چانهزنی در بالا انسجام در پایین
- انتشار: ۱۱ قوس ۱۳۹۹
- سرویس: دیدگاهسیاست
- شناسه مطلب: 100291

جامعه هزاره به معنای فرهنگی آن، یک جامعه خودزن و چندپاره است. قشرهای مختلف در درون این جامعه، به جای اینکه مطالبات حقطلبانه خود را پیگیری نمایند و علیه تبعیض جانکاه، مبارزه کنند، به بهانههای واهی، یقه همدیگر را پاره میکنند.
در این جامعه، هر دستهای، دسته دیگر را خائن و ماری در آستین میدانند. روشنفکر و شیخ پنجه در پنجه میافگند. پیروان مزاری با پیروان دیگر رهبران، در ستیزند. جناحهای مختلف پیروان مزاری، هریک خود را رهروان صدیق مزاری میگویند و زیرپای دیگری را خالی میکنند. اسلامگرایان سیاسی و مدافعان اسلام رحمانی هر کدام، اسلام خود را اسلام واقعی میدانند. هزاره و سید آب خود را در یک جوی جاری شدن نمیگذارند، به گونهی که برخی، حاضرند مثلا در بامیان یک هندو والی باشد؛ اما یک سید نه. پیروان آیتاللهها بر سر وجوهات شرعی دست به گریبانند و هر کدام آیتالله خود را افقه و اعلم میدانند و و آیتالله دیگری را بیسواد قلمداد میکنند. بامیانیها، دایکندیها، غزنویها و میدانیها، هرکدام فضیلتها را از آن خود میخوانند و عقبماندگیها را به طرف مقابل نسبت میدهند.
برایند این وضعیت، برای جامعه هزاره، انزوای سیاسی، محروم شدن از امکانات عمومی، محروم شدن از توسعه متوازن، بینصیب ماندن از عدالت اجتماعی و دور شدن از دایره قدرت است. پس اگر قرار باشد قدرت چانهزنی برای قدرت، برای عدالت و برای محرومیتزدایی در بالا افزایش یابد، باید انسجام اجتماعی در پایین و در داخل به وجود آید و الا، همین آش است و همین کاسه. بدون شک، آنگاه، به صورت موردی، آوردن رای اعتماد یک وزیر، در پارلمان یا رای نیاوردن آن، چندان تاثیری در کل وضعیت ندارد.
دکتر سید جواد سجادی