چین، چالش افغانستان و دو راهی آسیای مرکزی

  • انتشار: ۲۹ جوزا ۱۴۰۰
  • سرویس: بین المللدیدگاه
  • شناسه مطلب: 115179

کسی انتظار ندارد چین در بخش نظامی جای ایالات متحده امریکا را در آسیای مرکزی بگیرد اما کشورهای آسیای میانه امیدوارند پکن نقش اساس در افغانستان ایفا نماید.

روند خروج نیروهای امریکایی از افغانستان ادامه دارد و قرار است تا یازده سپتامبر سال جاری میلادی(۲۰۲۱) تکمیل شود. در روزهای اول جنگ علیه تروریزم، پایگاه های نظامی امریکا در آسیای مرکزی مرکز بسیح و هماهنگی در افغانستان بودند اما تحت فشارهای بین المللی بسته شدند. اگر براساس اعلام برخی رسانه ایالات متحده امریکا ممکن است پس از خروج از افغانستان درصدی از حضور اساسی خود را در منطقه را حفظ کند اما مشخص نیست از کدام کشور اسیاسی مرکزی این درخواست خواسته خواهد شد.

روسیه برای پر کردن این خلأ احتمالا زیاد راه دوری نخواهد رفت و هرجا که منافعش اقتضا کند یک نقش حمایتی را بازی خواهد کرد. ایالات متحده امریکا ظاهرا از وارد شدن به آسیای مرکزی به دنبال تمرکز بر احیای مفهوم «جاده ابریشم جدید» برای اتصال آسیای مرکزی به جنوب آسیا از طریق افغانستان و یافتن ظرفیت های مبارزه با تروریزم در آنسوی افق می باشد.

شک و تردید کلیدی این است که آیا چین در نهایت نسبت به افغانستان احساس مسئولیت کرده به برخی از وعده های امنیتی خود عمل خواهد کرد یا خیر؟

از زمانیکه ایالات متحده امریکا پایگاه ماناس در قرقیزستان را در سال ۲۰۱۴ میلادی تخلیه کرد، سیاست کشورهای آسیای مرکزی تغییر کرده است. در آن زمان گفتمان غالب این بود که مسکو چگونه می خواست خلا امنیتی ایجاد شده را پر کند. اما داستان هفت سال مداخله تنها موضوع تسلط روسیه نه که توسعه چین بوده است. از سیاست، امنیت و زبان گرفته تا اقتصاد و موارد دیگر چین قدرت در حال پیشرفت در آسیای مرکزی می باشد.

در دوازده می، چین میزبان دومین گفت و گوی وزرای خارجه آسیای مرکزی به اضافه چین(C5+1) در شهر ژیان بود. از شروع ویروس کرونا، وزرای خارجه کشورهای آسیای مرکزی اولن گروه از مقامات خارجی بودند که به چین دعوت شدند. در یک دهه اخیر، ارتباطات و مناسبات چین و کشورهای آسیای مرکزی گسترش یافته است.

افغانستان یک موضوع روشن گفت و گو بود. کشورهای آسیای مرکزی نگران سرازیر شدن احتمالی بحران و تروریزم به کشورهایشان از طریق افغانستان می باشند و به دنبال تضمین های امنیتی در داخل افغانستان و از سوی قدرت های اصلی در منطقه می گردند.
چین از یک سو خواهان خروج مسئولانه و منظم امریکا از افغانستان برای جلوگیری از احیاء دوباره گروه های تروریستی شده است و از طرف دیگر همانند روسیه علاقه ای به بازگشت پایگاه های نظامی امریکا در آسیای مرکزی ندارد.

از سویی هم چین برای حمایت از همسایگان غربی خود هیچ برنامه امنیتی ملموسی در صورت افزایش ناامنی و بی ثباتی در افغانستان ارائه نکرده است. اعلامیه ی مشترکی که در پایان نشست «(C5+1 در چین منتشر شد نیز جزئیات دقیقی در این زمینه ارائه نکرد.
در پنچ سال گذشته، چین در نقش یک بازیگر فعال در افغانستان ظاهر شده است. چین کانال های دیپلماسی چندگانه ای را در اطراف افغانستان باز کرده، در مذاکرات منطقه ای شرکت نموده، برای کشاندن طالبان به میز مذاکره با ایالات متحده امریکا و پاکستان کار کرده و به طور مکرر از سازمان همکاری های شانگهای خواسته در مورد افغانستان کار بیشتری انجام دهد. چین همین طور کمک های محدودی به نیروهای مرزی افغان، تاجیک و پاکستانی انجام داده و براساس گزارشات پایگاه نظامی خود را در تاجیکستان و نزدیک مرز افغانستان ساخته است. این تلاش ها اما به صورت یک جانبه ای بر نگرانی های مرزی چین متمرکز شده است. تلاش های چین در مورد افغانستان اما تا اینک نتیجه ملموسی در پی نداشته است.

در بخش اقتصادی هم داستان مشابهی اتفاق افتاده است. چین تلاش کرده است از طریق ابتکارات اقتصادی برای صلح در افغانستان اقداماتی انجام دهد، چیزی که به نظر سیاستگزاران چینی مناسبت ترین روش همکاری چین با افغانستان می باشد. در سال ۲۰۱۵، یک کمیته روابط دوجانبه اقتصادی و تجارت تاسیس شد. در اواخر سال ۲۰۱۸، دهلیز هوایی افغانستان و چین فعال شد. پس از ساخت خط آهن مزار شریف به حیرتان، یک کریدور قطارهای باری بین چین و افغانستان و از طریق کشورهای ازبکستان و قزاقزستان در تابستان سال ۲۰۱۹ افتتاح گردید. براساس اطلاعات گمرک چین، مبادلات تجاری بین چین و افغانستان دو برابر شد و از ۳۳۸ میلیون دالر در سال ۲۰۱۳ به ۶۲۹ میلیون دالر در سال ۲۰۱۹ رسید. چین همواره از وارد ساختن افغانستان به دیدگاه سیاست خارجی پروژه «یک کمربند و یک جاده» خود و توسعه اتصال افغانستان به آسیای مرکزی، چین و پاکستان سخن گفته است.

در عمل اما چین چیز زیادی به دست نیاورده است. تازه ترین وعده چین همکاری در بخش تلاش ها برای مبارزه با تروریزم بوده است اما هرگز مشخص نشده این همکاری چگونه قرار است صورت گیرد. از بعد اقتصادی، سهم چین در افغانستان افزایش یافته است اما در پروژه عظیم استخراج مس عینک که در سال ۲۰۰۷ با افغانستان امضا کرد ناکام ماند و پروژه نفت در شمال افغانستان (شرکت ملی نفت) به حالت تعلیق درآمد. چین در ارتباط با پتانسیل های اقتصادی اش در افغانستان نیز عملکرد خوبی نداشته است. در سایه خروج نیروهای امریکایی از افغانستان هیچ یک از این اقدامات چین قرار نیست راه آسانی در پیش رو داشته باشد. با در نظرداشت احتمال تصرف بخش اعظم قدرت در افغانستان توسط طالبان و حاکم شدن ایدئولوژی اسلامی مد نظر این گروه، پیامدهایی برای چین متصور است. چین اگرچه ارتباطش با جناح های مختلف در دولت افغانستان را گسترش داده، اما براساس برخی آنالیزهایش از شرایط افغانستان بازگشت طالبان به قدرت را نیز محتمل می داند. این سردرگمی تا حدی پیچیدگی گیج کننده میدان جنگ افغانستان را نشان می دهد و اختلاف نظر در برنامه ریزی های فعلی را برجسته می کند.

جایگاه استراتژی چین در افغانستان پس از امریکا نیز تحت الشعاع همین پیچیدگی ها قرار گرفته است. در صورت حضور نظامی امریکا، پکن مسئولیت هرآنچه اتفاق می افتد را برعهده امریکا می گذارد. وقتی امریکا خارج شود، این بهانه استفاده ملموس بر روی زمین را از دست می دهد. چین ممکن است در رفت نگرانی های امنیتی خود قادر باشد اقداماتی انجام دهد اما همسایگانش در آسیای مرکزی از این کشور انتظار دارند از قدرت و وزن خود برای ثبات در منطقه نقش اساسی تری ایفا نماید. کسی انتظار ندارد چین در بخش نظامی جای ایالات متحده امریکا را در آسیای مرکزی بگیرد اما کشورهای آسیای میانه امیدوارند پکن نقش اساس در افغانستان ایفا نماید: نقشی که می تواند به ثبات و آرامش در منطقه کمک کند. کشورهای آسیای مرکزی از چین انتظار ندارند نظاره گر سقوط منطقه در بحران ها و درگیری های خود باشد.

منبع

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟