آیا اشرف‌غنی به آرزوی دیرین اش رسیده است؟

  • انتشار: ۷ حمل ۱۴۰۰
  • سرویس: دیدگاهسیاست
  • شناسه مطلب: 109144
اشرف غنی

در این که اشرف غنی بیشتر از دیگران در طمع به دست آوردن قدرت بود، جای شکی نیست و او برای این که حس تحسین امریکایی را برانگیزد – بر ضد حامد کرزی – متعهد شد که فردای روز پیروزی اش، پیمان مصئونیت نظامی های امریکایی را امضا می کند و همان کار را هم کرد و پروژه اصلی غنی، اتحاد پشتون های رادیکال و تکنوکرات و تجزیه و تفرقه اقوام غیر پشتون ها بود که کارهایی زیادی در حد توان خودش انجام داد؛

تلاش های شبانه روزی او برای پیوستن یک مجرم فراری بنام حکمتیار که اعمال تخریبی و تروریستی انجام میداد، سرانجام با دادن تضمین جان و مال و با امضای این که اعاشه و اباته او و لشکریانش تامین است، توانست حکمتیار و افرادش را از غارها به شهر آورد و آن هم برای این بود که گفتند کشور را از بحران نجات دهند جای تاسف آن جاست که از روزی که حکمتیار و حواریونش به کابل آمدند، کابل شاهد حملات انتحاری و انفجاری بیشتر هم شد و از شرارت و نا امنی کاسته نشد و ماشین کشتار ملت هم فعال تر شد… اشرف غنی روی حس قومی که داشت، اقدامات کمتری بر ضد طالبان انجام داد و هر کسی مثل مارشال دوستم اگر بر ضد طالب قیام کرد، نگذاشت و بدتر این که دوسیه سازی ها را نیز آغاز کردند. لذا طالبان هر روز قوت گرفت و از نگاه امکانات بیشتر از گذشته مجهز شدند و تا جایی که قابل حدس است، شریک شدن طالبان با امتیازات جداگانه، حتما شریک قدرت خواهند شد که در این صورت قوم غنی از دو طرف از امتیازات حکومتی و اقتصادی و نظامی بهره مند خواهند شد.

در مقابل، توانست اقوام غیر پشتون را به سمت تضعیف شدن سوق داد و از هیچ کاری فروگذار نکرد؛ سرور دانش را که از شخصیت های اصلی حزب وحدت بود، بر ضد محمد کریم خلیلی تشویق کرد تا جایی که دانش را از تیم خلیلی جدا کرد و بدون شک ضربه ای بزرگی در حزب خلیلی به وجود آورد و برخی از سران جهادی هزاره را با دادن مقام های تشریفاتی سرگرم نگه داشت تا از ملیت هزاره دور باشند و تا جایی علیه مردم هزاره فعالیت کرده که سهم هزاره از دربار غنی فقط چند تا متملق و چاپلوس است و بس. ضربه های مهلک غنی بر پیکر خسته و زخمی هزاره ها کارگر افتاد و حادثه تاسف بار اخیر بهسود نشان داد که غنی به سمت هدف خودش نزدیک شده است و دانست که رهبران سیاسی هزاره ها دیگر آن شور و هیاهوی دوران کرزی را از دست داده است و مبتلا به اختگی سیاسی شده اند؛ غنی برای این که رهبری دیگری از هزاره ها سربلند نکند، چند ماه نظامی های اردوی قومی را در بهسود مستقر کرده بود اما این نظامی ها نمی توانست کاری بر ضد جبهه مقاومت انجام دهد، چون توده و مردم هزاره حامی مالی و جانی نیروی مقاومت بوده و هستند و هرنوع اقدام نظامی علیه جبهه مقاومت می توانست بیش از پیش نفرت مردم را نسبت به حکومت غنی بیشتر کند لذا دنبال بهانه بود و بهانه را هم طوری طراحی کردند که در یک هلیکوپتر نظامی، چهار تا پیلوت و افراد داخل آن ترکیب یافته از اقوام تاجیک و هزاره بودند و خود حکومت هلیکوپتر را سرنگون کردند تا هم هزاره ها را بر ضد هزاره ها قرار دهند و هم ملیت تاجیک را علیه هزاره ها تحریک کنند. بدون این که تحقیق درست صورت گیرد زمزمه انتقام از صدر تا ذیل حکومت بلند شد و هزاره های درباری متملق نیز همنوا شدند ولی از آن جایی که دروغگو حافظه ندارد، با نشر یک فیلم مرتبط به اسقاط چرخبال، اما و اگر ها و شک و شبهاتی زیادی متوجه حکومت شد؛ بهر صورتش غنی فهمید که بعد از این هرنوع اقدام نظامی به طور مستقیم یا غیر مستقیم بر ضد هزاره ها راحت تر از هرزمانی است.

بزرگترین و منسجم ترین حزبی که می توانست تهدیدی علیه اشرف غنی و حکمتیار و طالب باشد، حزب جمعیت اسلامی بود که به لطف دخالت غنی و گل به خودی های سران آن حزب، دچار تجزیه و دو شاخه شد. از این به بعد این حزب، در انتخابات در معاملات سیاسی دیگری، همانند خورده حزب ها عمل خواهد کرد دیگر شریکی در قدرت و اقتدار عملی را از دست خواهد داد.

اشرف غنی، کم کم به آرزوی خودش رسیده و دیر نخواهد پایید که پای برادران ناراضی را در ارگ باز کنند و آن زمان قدرت مطلقه در دستان یک قوم خواهد افتاد بقیه مثل غلام و نوکر، یا عزلت گزین شوند یا هم خدمتگار و چاپلوسان و دست بوسان دربار…

علی ظفر یوسفی

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟