آمریکا دنبال چگونه افغانستانی است؟

  • انتشار: ۱۲ میزان ۱۴۰۰
  • سرویس: دیدگاهسیاست
  • شناسه مطلب: 121858

مبارزه با تروریزم، دروغ بزرگی آمریکا برای ورود به افغانستان بود. واقعیت این است که طی بیست سال گذشته، آمریکا حتی یک روز هم به دنبال مبارزه با تزوریزم و سرکوب تروریست ها نبود، بلکه آنچه که در افغانستان از سوی آمریکا دنبال شد، صرفا مدیریت تروریست ها بود.

پروسه احیای طالبان و ایجاد شبکه هایی در درون این گروه که همسو با سازمان امنیتی آمریکا (سیا) فعالیت کند، اندکی پس از ورود آمریکا به افغانستان کلید خورد و روند مشروعیت بخشی به این گروه نیز از سال ۲۰۱۱ و همزمان با افتتاح دفتر طالبان در قطر، در دستور کار قرار گرفت.

همان گونه که رهبر انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه ای در سخنان روز گذشته خود فرمودند، آمریکا پس از بیست سال ادعای مبارزه با تروریزم، افغانستان را رسماً به گروه طالبان که از سوی آمریکا، تروریست خوانده می‌شود، تحویل داد و علاوه بر آن، تجهیزات فوق العاده مدرن و پیشرفته ای را که گفته میشود برابر یا یک سوم تسلیحات نظامی اروپاست، به طور سالم و کامل در اختیار طالبان گذاشت.
شاید، در نگاه اول، این تصور ایجاد شده باشد که خروج آمریکا از افغانستان، بسیار عجولانه و بدون برنامه انجام شده است، اما شواهد زیادی میتوان اقامه کرد که بر اساس آن می‌شود گفت شکل خروج آمریکا از افغانستان، کاملا برنامه ریزی شده و هدفمند بوده است.

قدر متیقن اینست که یک افغانستان با ثبات و آرام، حتی اگر یک حکومت کاملا آمریکایی هم بر آن مسلط باشد، به نفع آمریکا نخواهد بود. چه اینکه چنین وضعیتی، به توسعه مبادلات مالی و تجاری و نیز تقویت زیرساخت‌های امنیتی کشورهایی منجر خواهد شد که همگی در همسایگی افغانستان هستند و در عین حال، رقیب آمریکا نیز به حساب می آیند.

آمریکایی ها به شدت علاقمند هستند آتش جنگ در افغانستان شعله ور باقی بماند تا چین و روسیه و هند و ایران، که از ثبات افغانستان بیشترین نفع را میبرند، از رسیدن به اهداف خود باز بمانند، اما از سوی دیگر، به دنبال آن هستند که هزینه‌های این جنگ، بر همین همسایگان افغانستان که رقبای آمریکا هم هستند تحمیل شده و میان آنها سرشکن شود.

تغییر استراتژی آمریکا در افغانستان مبنی بر خارج شدن از زیر بار هزینه های جنگ در افغانستان و تحمیل کردن این هزینه بر رقبا، از سالیان پیش عملا کلید خورده و ایجاد شبکه هایی از گروههای تروریستی مرتبط با سازمان های امنیتی آمریکا تحت پرچم طالبان به شدت دنبال شده است (به عنوان نمونه میتوان از شبکه هایی همچون افراد تحت امر عبدالمتان نیازی نام برد).
همچنین، گزارش های متعددی از انتقال تروریست هایی که قبلا در سوریه و عراق جنگیده اند با هماهنگی و همکاری آمریکا به شمال افغانستان در حال انتشار است و گفته میشود که این نیروها، تا کنون با پرچم طالبان فعالیت کرده اند و تصرف بخشهای زیادی از نیمه شمالی افغانستان توسط همین نیروها انجام گرفته است.

از سوی دیگر، خبرهای موثقی از وجود اختلافات عمیق میان رهبران طالبان در حال انتشار است. این اختلافات در حدی است که گاه، تا سرحد درگیری های نظامی نیز پیش رفته است.
اختلافات میان رهبران طالبان، نشان دهنده وجود شکاف عمیق در این گروه است. شکافی که هر آن، ممکن است موجب فروپاشی حکومت نیم بند این گروه شود.

زمانی که مجموع این رویدادها را کنار هم بگذاریم، به عنوان یک سناریوی قوی در آینده افغانستان میتوان اینگونه گفت که آمریکایی ها در طول چند سال گذشته، نه تنها با تروریست ها مبارزه نکردند، بلکه سعی وافری در ایجاد ارتباط سازمانی با آنها و فراهم نمودن شرایط رشد و تقویت آنها به خرج داده اند و اکنون نیز با خروج ناگهانی خود، دریایی از امکانات نظامی را در قالب فرار از افغانستان، به تروریستها تحویل دادند.
آنچه که ممکن است در آینده ای نزدیک شاهد آن باشیم، احتمال فروپاشی طالبان از درون و تقسیم شدن این گروه به دسته های مختلفی است که از یکسو به مجهز ترین سلاحهای نظامی تجهیز شده اند و از سوی دیگر، هیچ تعهدی هم به کشورهای همسایه افغانستان نداده اند.

در چنین وضعیتی، تأثیرگذاری این شبکه ها بر همسایگان افغانستان، کشورهای منطقه را ناچار خواهد کرد که برای مقابله با این تروریست های تا به دندان مسلح، وارد میدان افغانستان شوند.

آنچه که آمریکا برای افغانستان و منطقه طراحی کرده، فتنه جدیدی است که از نگاه عمیق رهبر انقلاب نیز دور نمانده و ایشان هوشیارانه گفتند که جمهوری اسلامی ایران، طرفدار مردم افغانستان است .
همین، کفایت میکند که اعتماد به طالبان، یک خطای بزرگ و استراتژیک تلقی شود.

سید احمد موسوی مبلغ

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟