستی‌ آزمایی این ادعای طالبان خواهیم پرداخت که آیا آن‌ها واقعاً به دنبال فرمانروایی نیستند؟. آنچه برای ما به‌مثابه‌ی محتوای تحلیل اهمیت دارد، گفتگوهای درون‌گروهی طالبان است نه سخنان دیپلماتیک و گمراه‌کننده‌ی آن‌ها. گرچه طالبان در زبان و فرم دیپلماتیک، که زبانی نمادین و غیرواقعی است، همواره ادعا کرده‌اند که به دنبال کسب سلطه و قدرت مطلق در افغانستان نیستند، ولی رهبران آن‌ها همواره در میان نیروهای خود آشکارا اعلام کرده‌اند که هدف آن‌ها استقرار دوباره‌ی امارت اسلامی است.

ملا هبت الله، رهبر طالبان بارها به جنگجویان خود گفته است که مجاهدین امارت اسلامی باید اراده و نیت و صفوف خود را مستحکم سازند تا به هدف عالی خود یعنی استقرار دوباره‌ی امارت اسلامی دست یابند. ملا فاضل مظلوم، یکی از اعضای کادر رهبری طالبان در قطر، در دیدار خود با فرماندهان نظامی طالبان در منطقه‌ی مرزی میان پاکستان و افغانستان، آشکارا گفته است که رهبر آینده‌ی افغانستان از طالبان خواهد بود. خلاصه‌ی حرف طالبان این است که با حضور ملا هبت الله، گفتگو درباره‌ی حاکمی دیگر و حتی تصور رهبری‌ای خارج از چارچوب امارت اسلامی نامشروع است. این تناقض در زبان دیپلماتیک و گفتگوهای درون‌گروهی در میان طالبان دارای پیشینه است. طالبان در دهه‌ی هفتاد نیز، تا پیش از اینکه کابل را در سال ۱۹۹۶ به تصرف خود درآورند ادعا می‌کردند که هدف آن‌ها دست‌یابی به قدرت و فرمانروایی بر افغانستان نیست. آن‌ها برای جلب اطمینان (و یا فریب) جامعه‌ی جهانی، در همان آغاز کار هیئتی را به اروپا و آمریکا فرستادند که رهبری آن هیئت را ملا محمد غوث (بعداً وزیر خارجه امارت طالبان پس از فتح کابل) و عباس استانکزی (معاون وزارت خارجه طالبان پس از فتح کابل) به دست داشتند. این دو نفر در آن زمان تا جایی که توانستند در نشست‌ها و کنفرانس‌های خبری و سخنرانی‌های خود تلاش کردند تا به غربی‌ها، مهاجران مقیم خارج و جامعه‌ی جهانی بقبولانند که جنبش طالبان باهدف رسیدن به قدرت مطلق و تشکیل حکومت قیام نکرده‌اند، بلکه تلاش می‌کنند تا گروه‌های فاسد جنگ‌طلب را شکست داده و آن‌ها را خلع سلاح کنند و زمینه را برای ایجاد یک دولت فراگیر که از تمام گروه‌ها در آن سهیم باشند، فراهم نمایند. آن‌ها ادعا کردند که حتی اگر مردم ظاهر شاه را دوباره به عنوان پادشاه انتخاب کنند، طالبان حاضر به پذیرش این خواست مردم خواهد بود. طالبان حتی به محمود مستیری، نماینده‌ی پطرس غالی دبیر کل سازمان ملل، سلمان العمری سفیر عربستان در افغانستان و معاون سازمان کنفرانس اسلامی وعده سپردند که وارد کابل نخواهند شد. اما دیری نگذشت که طالبان تمام این وعده‌های خود را از یاد بردند و کابل را به تصرف خود در آوردند. چند روز پس از تسلط طالبان بر کابل، سلمان العمری سفیر عربستان با ملا محمد حسن آخوند، معاون شورای سرپرستی طالبان دیدار نمود. در این دیدار العمری با ناراحتی به ملاحسن گفت آیا قرار من و شما این نبود که به کابل وارد نشوید؟ شما کاری را که نباید انجام می دادید، انجام دادید، اکنون عواقب کار به عهده‌ی خود شماست. ملا محمد غوث، اولین وزیر خارجه طالبان، در پاسخ به انتقاد معاون سازمان کنفرانس اسلامی مبنی بر نقض تمام تعهدات قبلی توسط طالبان، آشکارا گفت: «ما چگونه می‌توانستیم حکومت را به دیگران بسپاریم، درحالی که از زمان آغاز تحریک طالبان تا فتح کابل، چهار هزار طالب به شهادت رسیده اند؟».

با توجه به چنین سوء پیشینه‌ای در پرونده‌ی طالبان و اینکه اصل در استراتژی طالبان گفتگوهای درون‌گروهی آنهاست نه زبان نمادین و سخنان دیپلماتیک آنها، به سادگی نمی‌توان ادعاهایی مانند اینکه طالبان به دنبال قدرت مطلق نیستند، و یا ادعای مشارکتی بودن قدرت از سوی طالبان را پذیرفت.

سید یحیی موسوی پویا

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟