پکن یا واشنگتن؛ دو راهی انتخاب برای افغانستان

  • انتشار: ۲۲ عقرب ۱۳۹۳
  • سرویس: دیدگاه
  • شناسه مطلب: 512

فارس نوشت:  هفته پیش، «اشرف غنی» رئیس جمهور جدید افغانستان در اولین سفر خارجی خود عازم چین شد.
محاسبات غنی درباره اینکه پکن می تواند کاهش حمایت آمریکا و غرب را جبران کند، یک معمای استراتژیک بلندمدت به وجود می آورد: آیا افغانستان در حالی که سعی دارد از خطرات وابستگی زیاد به پکن اجتناب کند می تواند کمک های امنیتی و سرمایه های چین را جذب نماید؟

هدف غنی از دسترسی به چین، مبتنی بر واقعیت های کوتاه مدت و اهداف بلند مدت است.
کاهش حضور غربی ها در زمانی رخ می دهد که دولت افغان نه استقلال مالی دارد و نه می تواند با شورشیان تحت حمایت پاکستان مقابله کند.
در کوتاه مدت، گزینه های جایگزین کمی برای کمک های بین المللی وجود دارد که بتواند دولت افغانستان را سرپا نگه دارد.
اما در بلند مدت، افغانستان امیدوار است بتواند برای رسیدن به استقلال و ثبات از 2 دارایی ارزشمند این کشور استفاده کند: منابع طبیعی و موقعیت استراتژیک این کشور (که در نقطه ای بین ایران، پاکستان، چین و کشورهای آسیای مرکزی قرار گرفته است).

توسعه زیرساخت های افغانستان می تواند این کشور را به پل زمینی منطقه تبدیل کند؛ افغانستان با دریافت هزینه های ترانزیتی از فعالیت های اقتصادی منطقه می تواند دسترسی آزادانه به بازارهای منطقه ای و جهانی پیدا کند.
«نیویورک تایمز» در گزارش آورده است: حمایت طولانی مدت واشنگتن نیز نتوانسته ایده پل زمینی افغانستان را بارور کند، گرچه آمریکا 4 میلیارد دلار برای احداث راه ها هزینه کرده اما این پروژه نیازمند ثبات سیاسی و پول بیشتر است.

طبق برآورد «بانک توسعه آسیایی»، حدود 2 میلیارد دلار دیگر برای سرمایه گذاری در راه ها و خطوط انتقالی نیاز است و حتی مبلغی بیشتر از این باید برای خطوط لوله، خط آهن و زیر ساخت های منطقه ای ارتقاء یافته هزینه شود اما چالش های امنیتی مستمر توجهات را به خود معطوف کرده و مانع استفاده بهینه از منابع شده است.
شاید چین تنها قدرتی است که انگیزه، منابع و خواست سیاسی برای تحقق رویای بلندپروازانه افغانستان را دارا می باشد.
پکن پیش از این، سرمایه گذاری قابل توجهی در صنعت مس و نفت افغانستان کرده از جمله امضای یک توافقنامه 3 میلیارد دلاری برای توسعه معدن مس «عینک». چین به گاز طبیعی افغانستان نیز چشم دوخته است.

اما شرکت های غربی که از حمایت کافی دولت های خود برخوردار نیستند، نشان داده اند که نمی خواهند یا نمی توانند تا این حد در این کشور سرمایه گذاری کنند.
اگر پکن بتواند در زیرساخت های افغانستان سرمایه گذاری نماید، کریدورهای ترانزیتی جدید می تواند روند تجارت چین با ایران، خاورمیانه و نیز «بندر گوادر» در پاکستان را تسهیل کند.

به رغم این حقیقت که پل زمینی افغانستان، امکان دسترسی پاکستان به محصولات و بازارهای آسیای مرکزی را فراهم می کند اما فشارهای آمریکا به تنهایی نتوانسته اسلام آباد را مجاب کند تا دست از حمایت شبه نظامیان بردارد.
رهبران غیرنظامی پاکستان به شدت از صلح بین دولت افغانستان و طالبان استقبال می کنند اما عدم پیشرفت کلی در روند صلح، آمریکا را مجبور کرده تا به شکل نامتناسبی بخش زیادی از هزینه ها را صرف نیروهای امنیتی افغان کند.
از سال 2001 که آمریکا قدرت نمایی خود را در جبهه مقابله با تروریسم آغاز کرده، چین تا حد زیادی در حاشیه باقی مانده است. چین در شرایطی که از امنیت ایجاد شده توسط نظامیان آمریکایی بهره مند شده، منافع اقتصادی خود را در افغانستان دنبال کرده است.
همزمان، چین روابط دوستانه خود با پاکستان را حفظ کرده و حاضر نشده برای تغییر مسیر این کشور به ارتش پاکستان فشار وارد کند.
با این حال، اخیراً نشانه هایی وجود دارد که حاکی از تغییر سیاست چین است، پکن نشان داده که مخالف بازگشت طالبان به قدرت است و معتقد است که مشارکت طالبان در سیستم سیاسی باید مشروط به ترک خشونت از جانب این گروه باشد.
چین حتی پیشنهاد کرده که واسطه انجام مذاکراتی بین کابل و طالبان باشد؛ این مسئله حاکی از آن است که چین دیگر روابط خود با افغانستان را تنها دنباله روابط خود با پاکستان نمی داند.

پکن همچنین از ایده ایجاد یک گردهمایی منطقه ای برای روند صلح افغانستان حمایت کرده و خواهان برگزاری نشست های 3 جانبه بین چین، افغانستان و آمریکا است.
دولت افغانستان نیز تاکنون از تلاش های چین برای گسترش صلح استقبال کرده است. واکنش طالبان، که تحت تأثیر نتیجه مذاکرات بین پکن و اسلام آباد خواهد بود، همچنان نامشخص است.
با توجه به اینکه چین برخلاف آمریکا، طی سال ها توانسته اعتماد ارتش پاکستان را به دست آورد لذا پکن در شرایط بهتری برای ایجاد تغییر در سیاست پاکستان است.
منافع امنیتی مهم ترین عامل در بازنگری های دوباره چین است. پکن با تأخیر در حال ورود به بحث تهدیدات افراط گرایان اسلامی است که تمامیت ارضی چین را در معرض خطر قرار داده است.
تروریست های استان «سین کیانگ» چین در حال آموزش در اردوگاه های پاکستان هستند و از طریق کسب تجربه در افغانستان، مهارت های نظامی خود را افزایش می دهند.

پکن نگران است که با خروج آمریکایی ها، افغانستان به مأمن بزرگ تری برای افراط گرایان مخالف چین بدل شود.
این حقیقت که جدایی طلبی چینی در حال تبدیل شدن به یک هدف اسلامی جهانی است نتوانسته توجه پکن را از این موضوع منحرف کند؛ داعش پیش از این قول داده تا سین کیانگ را آزاد کند.

دریافت کمک اقتصادی و امنیتی از چین بدون خطر هم نیست؛ شاید نهادهای افغان آنقدر قدرتمند نباشند که بتوانند اطمینان حاصل کنند سرمایه گذاران چینی به تعهدات خود در قراردادها مبنی بر استفاده از کارگران افغان، رعایت استانداردهای بهداشتی و زیست محیطی بین المللی و حفاظت از اماکن تاریخی عمل می کنند.
همچنین در صورت به هم خوردن رابطه آمریکا با چین، افغانستان شاید مجبور شود دست به انتخاب بزند اگر آمریکایی ها از افغانستان خارج شوند، خطر وابسته شدن به چین زیاد خواهد بود.
در واقع، در سال های اولیه جنگ سرد، افغانستان از تزریق همزمان کمک های آمریکا و شوروی سود برد تا اینکه در نهایت آمریکا تصمیم گرفت کشور را به شوروی واگذار کند.

گرچه این ابراز نگرانی ها به معنای مخالفت با گسترش روابط با چین نیست اما می تواند عوامل ژئوپلتیک موجود در صحنه را نمایان کند.

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟